[ویکی فقه] بِهْدینان، گویِش، عنوانی که بر زبان ویژۀ بهدینان ایرانی، یعنی
ایرانیان زردشتی اطلاق می گردد و یکی از گویش های مرکزی ایران است.
زردشتیان ایران اصولاً در قرون اخیر در کرمان و یزد می زیسته اند و زبان خود را دری و گوری۱ و گورونی۲ می نامیده اند. گور در این گویش به معنای «مرد» و «زردشتی» و صورت فارسی آن «گبر» است که اینک بار معنایی منفی به خود گرفته است.گویش بهدینان، یا گویش دری زردشتی، به همراه زبان فارسی، یکی از دو زبان مادری زردشتیان ایران است و به موجب تمایز داشتن در سطح های آواشناختی، واژگانی و نحوی باید آن را گویشی مستقل دانست. این گویش با گویش
یهودیان یزد و کرمان شباهت، و نیز با آن ها اختلاف دارد.همچنین نباید پنداشت که ارتباط آن با زبان اوستایی و نیز
زبان پهلوی بیش از دیگر گویش های ایرانی با این دو زبان است. از این گویش فقط دو سه قطعۀ مکتوب وجود دارد که یکی از آن ها ترجمه ای از استاد ماستر خدابخش در سال ۱۲۴۷ یزدگردی است. با این همه، واژه ها و اصطلاحات دینی زردشتی و دخیل از زبان های اوستایی و پهلوی در این گویش فراوان است.
دوگونۀ اصلی این گویش
این گویش دارای دوگونۀ اصلی است: کرمانی و یزدی.گونۀ کرمانی آن که اصولاً با زبان فارسی شباهت بیشتری داشته، اینک تقریباً فراموش شده است، اما گونۀ یزدی آن نزدیک به ۲۰ لهجۀ گوناگون دارد که گاه اختلاف میان آن ها تا به حدی می رسد که تفهیم و تفاهم را دشوار می کند. در شرایط جدید، اختلاط لهجه های مختلف گویش بهدینان و به ویژه تأثیر زبان فارسی، نه تنها سطح واژگانی و آوایی گویش بهدینی را تحت نفوذ قرار داده، بلکه حتی نحو آن را نیز دستخوش تحول کرده است (مانند فراموش شدن کاربرد ضمایر مقدم و صرف افعال، به ویژه ماضی مطلق متعدی و جانشین شدن ضمیر متصل اول شخص مفرد فارسی، یعنی -m به جای -e دری زردشتی). بررسی بیش تر نشان می دهد که دیگرگونی این گویش و فراموش شدن ویژگی های کهن و پذیرندگی واژه های دخیل فراوان است و واژه هایی قدیمی از این گویش، مانند gizom (کژدم، عقرب) سابقه ای دیرین دارد.
وجود زبان های گروه شمال غربی در گویش بهدینان
از نظرگاه تاریخی، در گویش بهدینان نشانه های بارز زبان های ایرانی گروه شمال غربی به چشم می خورد، مانند بر جای ماندن واج /y/ باستانی در آغاز واژه در yoma (پارچه، «جامه» در فارسی) از ایرانی باستان •yāmaka-، و yāyin/yoyin (خرمن و خرمن کوفته شده) بر ساخته از yava- باستانی به معنای «جو، غله». rd باستانی در آن به صورت rz در vaharz (=بهل، بگذار/رها کن) باقی مانده است، ولی در barda (بیل) همان rd قدیمی مانده، و درmol (مُل، گردن)، rd برابر rz در •mŗzu- باستانی بوده، و به l بدل شده است. در این ابدال اخیر، گویش دری زردشتی همانند است با فارسی یزدی.rθ باستانی به hr بدل می شود، و به خلاف فارسی، به صورت s در نمی آید: par/pohrdot (دخت، دختر)، •sohtuvn>sotvun (سوختن)، •vāhtvun>vĂtvun (گفتن، واختن)، •sahtvun>satvun (سختن، سنجیدن)، این برابری وجود داشته، و سپس h حذف شده است.واج /z/ در zomĂd (یزدی) zomād/ (کرمانی) به معنای «داماد»، zonĂdvun (ی) zonādmun/ (ک) به معنای «دانستن» و zĂr (ی) zār/ (ک) به معنای «دیوار» و (h) eze به معنای «دیروز، دی» و ezišow/hezešav (ی) به معنای «دیشب، دی» برابر است با d جنوبی. گروه dw باستانی گاهی بدل به b می شود در dvar>bar (در، باب)، و نیز duvitīya>bdi (دیگر) و bε (دیگر). d میان مصوتی گاهی خلاف لهجه های جنوب غربی مانند دیگر لهجه های شمال غربی، در گویش بهدینان برجای می ماند و به y بدل نمی شود، مانند bud (بوی)، mid (موی)، ned (نی)، nĂd (ی) nād/ (ک) (نای، گلو). گروه st در این گویش بدل به št شده است در dašt (دست)، bašta (بسته) و bašt («بست» در bašt šodvun، یعنی «بسته شدن») و štrašt (در r ng o rašt: «رنگ و رشت، رنگ آمیزی، رنگ کردن»). š در •šaxt>šax (سخت، تند و سریع، محکم و استوار) برابر است با s (همانند با فارسی یزدی). در واژۀ čem/cεm (چشم) ابدال نادر hmčaš (چشم) در لهجه های دهات پیرامون شهر یزد به کار می رود و مثال دیگر این تنوع dεna در شهر یزد و dεnda در تفت، حسن آباد و الله آباد، و zembil و zenbil در کرمان به معنای «زنبور» است. در این واژه، گذشته از برابری d آغازین در گویش بهدینان با z جنوبی، تنوع صورت های واژه را در زیر گویش های آن و نیز قاعدۀ ابدال nفارسی محلی هماهنگ است؛ مانند بدل شدن ē (یای مجهول) که در فارسی رسمی معمولاً به i (یای معروف) تحول می یابد، ولی در فارسی یزدی گاهی به صورت e (کسره) در می آید. مثلاً واژۀ «ریختن» در فارسی یزدی می شود rextan، و در دری زردشتی می شود: retvun
واج ها
...