یکی از امپراتوران روم قدیم ( و. ۱۲ - جل. ۳۷ - مقت. ۴۱ م . ) کالی گولا چنان خونخوار و قسی القلب بود که میگفت : [ کاش مردم روم یک سرداشتند تا میتوانستم آنرا به یک ضرب قطع کنم . ] چون بر [ امروس ] و [ ویرزیلیوس ] و [ تیتوس لیویوس ] بدیده حسد می نگریست میخواست که آثار آنانرا محو کند . بسیاری از بزرگان مملکت و کسان خویش را بکشت و زمانی بر آن شد که به اسب خود مقام کنسولی عطا کند . عاقبت یکی از تریبونوس های روم موسوم به کر آس او را هلاک ساخت .
کالیگولا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کالی گولا. ( اِخ ) یکی از امپراتوران روم قدیم است که در 12 م. تولد یافت و از سال 37 تا 41 م. سلطنت کرد. کالی گولا چنان خونخوار و قسی القلب بود که میگفت :«کاش مردم روم یک سر داشتند تا من می توانستم آن را به یک ضرب قطع کنم.» چون بر اُمروس و ویرزیلیوس و تیتوس لیوس به دیده حسد می نگریست میخواست که آثار آنان را محو کند بسیاری از بزرگان مملکت و کسان خویش را بکشت و زمانی بر آن شد که به اسب خود مقام کنسولی عطا کند. عاقبت یکی از تریبونوس های روم موسوم به کرآس او را هلاک ساخت. ( ترجمه تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ).
دانشنامه عمومی
از بدنام ترین امپراتوران روم باستان.
گایوس یولیوس سزار کالیگولا اگوستوس ژرمانیکوس (به لاتین: Gaius Julius Caesar Augustus Germanicus) (زادهٔ ۳۱ اوت ۱۲ میلادی - کشته شده در ۲۴ ژانویهٔ ۴۱ میلادی) سومین امپراتور روم بود که از سال ۳۷ تا ۴۱ میلادی فرمان راند.سکه ای که در سال ۳۸ میلادی به مناسبت لغو مالیات مردم ازسوی کالیگولا ضرب شد. در یک سوی آن جام آزادی به تصویر درآمده که نشانگر آزادی مردم از پرداخت مالیات است. سکه ای متعلق به دوران زمامداری کالیگولا (۳۱-۴۱ میلادی) و دو سکه مربوط به دوران نرون (۵۴-۶۸ میلادی). این سکه ها در هند پیدا شده و متعلق به دوران تجارت میان هند و امپراتوری روم است.
اولین امپراتور رومی از اعضای خانوادهٔ اگوستوس بود. گایوس سزار (۱۲–۴۱ میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتین های کوچک) معروف بود، در سال ۳۷ میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را برعهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چراکه او پوتین های سربازیِ کوچکی به پا می کرد.
پدر کالیگولا، ژرمانیکوس، جانشین تیبریوس، امپراتور وقت روم بود، اما به طرز مشکوکی درگذشت. تیبریوس از او وحشت داشت، اما هیچ سندی در دست نیست که امپراتور روم ژرمانیکوس را کشته باشد. علائم مشاهده شده هنگام مرگ ژرمانیکوس که در کتب تاریخی ذکر شده، شبیه علائمی است که در مسمومان به وسیلهٔ آرسنیک مشاهده می شود. البته بیماری وبا هم علائم مشابهی دارد و در گذشته به خاطر شباهت علائم بیماری وبا و علائم ناشی از مسمومیت با آرسنیک، وقتی از این سم استفاده می شد، اطرافیان متوفی به گمان این که مرگ ناشی از وبا بوده است، پیگیر ماجرا نمی شدند. تیبریوس دو برادر کالیگولا را هم کشت.
بعداز مرگ پدر و دو برادر، کالیگولا به قصر تیبریوس، که در جزیرهٔ کاپری در ۳۰مایلی جنوب روم قرار داشت، احضار شد و تا مرگ تیبریوس در آنجا ساکن بود. او در آنجا خوی وحشیگری و بی رحمی را از تیبریوس آموخت. در این جزیره پرتگاهی بود که ۳۰۰۰ متر ارتفاع داشت. در برخی نوشته ها آمده که برای تفریح، هزاران زن و کودک بی گناه را از این صخره ها به پایین پرت کرده اند. همچنین برخی معتقدند که کالیگولا تیبریوس را خفه کرد. بعد از مرگ تیبریوس، نوه اش با کالیگولا در سلطنت شریک بود، ولی چون سنش پایین بود (۱۸ سال)، کالیگولا سلطنت را ازآنِ خود کرد.
اولین امپراتور رومی از اعضای خانوادهٔ اگوستوس بود. گایوس سزار (۱۲–۴۱ میلادی)، که به کالیگولا (به معنی پوتین های کوچک) معروف بود، در سال ۳۷ میلادی به امپراتوری رسید. سربازان ارتش، که پدرش فرماندهی آنان را برعهده داشت، نام مستعار کالیگولا را به او دادند، چراکه او پوتین های سربازیِ کوچکی به پا می کرد.
پدر کالیگولا، ژرمانیکوس، جانشین تیبریوس، امپراتور وقت روم بود، اما به طرز مشکوکی درگذشت. تیبریوس از او وحشت داشت، اما هیچ سندی در دست نیست که امپراتور روم ژرمانیکوس را کشته باشد. علائم مشاهده شده هنگام مرگ ژرمانیکوس که در کتب تاریخی ذکر شده، شبیه علائمی است که در مسمومان به وسیلهٔ آرسنیک مشاهده می شود. البته بیماری وبا هم علائم مشابهی دارد و در گذشته به خاطر شباهت علائم بیماری وبا و علائم ناشی از مسمومیت با آرسنیک، وقتی از این سم استفاده می شد، اطرافیان متوفی به گمان این که مرگ ناشی از وبا بوده است، پیگیر ماجرا نمی شدند. تیبریوس دو برادر کالیگولا را هم کشت.
بعداز مرگ پدر و دو برادر، کالیگولا به قصر تیبریوس، که در جزیرهٔ کاپری در ۳۰مایلی جنوب روم قرار داشت، احضار شد و تا مرگ تیبریوس در آنجا ساکن بود. او در آنجا خوی وحشیگری و بی رحمی را از تیبریوس آموخت. در این جزیره پرتگاهی بود که ۳۰۰۰ متر ارتفاع داشت. در برخی نوشته ها آمده که برای تفریح، هزاران زن و کودک بی گناه را از این صخره ها به پایین پرت کرده اند. همچنین برخی معتقدند که کالیگولا تیبریوس را خفه کرد. بعد از مرگ تیبریوس، نوه اش با کالیگولا در سلطنت شریک بود، ولی چون سنش پایین بود (۱۸ سال)، کالیگولا سلطنت را ازآنِ خود کرد.
wiki: نمایش نامه ای است که آلبر کامو، نویسندهٔ الجزایری-فرانسوی، نوشتن آن را در سال ۱۹۳۹ آغاز کرد و اولین نسخه آن در ماه مه ۱۹۴۴ بدست انتشارات گلیمر به چاپ رسید. او بعدها در این نمایش نامه، رمان بیگانه و نیز مقاله افسانه سیزیف تغییرات و بازبینی های بسیاری انجام داد که خود آن را را دور باطل∗ نامیده است. بعضی از منتقدین، این کتاب را متعلق به مکتب اگزیستانسیالیسم می دانند در حالیکه خود کامو همیشه تعلق خود به این مکتب را نفی می کرد.
کالیگولا: ۲۵ تا ۲۹ ساله
کائسونیا: معشوقه کالیگولا، ۳۰ ساله
هلیکون: ندیم و محرم راز کالیگولا، ۳۰ ساله
اسکیپیون: شاعری بسیار جوان، ۱۷ ساله
کرئا: از ملازمان کالیگولا، ۳۰ ساله
سنکتوس: بزرگزاده پیر، ۷۰ ساله
متلوس: بزرگزاده، ۴۰ تا ۶۰ ساله
لپیدوس: بزرگزاده، ۴۰ تا ۶۰ ساله
اکتاویوس: بزرگزاده، ۴۰ تا ۶۰ ساله
پاتریکیوس: پیشکار، ۵۰ ساله
مریا: بزرگزاده پیر، ۶۰ ساله
موکیوس: بزرگزاده، ۳۳ ساله
زن موکیوس
نگهبانان
خدمتکاران
شاعران
آخرین نسخه این نمایش نامه که در ۴ پرده در سال ۱۹۴۴ نوشته شده، در سال ۱۹۴۴ میلادی به همراه نمایش نامه سوءتفاهم منتشر شد و سپس در همان سال به طور جدا منتشر گردید. نسخه ای نیز در ۳ پرده در سال ۱۹۴۱ منتشر شده بود که در سال ۱۹۸۴ تجدید چاپ شده است. تفاوت بین این دو نسخه نشان دهنده تأثیر جنگ دوم جهانی بر کامو است.
این نمایش بر پایه زندگی کالیگولا، سومین امپراتور روم نوشته شده است که در ۲۱ سالگی بر تخت امپراتوری نشست و در سال ۴۱ میلادی کشته شد. البته آلبر کامو نیز برداشتی خاص از زندگی این امپراتور جوان داشته است. نمایش نشان می دهد که کالیگولا، امپراتور جوان رومی، با مرگ خواهرش، دروسیلا، که معشوقه اش نیز بود دچار پریشان احوالی می شود. در بیان حوادث از دیدگاه کامو، کالیگولا نهایتاً به طور عمد زمینه قتل خود را فراهم می کند.
پس از مرگ خواهر، کالیگولا که به حقیقت مرگ آگاه شده، حکومت وحشت را آغاز می کند: مرگ سایه خود را بر سر اطرافیان کالیگولا می گستراند. دیگر هیچ کس، جز تنی چند که با راستی زندگی می کنند بر فردای خود ایمن نیست. کالیگولا که اینک قدرت مطلق در اختیار اوست با پوچی درمی افتد. هربار که ابرمردی بر تخت می نشیند محنت و آزمون بزرگی برای خلق آغاز می شود. غرض آن نیست که کالیگولا با هیتلر مقایسه شود چرا که کالیگولا حتی مستبد هم نیست: «مستبد کسی است که ملت ها را فدای عقایدش یا جاه طلبی اش می کند.» بااین همه، گرچه زیر بار چندین جنگ نرفته است، گرچه پیروزی و فتح را به سخریه می گیرد، در آخر او هم کاری جز جنایت نمی کند. البته جنایتی «هنرمندانه». قتل که در نظر او یکی از شاخه های هنرهای زیباست نتیجه منطقی، و نیز حقیرانه ستیز با مطلق است. کیریلوف، قهرمان جن زدگان داستایوفسکی تنها با کشتن خود می تواند آزادی خود را نشان دهد و کالیگولا با کشتن دیگران.قدرت استدلال و استنتاج کالیگولا تا به حدی است که ما خوانندگان یا تماشگران، با نخستین جنایات او هم آواز و حتی هم گام می شویم. آنجا که برای نجات خزانه، بزرگزادگان را وادار به وصیت به نفع دولت می کند و سپس دستور قتل آن ها را می دهد، آنجا که سناتورهای ابله و ترسو را می کشد. اما طلب آزادی از راه پوچی به زودی موجب عصیان می شود و سرانجام لحظه ای می رسد که کالیگولا، حتی در مطلق، به خطا می رود. تا جایی که خود نیز به خطای خود پی می برد: «بیا منصفانه قضاوت کنیم: فقط حماقت نیست که بر ضد من است، راستی و دلیری کسانی هم هست که می خواهند خوشبخت باشند.»
کالیگولا: ۲۵ تا ۲۹ ساله
کائسونیا: معشوقه کالیگولا، ۳۰ ساله
هلیکون: ندیم و محرم راز کالیگولا، ۳۰ ساله
اسکیپیون: شاعری بسیار جوان، ۱۷ ساله
کرئا: از ملازمان کالیگولا، ۳۰ ساله
سنکتوس: بزرگزاده پیر، ۷۰ ساله
متلوس: بزرگزاده، ۴۰ تا ۶۰ ساله
لپیدوس: بزرگزاده، ۴۰ تا ۶۰ ساله
اکتاویوس: بزرگزاده، ۴۰ تا ۶۰ ساله
پاتریکیوس: پیشکار، ۵۰ ساله
مریا: بزرگزاده پیر، ۶۰ ساله
موکیوس: بزرگزاده، ۳۳ ساله
زن موکیوس
نگهبانان
خدمتکاران
شاعران
آخرین نسخه این نمایش نامه که در ۴ پرده در سال ۱۹۴۴ نوشته شده، در سال ۱۹۴۴ میلادی به همراه نمایش نامه سوءتفاهم منتشر شد و سپس در همان سال به طور جدا منتشر گردید. نسخه ای نیز در ۳ پرده در سال ۱۹۴۱ منتشر شده بود که در سال ۱۹۸۴ تجدید چاپ شده است. تفاوت بین این دو نسخه نشان دهنده تأثیر جنگ دوم جهانی بر کامو است.
این نمایش بر پایه زندگی کالیگولا، سومین امپراتور روم نوشته شده است که در ۲۱ سالگی بر تخت امپراتوری نشست و در سال ۴۱ میلادی کشته شد. البته آلبر کامو نیز برداشتی خاص از زندگی این امپراتور جوان داشته است. نمایش نشان می دهد که کالیگولا، امپراتور جوان رومی، با مرگ خواهرش، دروسیلا، که معشوقه اش نیز بود دچار پریشان احوالی می شود. در بیان حوادث از دیدگاه کامو، کالیگولا نهایتاً به طور عمد زمینه قتل خود را فراهم می کند.
پس از مرگ خواهر، کالیگولا که به حقیقت مرگ آگاه شده، حکومت وحشت را آغاز می کند: مرگ سایه خود را بر سر اطرافیان کالیگولا می گستراند. دیگر هیچ کس، جز تنی چند که با راستی زندگی می کنند بر فردای خود ایمن نیست. کالیگولا که اینک قدرت مطلق در اختیار اوست با پوچی درمی افتد. هربار که ابرمردی بر تخت می نشیند محنت و آزمون بزرگی برای خلق آغاز می شود. غرض آن نیست که کالیگولا با هیتلر مقایسه شود چرا که کالیگولا حتی مستبد هم نیست: «مستبد کسی است که ملت ها را فدای عقایدش یا جاه طلبی اش می کند.» بااین همه، گرچه زیر بار چندین جنگ نرفته است، گرچه پیروزی و فتح را به سخریه می گیرد، در آخر او هم کاری جز جنایت نمی کند. البته جنایتی «هنرمندانه». قتل که در نظر او یکی از شاخه های هنرهای زیباست نتیجه منطقی، و نیز حقیرانه ستیز با مطلق است. کیریلوف، قهرمان جن زدگان داستایوفسکی تنها با کشتن خود می تواند آزادی خود را نشان دهد و کالیگولا با کشتن دیگران.قدرت استدلال و استنتاج کالیگولا تا به حدی است که ما خوانندگان یا تماشگران، با نخستین جنایات او هم آواز و حتی هم گام می شویم. آنجا که برای نجات خزانه، بزرگزادگان را وادار به وصیت به نفع دولت می کند و سپس دستور قتل آن ها را می دهد، آنجا که سناتورهای ابله و ترسو را می کشد. اما طلب آزادی از راه پوچی به زودی موجب عصیان می شود و سرانجام لحظه ای می رسد که کالیگولا، حتی در مطلق، به خطا می رود. تا جایی که خود نیز به خطای خود پی می برد: «بیا منصفانه قضاوت کنیم: فقط حماقت نیست که بر ضد من است، راستی و دلیری کسانی هم هست که می خواهند خوشبخت باشند.»
wiki: کالیگولا (نمایش نامه)
دانشنامه آزاد فارسی
کالیگولا (۱۲ـ۴۱م)(Caligula)
(یا: گایوس یولیوس سِزار گرمانیکوس۱) امپراتور روم (حک: ۳۷ـ۴۱م)، پسر گرمانیکوس۲ و آگریپینای مهتر۳ و جانشین تیبریوس۴. کالیگولا زمامداری ستمگر بود و به دست یکی از افسران گاردش کشته شد. از لحاظ روانی بیثبات بود. دوران کودکی را بیشتر در میان لژیون۵های تحت فرماندهی پدرش در کنار رود راین گذراند و چون پوتینهای کوچک سربازی به نام «کالیگای۶» میپوشید به او لقب کالیگولا دادند. کالیگولا در اوایل امپراتوری به سبب آزاداندیشی و شهرت پدرش محبوبیت داشت. ولی پس از ابتلا به یک بیماری شدید در ۳۷م که ظاهراً بر سلامت روحی او اثر گذاشت، خود را خدا خواند و براثر ولخرجی هایش خزانه تهی شد. معبدی برای خود با نام ژوپیتر لاتی یاریس۷ ساخت و تهدید کرد مجسمهای از خود را در قدس الاقداس۸ در بیت المقدس (اورشلیم) بر پا میکند. در ۳۹م به گُل رفت و قصد حمله به بریتانیا را داشت، ولی منصرف شد و چهار ماه پس از بازگشت به ایتالیا به همراه همسر و دخترش به قتل رسید.
Gaius Julius Caesar GermanicusGermanicusAgrippina the ElderTiberiuslegioncaligaeJupiter LatiarisHoly of Holies
(یا: گایوس یولیوس سِزار گرمانیکوس۱) امپراتور روم (حک: ۳۷ـ۴۱م)، پسر گرمانیکوس۲ و آگریپینای مهتر۳ و جانشین تیبریوس۴. کالیگولا زمامداری ستمگر بود و به دست یکی از افسران گاردش کشته شد. از لحاظ روانی بیثبات بود. دوران کودکی را بیشتر در میان لژیون۵های تحت فرماندهی پدرش در کنار رود راین گذراند و چون پوتینهای کوچک سربازی به نام «کالیگای۶» میپوشید به او لقب کالیگولا دادند. کالیگولا در اوایل امپراتوری به سبب آزاداندیشی و شهرت پدرش محبوبیت داشت. ولی پس از ابتلا به یک بیماری شدید در ۳۷م که ظاهراً بر سلامت روحی او اثر گذاشت، خود را خدا خواند و براثر ولخرجی هایش خزانه تهی شد. معبدی برای خود با نام ژوپیتر لاتی یاریس۷ ساخت و تهدید کرد مجسمهای از خود را در قدس الاقداس۸ در بیت المقدس (اورشلیم) بر پا میکند. در ۳۹م به گُل رفت و قصد حمله به بریتانیا را داشت، ولی منصرف شد و چهار ماه پس از بازگشت به ایتالیا به همراه همسر و دخترش به قتل رسید.
Gaius Julius Caesar GermanicusGermanicusAgrippina the ElderTiberiuslegioncaligaeJupiter LatiarisHoly of Holies
wikijoo: فرانسوی در ۱۹۴۴. کالیگولا، امپراتور جوان روم، پس از مرگ خواهر و معشوقه اش، در وسیلا، به پوچی زندگی بشر می رسد. از کاخ سلطنتی می گریزد، اما وقتی بازمی گردد، کالیگولایی شده است که می خواهد با بلندپروازی هایش بر پوچی غلبه کند. او با منطق هولناکش درصدد است طرحی نو دراندازد و با کشتار انسان ها آنان را از حالت رذیلانۀ خود خارج کند. کالیگولا در واقع می خواهد در نقش بی رحمانۀ سرنوشت به آدمیان بفهماند که باید در برابر او، یعنی بی رحمی سرنوشت، قیام کنند. سرانجام آنان برای انتقام برمی خیزند، اما کالیگولا برای نجات جانش اقدامی نمی کند، چراکه مرگ نتیجۀ اعمال اوست، مرگی که حاصلش رسیدن آدم ها به انسانیّت است! کامو بهترین نمایش نامه اش، کالیگولا، را که سرشار از هیجان و سبک روایی پُرشوری است، در جوانی نوشته است. این نمایش نامه با بازی درخشان ژرار فیلیپ در نقش کالیگولا به صحنه رفته است.
wikijoo: کالیگولا_(کتاب)
نقل قول ها
کالیگولا (نمایش نامه). کالیگولا (به فرانسوی:Caligula) نمایش نامه ای است از آلبر کامو، نویسنده نامدار فرانسوی است که نوشتن آنرا در سال ۱۹۳۹ آغاز کرد و اولین نسخه آن در ماه مه ۱۹۴۴ به چاپ رسید.این نمایش بر پایه زندگی کالیگولا، سومین امپراتور روم نوشته شده است که در ۲۱ سالگی بر تخت امپراتوری نشست و در سال ۴۱ میلادی کشته شد. البته آلبر کامو نیز برداشتی خاص از زندگی این امپراتور جوان داشته است و نمایش نشان می دهد که کالیگولا، امپراتور جوان رومی، با مرگ خواهرش، دروسیلا، که معشوقه اش نیز بود دچار پریشان احوالی می شود و پس از ظلم های بسیاری به بزرگان شهر نهایتاً بطور عمد زمینه قتل خود را فراهم می کند.
• «حالاست که فایده قدرت را می فهمم. قدرت به ناممکن فرصت امکان می دهد. امروز، و همه روزهای دیگری که در پیش است، آزادی من حد و مرزی نخواهد داشت.»صفحهٔ ۳۸• «اعدام تسلی می دهد و رهایی می بخشد. اعدام امری است عالمگیر، نیروبخش و در نیت و در عمل عادلانه. آدمی می میرد چون مقصر است. مقصر است چون از اتباع کالیگولاست؛ و اما همه کس تابع کالیگولاست. پس همه کس مقصر است. از این جا نتیجه می گیریم که همه کس می میرد. فقط احتیاج به گذشت زمان و صبر است.»صفحه ۶۸، از رساله نوشته کالیگولا که پیشکارش آنرا برای بزرگان شهر خواند. -> شمشیر بران
• «کرئا: آفرین. خزانه مملکت امروز آباد می شود.• «هلیکون: و کماکان با شیوه ای بسیار اخلاقی، این نکته را هم در نظر داشته باشید. چون، به هر حال، مالیات بر گناه بستن خیلی بهتر است تا کفاره از ثواب گرفتن که رسم جوامع جمهوری است.»صفحه ۷۱، سخنان ملازم و پیشکار کالیگولا پس از اینکه کالیگولا زنان سناتورها را مجبور به روسپی گری کرد و از کسانی که می آمدند پول گرفته و به خزانه مملکت می ریخت.• «و از لحظه ای که گمان ببری که من تصمیم دارم تو را مسموم کنم هر کاری که باشد می کنی تا در مقابل اراده من باشی. یعنی که تو مرتکب دو جنایت می شوی و ناچار از این دو امر یکی مسلم است: یا من نمی خواسته ام تو را بکشم و تو به ناروا بر من، امپراتورت، سوءظن می بری؛ یا اینکه من این را می خواسته ام و تو، حشره ناچیز، مانع اجرای نقشه من می شوی.»صفحه ۷۲، یکی از بزرگان پس از خوردن و نوشیدن در نزد کالیگولا دارویی خورد و کالیگولا آنرا پادزهر فرض کرد و این سخنان را به او گفت و سپس دستور کشتنش را داد.• «من ادبا را دوست ندارم و نمی توانم دروغهاشان را تحمل کنم. آنها حرف می زنند تا صدای خودشان را نشنوند. اگر صدای خودشان را می شنیدند می فهمیدند که هیچ نیستند و دیگر نمی توانستند حرف بزنند.»صفحهٔ ۳۹• «کائسونیا: شما هم مثل همه آنهایی فاقد روح اند وجود کسانی را که روحشان از جسمشان بیشتر است نمی توانید تحمل کنید. روحی که از جسم سرریز کند مخل آسایش است، درست است یا نه؟ آن وقت اسم این را بیماری می گذارند و خیال فضلا راحت می شود.»صفحهٔ ۱۳۲• «کالیگولا: بیا منصفانه قضاوت کنیم، فقط حماقت نیست که بر ضد من است، راستی و دلیری کسانی هم هست که می خواهند خوشبخت باشند.»صفحهٔ ۱۴۳• «کالگولا: اگر این آزادی را نداشتم، مرد خرسندی می شدم. حالا که آنرا دارم، روشن بینی ملکوتی مردم تنها را بدست آورده ام.»صفحهٔ ۱۴۷• «من زنده ام، من می کشم. من قدرت سرسام آور خدای نابودکننده را بکار می برم که قدرت خدای آفریننده در مقابل آن تقلید مسخره ای بیشتر نیست. این است خوشبخت بودن. خوشبختی همین است، همین رهایی تحمل ناپذیر، همین تحقیر نسبت به هرچه هست، همین خون و نفرت دور و برم، همین تنهایی بی نظیر مردی که سرتاسر زندگیش را در پیش چشم دارد، همین شادی بی حد و حصر قاتلی که کیفر نمی بیند، همین منطق قهاری که زندگی مردم را خرد می کند، که تو را خرد می کند، کائسونیا، تا عاقبت آن تنهایی جاوید را که آرزو دارم کامل کنم.»صفحهٔ ۱۴۸• «من می ترسم. من که دیگران را این همه تحقیر کرده ام حالا چه زجری می برم از اینکه باید همان ترس را در دل خودم حس کنم؛ ولی مهم نیست. ترس هم دوام ندارد. به زودی آن خلاء بزرگ را بدست می آورم که دل در آنجا احساس تسکین می کند.»صفحهٔ ۱۴۹• «ممکن است که من منکر چیزی باشم ولی لزومی نمی بینم که آن را به لجن بکشم یا حق اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم.»• کامو، آلبر. . ترجمهٔ ابوالحسن نجفی. تهران: کتاب نیل چاپ=اول، 1346، ISBN 964-6380-29-8. -> کالیگولا
• «حالاست که فایده قدرت را می فهمم. قدرت به ناممکن فرصت امکان می دهد. امروز، و همه روزهای دیگری که در پیش است، آزادی من حد و مرزی نخواهد داشت.»صفحهٔ ۳۸• «اعدام تسلی می دهد و رهایی می بخشد. اعدام امری است عالمگیر، نیروبخش و در نیت و در عمل عادلانه. آدمی می میرد چون مقصر است. مقصر است چون از اتباع کالیگولاست؛ و اما همه کس تابع کالیگولاست. پس همه کس مقصر است. از این جا نتیجه می گیریم که همه کس می میرد. فقط احتیاج به گذشت زمان و صبر است.»صفحه ۶۸، از رساله نوشته کالیگولا که پیشکارش آنرا برای بزرگان شهر خواند. -> شمشیر بران
• «کرئا: آفرین. خزانه مملکت امروز آباد می شود.• «هلیکون: و کماکان با شیوه ای بسیار اخلاقی، این نکته را هم در نظر داشته باشید. چون، به هر حال، مالیات بر گناه بستن خیلی بهتر است تا کفاره از ثواب گرفتن که رسم جوامع جمهوری است.»صفحه ۷۱، سخنان ملازم و پیشکار کالیگولا پس از اینکه کالیگولا زنان سناتورها را مجبور به روسپی گری کرد و از کسانی که می آمدند پول گرفته و به خزانه مملکت می ریخت.• «و از لحظه ای که گمان ببری که من تصمیم دارم تو را مسموم کنم هر کاری که باشد می کنی تا در مقابل اراده من باشی. یعنی که تو مرتکب دو جنایت می شوی و ناچار از این دو امر یکی مسلم است: یا من نمی خواسته ام تو را بکشم و تو به ناروا بر من، امپراتورت، سوءظن می بری؛ یا اینکه من این را می خواسته ام و تو، حشره ناچیز، مانع اجرای نقشه من می شوی.»صفحه ۷۲، یکی از بزرگان پس از خوردن و نوشیدن در نزد کالیگولا دارویی خورد و کالیگولا آنرا پادزهر فرض کرد و این سخنان را به او گفت و سپس دستور کشتنش را داد.• «من ادبا را دوست ندارم و نمی توانم دروغهاشان را تحمل کنم. آنها حرف می زنند تا صدای خودشان را نشنوند. اگر صدای خودشان را می شنیدند می فهمیدند که هیچ نیستند و دیگر نمی توانستند حرف بزنند.»صفحهٔ ۳۹• «کائسونیا: شما هم مثل همه آنهایی فاقد روح اند وجود کسانی را که روحشان از جسمشان بیشتر است نمی توانید تحمل کنید. روحی که از جسم سرریز کند مخل آسایش است، درست است یا نه؟ آن وقت اسم این را بیماری می گذارند و خیال فضلا راحت می شود.»صفحهٔ ۱۳۲• «کالیگولا: بیا منصفانه قضاوت کنیم، فقط حماقت نیست که بر ضد من است، راستی و دلیری کسانی هم هست که می خواهند خوشبخت باشند.»صفحهٔ ۱۴۳• «کالگولا: اگر این آزادی را نداشتم، مرد خرسندی می شدم. حالا که آنرا دارم، روشن بینی ملکوتی مردم تنها را بدست آورده ام.»صفحهٔ ۱۴۷• «من زنده ام، من می کشم. من قدرت سرسام آور خدای نابودکننده را بکار می برم که قدرت خدای آفریننده در مقابل آن تقلید مسخره ای بیشتر نیست. این است خوشبخت بودن. خوشبختی همین است، همین رهایی تحمل ناپذیر، همین تحقیر نسبت به هرچه هست، همین خون و نفرت دور و برم، همین تنهایی بی نظیر مردی که سرتاسر زندگیش را در پیش چشم دارد، همین شادی بی حد و حصر قاتلی که کیفر نمی بیند، همین منطق قهاری که زندگی مردم را خرد می کند، که تو را خرد می کند، کائسونیا، تا عاقبت آن تنهایی جاوید را که آرزو دارم کامل کنم.»صفحهٔ ۱۴۸• «من می ترسم. من که دیگران را این همه تحقیر کرده ام حالا چه زجری می برم از اینکه باید همان ترس را در دل خودم حس کنم؛ ولی مهم نیست. ترس هم دوام ندارد. به زودی آن خلاء بزرگ را بدست می آورم که دل در آنجا احساس تسکین می کند.»صفحهٔ ۱۴۹• «ممکن است که من منکر چیزی باشم ولی لزومی نمی بینم که آن را به لجن بکشم یا حق اعتقاد به آن را از دیگران سلب کنم.»• کامو، آلبر. . ترجمهٔ ابوالحسن نجفی. تهران: کتاب نیل چاپ=اول، 1346، ISBN 964-6380-29-8. -> کالیگولا
wikiquote: کالیگولا_(نمایش نامه)
کلمات دیگر: