کلمه جو
صفحه اصلی

سیمک

فرهنگ اسم ها

اسم: سیمک (پسر) (فارسی)
معنی: از نامهای باستانی، سفید و درخشان

فرهنگ فارسی

قلاب مانندی که بدان تارهای پنبه ای یا ابریشمی را تاب دهند .

لغت نامه دهخدا

سیمک. [ م َ ] ( اِ ) قلاب مانندی که بدان تارهای پنبه ای یا ابریشمی را تاب دهند. ( ناظم الاطباء ). نام یکی از افزار علاقه بندان و آن چوب سرکجی است که کلافه ریسمان و ابریشم بر آن پیچند. ( آنندراج ) :
باشد ز خط کلافه ابریشمی ترا
کز نازکیش شعشعه ماه سیمک است.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
از گل آن کفش نعل ماه نو در آتش است
ماه بر ابریشم آن زلف سیمک میزند.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

قلاب یا چوب سرکج که با آن تارهای ابریشم را تاب می دهند.

دانشنامه عمومی


پیشنهاد کاربران

سفید و درخشان

آلومینیوم


کلمات دیگر: