arms, armorial bearings
آرم
فارسی به انگلیسی
badge, coat of arms, device, earmark, insignia, motto, slogan
فرهنگ معین
[ فر. ] ( اِ.)علامت و نشانه ای که مخصوص یک ادارة دولتی یا هر مؤسسة دیگری باشد، نشانه (فره ).
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
علامت مخصوص یک کشور، حزب، مؤسسه، سازمان، اداره، و مانند اینها که بر هرچیز وابسته به آن نقش میبندد.
فرهنگ فارسی ساره
نشان، نشانه
گویش مازنی
اتراق گاه گوسفندان و چوپانان که از چفت chaftبزرگتر است
آرام آهسته
روستایی از دهستان هرازپی آمل
کلمات دیگر: