کلمه جو
صفحه اصلی

کلده

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن ( گیلان ) واقع در ۶ کیلومتری شمال فومن جلگه و معتدل و مرطوب دارای ۱۱۶۵ تن سکنه .
زمین سخت و درشت را گویند.

فرهنگ معین

(کَ دَ یا دِ ) (اِ. ) زمین سخت ، زمین بی حاصل .

لغت نامه دهخدا

کلده . [ ک َ دَ ] (اِخ ) کلدة نام شخصی بوده است . (برهان ). از اعلام است . نام شخصی . (ناظم الاطباء).


کلده . [ ک َ دَ / دِ ] (اِخ ) نام ناحیتی است که بین سواحل دو شط بزرگ دجله و فرات قرار دارد. در حدود چهارهزار سال پیش از میلاد مسیح ، در این ناحیه تمدنی درخشان بوجود آمد که از حیث قدمت و شکوه تقریباً همپایه ٔ تمدن مصر می باشد. (تاریخ آلبر ماله ، ترجمه ٔ عبدالحسین هژیر ص 63). ناحیتی است که در قدیمترین دوره ٔ تاریخی یعنی در حدود سه هزار سال قبل از مسیح به دو ناحیه سومر و اکد منقسم شده بود که گاه مجتمعاً تحت لوای واحد رفته و گاه منفرداً هر یک سیر خویش را داشته است . عده ٔ پایتختهای این دو ناحیه به یازده می رسید و این بلاد یازده گانه همیشه بر سر حکومت مطلقه با یکدیگر در زد و خورد بوده اند و عاقبت بابل تسلط یافت و درحدود 2100 سال ق . م . حمورابی پادشاه بابل بر مملکت وسیعی سلطنت یافت . در حدود 1250 سال ق . م . سلطنت مطلقه به آشور رسید و سنا خریب و آسوربانی پال در سده ٔ 8 و 7 ق . م . حکومت داشته اند و پایتخت آنان نینوا بود. در سال 612 ق . م . نینوا خراب شد و بار دیگر بابل پایتخت گردید و در عهد نبوکد نزر (بخت نصر) دولتی عظیم تشکیل گردید و سرانجام این دولت بسال 539 ق . م . به دست کورش شهریار هخامنشی منقرض گردید. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). همانجاست که امروز عراق عرب گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مملکتی است که تقریباً از قرن نهم قبل از میلاد معروف به کلده شد و قبل از آن گذشته ٔ مفصلی داشته است . (تاریخ ایران باستان ج 1 ص 113). و رجوع به آسور و بابل و اکد و سومر در همین لغت نامه و تاریخ آلبرمامه و ژول ایزاک ص 63 ببعد شود.


کلده . [ ک َ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن است و 1165 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).


کلده .[ ک َ دَ ] (از ع ، اِ) زمین سخت و درشت را گویند. (برهان ) (آنندراج ). عربی است . (حاشیه برهان چ معین ).


کلدة. [ ک َ ل َ دَ ] (ع اِ) پاره ای از زمین رست و هی اخص مِن َ الکلد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ).واحد کلد یعنی یک قطعه زمین درشت . (ناظم الاطباء).
- ابوکلدة ؛ کنیه کفتارنر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) .


( کلدة ) کلدة. [ ک َ ل َ دَ ] ( ع اِ ) پاره ای از زمین رست و هی اخص مِن َ الکلد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).واحد کلد یعنی یک قطعه زمین درشت. ( ناظم الاطباء ).
- ابوکلدة ؛ کنیه کفتارنر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
کلده.[ ک َ دَ ] ( از ع ، اِ ) زمین سخت و درشت را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). عربی است. ( حاشیه برهان چ معین ).

کلده. [ ک َ دَ / دِ ] ( اِخ ) نام ناحیتی است که بین سواحل دو شط بزرگ دجله و فرات قرار دارد. در حدود چهارهزار سال پیش از میلاد مسیح ، در این ناحیه تمدنی درخشان بوجود آمد که از حیث قدمت و شکوه تقریباً همپایه تمدن مصر می باشد. ( تاریخ آلبر ماله ، ترجمه عبدالحسین هژیر ص 63 ). ناحیتی است که در قدیمترین دوره تاریخی یعنی در حدود سه هزار سال قبل از مسیح به دو ناحیه سومر و اکد منقسم شده بود که گاه مجتمعاً تحت لوای واحد رفته و گاه منفرداً هر یک سیر خویش را داشته است. عده پایتختهای این دو ناحیه به یازده می رسید و این بلاد یازده گانه همیشه بر سر حکومت مطلقه با یکدیگر در زد و خورد بوده اند و عاقبت بابل تسلط یافت و درحدود 2100 سال ق. م. حمورابی پادشاه بابل بر مملکت وسیعی سلطنت یافت. در حدود 1250 سال ق. م. سلطنت مطلقه به آشور رسید و سنا خریب و آسوربانی پال در سده 8 و 7 ق. م. حکومت داشته اند و پایتخت آنان نینوا بود. در سال 612 ق. م. نینوا خراب شد و بار دیگر بابل پایتخت گردید و در عهد نبوکد نزر ( بخت نصر ) دولتی عظیم تشکیل گردید و سرانجام این دولت بسال 539 ق. م. به دست کورش شهریار هخامنشی منقرض گردید. ( از حاشیه برهان چ معین ). همانجاست که امروز عراق عرب گویند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مملکتی است که تقریباً از قرن نهم قبل از میلاد معروف به کلده شد و قبل از آن گذشته مفصلی داشته است. ( تاریخ ایران باستان ج 1 ص 113 ). و رجوع به آسور و بابل و اکد و سومر در همین لغت نامه و تاریخ آلبرمامه و ژول ایزاک ص 63 ببعد شود.

کلده. [ ک َ دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن است و 1165 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

کلده. [ ک َ دَ ] ( اِخ ) کلدة نام شخصی بوده است. ( برهان ). از اعلام است. نام شخصی. ( ناظم الاطباء ).

دانشنامه عمومی

کَلده یا کلدان (به اکدی: māt Kaldu) نام یکی از بخش های تمدن بابل است که در هزاره اول قبل از میلاد مهمترین حکومت میان رودان را تشکیل می دادند.
تمدن بابل
پایتخت (یا بزرگترین شهر) کلدانیان بیت یاکین نام داشت و در کرانه سمت چپ فرات، میانِ بصره و ناصریه کنونی قرار داشت. حاکم کلدانیان نیز پادشاه بیت یاکین نامیده می شد. همان طور که بابلی ها پادشاهِ خود را پادشاهِ بابل می نامیدند.
کلدانی ها از نژاد اصیل سامی بودند. خاستگاه آنان احتمالاً عربستان بوده است. زبان کلدانیان از زبان های سامی بابلی بود و شباهت هایی به زبان آسوری داشت، در دوره های بعدی زبان بابلی و سپس زبان آرامی جای آن را گرفت. آنها بخشی از تمدن بابلی به شمار می آمدند و در خواندن و نوشتن استاد بودند و زبردستی شگفتی در سحر و جادو و علوم غریبه داشتند. به طوری که در دوران حکومت ایرانیان کلمه کلدانی به معنای ستاره شناس و جادوگر به کار می رفت (از جمله در کتاب دانیال نبی و در نوشته های استرابو).
یکی از مشهورترین پادشاهان آنان به نام بُختُ نَصَّر (نَبوکَدنَصَر) بود که ۴۰ سال پادشاهی نمود و مصریان را شکست داد و پایتخت یهودیان (اورشلیم) را تسخیر و ویران کرد و هزاران یهودی را به اسارت گرفت و به بابل آورد. در دوران این پادشاه دانش ریاضیات و اخترشناسی پیشرفت فراوانی کرد و تقسیم شبانه روز به ۲۴ ساعت و هر ساعت به ۶۰ دقیقه و هر دقیقه به ۶۰ ثانیه، و تعیین ماه های خورشیدی و قمری و پیش بینی خورشیدگرفتگی و ماه گرفتگی و جز این ها، از اکتشافات این دوره است.

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
کل::کنار. اطراف
ده::روستا
Keldeh


در زبان لری بختیاری به معنی
بزرگ ده. ریش سفید
Kale deh
کل::بزرگ . آقا. kal

کل تیمور
کل جافر
کل دویت
کل مراد




کلمات دیگر: