کلمه جو
صفحه اصلی

حیا


مترادف حیا : آزرم، حجب، خجلت، شرمساری، شرم، عار، ملاحظه، باران، مطر

برابر پارسی : شرم، آزرم

فارسی به انگلیسی

embarrassment, inhibition, modesty


pudency, modesty, decency, embarrassment, inhibition

pudency, modesty, modest reserve


مترادف و متضاد

باران، مطر


۱. آزرم، حجب، خجلت، شرمساری، شرم، عار
۲. ملاحظه
۳. باران، مطر


modesty (اسم)
محجوبیت، عفت، تواضع، فروتنی، امساک، شکسته نفسی، حیا، حجب، ازرم

pudency (اسم)
عفت، فروتنی، حیا، حجب، ازرم، شرم

modest reserve (اسم)
حیا

آزرم، حجب، خجلت، شرمساری، شرم، عار


ملاحظه


فرهنگ فارسی

شرم، آزرم، پرهی و ودداری ازامری ازبیم ملامت
( اسم ) ۱ - باران . ۲ - فرخی سال .

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - باران . ۲ - فراخی سال .

لغت نامه دهخدا

حیا. [ ح َ ] ( از ع ، اِ ) فراخی سال و حال. || باران. و بمد آخر [ حیاء ] نیز آمده. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ). باران بهاری. ( دهار ). باران که زمین زنده کند. ( مهذب الاسماء ). || گیاه از آنجا که از باران ناشی میشود. || پیه و روغن. ( اقرب الموارد ). || شرم. ( آنندراج ). در تداول فارس زبانان ، به معنی حیاء و شرم و آزرم باشد وآن انحصار نفس است در وقت استشعار ارتکاب قبیح جهت احتراز و استحقاق مذمت. ( نفایس الفنون ) :
شرم از اثر عقل و اصل دین است
دین نیست ترا گر ترا حیا نیست.
ناصرخسرو.
پیش این الماس بی اسپرمیا
کز بریدن تیغ را نبود حیا.
مولوی.
- باحیا ؛ آنکه دارای حیا باشد :
باحیا گفت او مرا و چشم من روشن بدو
هرکه روشن دیده تر شد بیشتر دارد حیا.
سنائی.
- بی حیا ؛ کسی که فاقد حیا باشد :
دوم پرده بر بیحیائی متن
که اومیدرد پرده خویشتن.
سعدی.
- بی حیائی ؛ بی شرمی. هرزگی.
- امثال :
حیا در چشم است .
در گدا حیا نبود ؛ گدا حیا ندارد.
یک جو از حیا کم کن و هرچه میخواهی بکن .
- حیازده ؛ شرمسار. ( آنندراج ) :
چنین حیازده رفتی بسیر باغ و نداشت
رخ نزاکت شرم تو تاب خنده گل.
غیاض ( ازآنندراج ).
- حیا کردن ؛ شرم داشتن.استحیاء.

فرهنگ عمید

شرم.

دانشنامه عمومی

حیا حالتی درونی است که موجب می شود انسان به دلیل سرزنش درونی خود یا دیگران از کارهای زشت دوری کند.
حیا از ریشه «ح ی و» یا «ح ی ی»، مفهومی است که در معارف اسلامی بیان و به آن پرداخته شده است.محمدباقر مجلسی در تعریف حیا می گوید:
حیا ملکه ای نفسانی است که موجب گرفتگی روح از زشتی و انزجار آن از خلاف آداب از ترس ملامت می شود.
در روایات شیعی حیا به عنوان لباس اسلام و اخلاقی که اسلام با آن شناخته می شود، معرفی شده است.

فرهنگ فارسی ساره

آزرم، شرم


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حَیاء، یکی از مهم ترین صفات پسندیده نفسانی است که تاثیر فراوانی بر حوزه های مختلف زندگی اخلاقی با نقش بارز بازدارندگی، و در شرع مقدس بر آن تاکید شده که مقابل آن صفت رذیله بی شرمی قرار دارد؛ از حیا در باب های طهارت، زکات، حج و جهاد سخن گفته اند.
حیاء از ریشه «ح ی و» یا «ح ی ی»، به معنای شرم داشتن و و آزَرم و خجالت است که در مقابل آن «وقاحت» و بی شرمی قرار دارد.«تَوبَه» (از ریشه وأب) و «حِشمت» (از ریشه ح ش م)؛ هم معنای آن تلقی شده اند. و منظور از آن خودداری از انجام دادن کار های زشت به سبب ترس از سرزنش شدن است. در فرهنگ عالمان اخلاق، حیا نوعی انفعال و انقباض نفسانی است که موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان می گردد و منشا آن ترس از سرزنش دیگران است. مطالعه درباره مفهوم «حیا» در آیات و روایات نشان می دهد که منشا پیدایش این حالت، درک حضور در محضر ناظری آگاه، محترم و گران مایه است. این مفهوم را در خلال آنچه در کتاب و سنت در باب حیا آمده است، به وضوح می توان مشاهده کرد. این مفهوم، قدر مشترک میان همه انواع حیا است.
معنای اصطلاحی حیا
حیا عبارت است از حالت و خویی نفسانی در انسان که مانع ارتکاب اعمال زشت می شود. مقابل آن، بی شرمی قرار دارد.
هم معنا گرفتن حیاء و خجل
گاهی حیاء به جای «خَجَل» (تحیّر ناشی از فرط حیاء) به کار می رود، اما به اعتقاد ابوهلال عسکری این کاربرد، نوعی توسع معنایی حیاء است، زیرا حیاء در اصل شرم کردن از انجام دادن کاری است که هنوز به وقوع نپیوسته و خَجَل، شرمگین شدن در برابر امری است که انجام پذیرفته است.
حیاء در قرآن
...

واژه نامه بختیاریکا

زِک؛ سر آ زیری؛ سکِه

جدول کلمات

شرم, آزرم

پیشنهاد کاربران

ارزم

فلسفۀ حیاء



حیاء حاصل شرم و خجالت و ندامت از ظھور و بروز کردارھای زشت خویشتن و یا دیگران میباشد .

حیاء واکنش وجدان در قبال اعمال غیر وجدانی است پس حیاء یک صفت فطری و نشانۀ تشخیص نیک

و بد است و نیز نشانۀ احساس مسئولیت نسبت به خویشتن می باشد و دال بر حضور اخلاق فطری

در وجود انسان است . این است که علی ( ع ) ، حیاء را از نشانه ھای ایمان می خواند و دال بر حضور

توبه از اعمال نادرست . در واقع آنکه حیاء ندارد دین و ایمان و شعورش زایل شده است . این است

که انسانھای با معرفت و انبیاء و اولیای الھی اسوه ھای حیاء بشرند .

و اما امروزه شاھدیم که در قلمرو فرھنگ و تعلیم و تربیت مدرن ، حیاء و شرم نشانه ایی از بیماری

روانی و عقب ماندگی تلقی می شود و محتاج درمان است که البته یکی از روشھای درمان حیاء

ھمان داروھای روان گردان می باشد . و این بدان معناست که اصولاً دین و وجدان یک مرض تلقی

می شود که باید رفع گردد و آنچه که سلامت محسوب می گردد ھمانا ابتذال و فاحشگی و بی

تقوایی است . این ھم نشانه دیگری از واژگون سالاری اخلاق آخرالزمان است . . . .

. . . بی حیائی انسان مدرن برخاسته از بی حیائی مدرنیزم است که از بطن تکنولوژی رخ نموده است . در

حیاء به لحاظ لغت از ریشه � حیّ � به معنای زنده و زندگی است و از نشانه ھای حیات روحانی است

و بی حیائی ھم نشانه ھلاکت روح است که در قلمرو ظلمت حاصل از تکنولوژی حادث می شود و

ظلمت زده گان و آتش گرفتگان این وادی را ( بخیلان ) به جان مؤمنان با حیاء می اندازد . و در اینجا اگر

مؤمنان دارای یک حمایت قدرتمند روحانی از جانب یک انسان مخلص نباشند تاب خویشتنداری ندارند

و تسلیم بی حیائی جھان مدرن می شوند.



از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 86

ازرم

آبرو، خجالت، شرم

جامه ٔ شرم . [ م َ / م ِ ی ِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عفت . پاکدامنی . حیا : ز سر تاج فرهنگ بفکنده ای ز تن جامه ٔ شرم برکنده ای . فردوسی .


کلمات دیگر: