کلمه جو
صفحه اصلی

گرایش


مترادف گرایش : انحراف، تمایل، میل، آهنگ، قصد، گروش، رویکرد

فارسی به انگلیسی

propensity, tendency, tropism, attitude, attraction, bent, bias, disposition, drift, fancy, gravitation, interest, leaning, penchant, proclivity, sentiment, set, streak, tenor, trend, turn, warp

attitude, attraction, bent, bias, disposition, drift, fancy, gravitation, interest, ism, leaning, penchant, proclivity, sentiment, set, streak, tendency, tenor, trend, turn, warp


فارسی به عربی

توجیه , جاذبیة , موقف , میل ، اِتِّجاهٌ

مترادف و متضاد

۱. انحراف
۲. تمایل، میل
۳. آهنگ، قصد، گروش
۴. رویکرد


inspiration (اسم)
تشویق، الهام، استنشاق، شهیق، گرایش، القاء، وحی، نفس عمیق

orientation (اسم)
اشنایی، راهنمایی، جهت، گرایش، اشناسازی، جهت یابی، توجه بسوی خاور

tendency (اسم)
میل، تمایل، توجه، استعداد، گرایش، زمینه، علاقه مختصر

trend (اسم)
تمایل، گرایش

propensity (اسم)
میل، خوی، تمایل طبیعی، گرایش، رغبت، علاقه شدید به چیزی، میل باطنی

attitude (اسم)
هیئت، گرایش، طرز برخورد، حالت، روش و رفتار

tropism (اسم)
گرایش، سوگرایش

gravitation (اسم)
تمایل، گرایش، جاذبه، کشش، قوه جاذبه

ism (اسم)
گرایش، رویه، سیستم عملی

انحراف


تمایل، میل


آهنگ، قصد، گروش


رویکرد


فرهنگ فارسی

حرکت جهت‌دار گیاه یا یکی از اندام‌های آن در نتیجۀ اثر محرک بیرونی


قصد، آهنگ، تمایل، میل ورغبت، گراهش هم گفته شده
( اسم ) ۱ - میل تمایل خواهش . ۲ - قصد اراده آهنگ . ۳ - سرپیچی نافرمانی . ۴ - سنجش توزین : نه گاه بسودن مر آنرا نمایش نه گاه گرایش مر آنرا گرانی . ( فرخی )

فرهنگ معین

(گِ یِ ) (اِمص . ) ۱ - میل و رغبت . ۲ - قصد، اراده ، آهنگ . ۳ - سرپیچی ، نافرمانی . ۴ - سنجش ، توزین .

لغت نامه دهخدا

گرایش. [ گ َ / گ ِ ی ِ ] ( اِمص ) ( از: گرای + ش ، اسم مصدر ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به اسم مصدر تألیف همین نگارنده شود. میل وخواهش. ( برهان ). میل. رغبت. ( از غیاث ) :
کنون من تو را آزمایش کنم
یکی سوی رزمت گرایش کنم.
فردوسی.
نه گاه بسودن مر آن را نمایش
نه گاه گرایش مر آن را گرانی.
فرخی.
گرایش نکردی به کار دگر
گهی پای کندی ز تن گاه سر.
نظامی.
همان دین دیرینه را نو کنند
گرایش سوی دین خسرو کنند.
نظامی.
به هر جا گرایش کند جان تو
بود نور و ظلمت به فرمان تو.
نظامی.
گهی دل به رفتن گرایش کند
گهی خواب را سر ستایش کند.
نظامی.
|| قصد و آهنگ. || پیچش باشدکه از نافرمانی کردن است. ( برهان ).

فرهنگ عمید

۱. قصد، آهنگ.
۲. تمایل، میل و رغبت.

دانشنامه عمومی

به شاخه های تخصصی و جانبی در علوم مختلف که خود یک تخصص محسوب شده لیکن در زیرمجموعه علم مورد نظر قرار می گیرند، گرایش گویند. همچنین در یک صنعت ویژه نیز ممکن است گرایش های تخصصی مختلفی وجود داشته باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

گرایش (tropism)
رشد جهت دار گیاه یا بخشی از گیاه در پاسخ به محرک خارجی مانند جاذبۀ زمین، نور، یا آب. اگر جهت حرکت به سمت محرک باشد، گرایش مثبت و اگر دور از محرک باشد، گرایش منفی است. درخصوص زمین گرایی (ژئوتروپیسم)، پاسخ گیاهان به جاذبۀ زمین باعث رشد به سمت پایین (زمین گرایی مثبت) و ساقه به سمت بالا (زمین گرایی منفی) می شود. نورگرایی (فتوتروپیسم) پاسخ به نور، آب گرایی (هیدروتروپیسم) پاسخ به آب، شیمی گرایی (کموتروپیسم) پاسخ به محرک شیمیایی، و بساوش گرایی (تیگموتروپیسم) یا هاپتوتروپیسم پاسخ به تماس فیزیکی است که در حالت اخیر، پیچک های گیاهان بالارونده را می توان مثال زد که در هنگام تماس با تکیه گاه حول آن می پیچند. حرکات گرایشی نتیجۀ سرعت رشد بیشتر در یک سمت از گیاه نسبت به سمت دیگر آن است. تفاوت گرایش با حرکت ناستیک (جنبش تنجشی) در این است که گرایش تحت تأثیر جهت محرک قرار می گیرد، در حالی که در حرکت ناستیک، حرکت بخشی از گیاه مستقل از تأثیر منبع خارجی است. نامتناسب بودن رشد بخش هایی از گیاه براثر فشار آماس (فشار تورژسانس) در بافت های یک سطح از آن بخش باعث پیچش یا خمیدگی به سمت داخل یا خارج خواهد شد. باز و بسته شدن گل لاله عباسی نمونۀ حرکت ناستیک در گیاه است.

فرهنگستان زبان و ادب

{tropism, topotaxis} [زیست شناسی] حرکت جهت دار گیاه یا یکی از اندام های آن در نتیجۀ اثر محرک بیرونی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] گرایش به معنای میل و رغبت است و گرایش‏های انسانی عبارت است از رویکرد انسان به باورها یا اعمال خاص‏.
«گرایش» به معنای میل و رغبت آدمی به چیزی است.

مراد از گرایش
مراد از آن در اصطلاح علم کلام، اعتقادات، باورها اعمال و رفتارهایی ویژه است که آدمی به آنها میل درونی دارد.

اقسام گرایش های انسان
گرایش‏های انسان بر دو دسته‏اند:مادّی و معنوی.

تفاوت انسان با حیوان
...

جدول کلمات

تمایل

پیشنهاد کاربران

جذب

Subdiscipline


کلمات دیگر: