کلمه جو
صفحه اصلی

گیلان

فارسی به انگلیسی

guilan, gilan

فرهنگ اسم ها

اسم: گیلان (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: gilān) (فارسی: گيلان) (انگلیسی: gilan)
معنی: سرزمین گیل ها، ( گیل = قوم ساکن گیلان، ان ( پسوند مکان ) ) سرزمین گیل ها

(تلفظ: gilān) (گیل = قوم ساکن گیلان + ان (پسوند مکان)) به معنی سرزمین گیل‌ها .


فرهنگ فارسی

یکی از بخشهای شهرستان شاه آباد ( استان کرمانشاهان ) واقع در باختر شاه آباد دارای ۱۱۸ آبادی و ۳۹۳٠٠ تن سکنه است . محصول غله بنشن پنبه توتون و محصولات دامی میباشد . در این بخش معادن نفت و زغال سنگ گوگرد و آهن یافت میشود .
نام محلی است در اطراف کرمانشاه . واقع در ۴۲ هزار گزی سرچله و ۶ هزار گزی قصر شیرین

لغت نامه دهخدا

گیلان . (اِخ ) نام تیره ای از طایفه ٔ کلهر کردستان باشد. (از جغرافیایی سیاسی کیهان ص 62).


گیلان . (اِخ ) نام محلی است در اطراف کرمانشاه . واقع در 42هزارگزی سر چله و 6 هزارگزی قصرشیرین . (از مجمل التواریخ گلستانه ص 253).


گیلان . (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 90هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 16هزارگزی جنوب شوسه ٔ ازنا به دورود. محلی کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 135 تن است . آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


گیلان . (اِخ ) مرکب از گیل به اضافه ٔ ان ، پسوند مکان ، در پهلوی گلان . یعنی مملکت گیل ها، نزد یونانیان گلا ، در اوستا نام ناحیتی به صورت «ورنا» آمده و خاورشناسان در تعیین محل آن اختلاف دارند. بر طبق سنت آن ، همان مملکت «پتشخوارگر» (طبرستان و گیلان ) است . (یشتها ج 1 ص 57، ج 1، ص 178، 192 و ج 2 ص 75 متن و حاشیه ). اندرآس همین «ورنا» راریشه ٔ گیلان دانسته ، ولی استاد بنونیست این حدس را رد کرده است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به جغرافی سیاسی کیهان ص 263 به بعد شود. منطقه ای است در شمال ایران و در تقسیمات کشور به استانها استان یکم محسوب میگردد و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است : در 36 درجه و 28 دقیقه تا 38 درجه و 11 دقیقه ٔ عرض شمالی و از 48 درجه و 44 دقیقه تا 50 درجه و 32 دقیقه ٔ طول شرقی واقع شده . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
در طرف شمال دریای خزر واقع است و حدود آن بدین شرح است : از خاور به شهرستان شهسوار و منطقه ٔ مازندران ، از باختر شهرستان اردبیل و خلخال ، از جنوب وجنوب باختر به خطالرأس سلسله ٔ جبال البرز که بین شهرستان زنجان و قزوین و گیلان واقع شده و مقسم المیاه سلسله ٔ مذکور همه جا حد طبیعی گیلان با شهرستانهای مذکور است . وضع کلی طبیعی : سلسله جبال البرز با ارتفاع متوسط سه هزار متر موازی با ساحل دریای خزر مانند دیوار عظیمی منطقه ٔ گیلان را احاطه کرده فقط در قسمت مرکزی بوسیله ٔ رودخانه ٔ سفیدرود معبر مهمی که تنها مدخل طبیعی منطقه است ایجاد گشته و راه شوسه ٔ طهران به گیلان در این معبر و طول رودخانه ٔ سفیدرود احداث شده است . قسمتهای شمال منطقه ٔ جلگه ٔ مسطحی است که از رسوبات رودهای متعددی که از سلسله ٔ جنوبی سرچشمه میگیرند تشکیل شده . قسمت جلگه جنگلزار است و مرور زمان قسمت عمده ٔ آن مبدل به زمینهای زراعتی گردیده است . قسمتهای کوهستانی تا ارتفاع تقریبی هزار و دویست متر پوشیده از جنگل انبوه است . ارتفاع قلل مهم سلسله ٔ البرز در منطقه ٔ گیلان مانند قله ٔ کوه درفک جنوب دهستان سیاهکل 3500 متر و در جنوب فومن 2900 متر و ناتشکوه در املش 3000 متر و سمام کوه از جنوب رودسر 3250 متر وگوانه کل در جنوب اشکور پایین 3250 متر است . آب و هوای گیلان معتدل و مرطوب است . باد شمال رطوبت دریای خزر را به گیلان می آورد و بواسطه ٔ ارتفاع زیاد سلسله ٔ البرز رطوبت از گیلان خارج نمی شود و در اثر برودت نقاط مرتفع تبدیل به باران میگردد. باد جنوبی موسوم به باد گرم است که از طرف فلات مرکزی میوزد فصل وزش آن بیشتر در پاییز است . کوه های گیلان ، دنباله ٔ کوه های طالش است که تا دره ٔ سفیدرود پیش میرود و به دو ناحیه تقسیم میشود: یکی ناحیه ٔ مرتفع که بین گیلان و طارم و خلخال واقع شده و دیگری جلگه ٔ ساحلی دارای خاکهای رسوبی حاصلخیز است . گیلان دارای رودهای متعددی است که به ترتیب اهمیت به شرح زیر است : سفیدرود. پل رود. سامان رود. مرسارود. خشکرود. پلرود. رودخانه ٔ شلمان . رودخانه ٔ لیل . رودخانه ٔ لاهیجاب . رودخانه ٔ شمرو. رودخانه ٔخراررود. زردرود. گوهررود. رودخانه ٔ سنگ . پسیخان . شفت . شاخزر. قلعه رودخان . گشت رودخان . گاز رودبار. ماسوله . پلنک ور. سیاهرودخان . تنیان . ماسال . شاندرمن . چاف رود. شفارود. دینیاچال . دیکاسرا. کیلاسرا. ناو. گرگانرود. هره دشت . خطبه سرا. شیرآباد. حویق . چوبر. لمر.
سازمان اداری : از نظر تقسیمات کشور به پنج شهرستان زیر تقسیم شده است :
1- شهرستان رشت . 2- بندر انزلی . 3- فومنات . 4- طوالش . 5- لاهیجان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2) (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 263 به بعد) (جغرافیای طبیعی کیهان ص 34 به بعد). و حدود و مشخصاتی که ذکر گردید راجع به گیلان امروز است و اما جهت اطلاع بر گیلان قدیم تااندازه ای اقوال قدماء را در اینجا به اختصار می آوریم : یاقوت در معجم البلدان گوید: نامی است که بر شهرهای بسیار از بلاد ماورای طبرستان اطلاق شود. در گیلان شهرهای بزرگ وجود ندارد بلکه قریه های کوچکی است که درجنگلها میان کوهها باشد و عده ٔ بسیاری از دانشمندان را بدان منسوب دارند. (معجم البلدان ).
مؤلف سرزمینهای خلافت شرقی گوید: دلتای سفیدرود که نیم دایره ٔ بزرگی از تپه ها و کوههای پوشیده از جنگل بر آن احاطه کرده است ایالت کوچک گیلان را تشکیل میدهد زمین های رسوبی دلتا را جغرافی نویسان اسلامی به طور خاص جیل یا جیلان میگفتند وقتی میخواستند تمام ایالت گیلان را اداره کنند، جیلانات (گیلان ها) می گفتند. و این اسم شامل ولایات و نواحی کوهستانی هم میگردید این سرزمین موطن اصلی آل بویه یا دیالمه بود که سرکردگان آنها در قسمت اعظم قرن چهارم در بغداد در دستگاه خلافت نفوذ و قدرت داشتند. در قرن چهارم هجری تمامی گیلان و ولایات کوهستانی که در شرق گیلان و در امتداد سواحل دریای خزر قرار داشت ، جزء ایالت دیلم بود ولی بعدها این نواحی از هم تفکیک شد و خود اسم دیلم نیز از زبانها افتاد و نام جیلان بر تمام ناحیه ٔ مجاور اطلاق گردید. در حالی که در واقع جیلان اراضی ساحلی و دیلم کوهپایه ٔ مشرف بر آن اراضی ساحلی است اما هریک از این دو نام هم گاهی بر تمام سرزمینی که در جنوب باختری دریای خزر واقع بود اطلاق میگردید. در قرن هشتم به قول حمداﷲ مستوفی : لاهیجان و فومن دارالملک جیلانات بود و از شهرهای مهمی که نام می برد فومن و رشت است که هیچ کدام از جغرافی نویسان اسلامی از آن نام نبرده اند. و در قرن چهارم مقدسی گوید که کرسی موغان یا مغکان یا موقان شهری بود به همان نام که اکنون تعیین محل آن دشوار است . رجوع به سرزمینهای خلافت شرقی ص 185 به بعد شود.


گیلان . (اِخ ) نامی متداول میان ساکنان سواحل جنوبی خزر برای قسمت پست و ساحلی محدود میان چالوس و انزلی در مقابل کوهپایه و قسمت مرتفعات همین ناحیه . چنانکه هرگاه کسی از کوهپایه های شمالی شهسوار یا رودسر یارامسر به جانب ساحل رود، گویند به گیلان رفته است .


گیلان. ( اِخ ) مرکب از گیل به اضافه ان ، پسوند مکان ، در پهلوی گلان. یعنی مملکت گیل ها، نزد یونانیان گلا ، در اوستا نام ناحیتی به صورت «ورنا» آمده و خاورشناسان در تعیین محل آن اختلاف دارند. بر طبق سنت آن ، همان مملکت «پتشخوارگر» ( طبرستان و گیلان ) است. ( یشتها ج 1 ص 57، ج 1، ص 178، 192 و ج 2 ص 75 متن و حاشیه ). اندرآس همین «ورنا» راریشه گیلان دانسته ، ولی استاد بنونیست این حدس را رد کرده است. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به جغرافی سیاسی کیهان ص 263 به بعد شود. منطقه ای است در شمال ایران و در تقسیمات کشور به استانها استان یکم محسوب میگردد و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است : در 36 درجه و 28 دقیقه تا 38 درجه و 11 دقیقه عرض شمالی و از 48 درجه و 44 دقیقه تا 50 درجه و 32 دقیقه طول شرقی واقع شده. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).
در طرف شمال دریای خزر واقع است و حدود آن بدین شرح است : از خاور به شهرستان شهسوار و منطقه مازندران ، از باختر شهرستان اردبیل و خلخال ، از جنوب وجنوب باختر به خطالرأس سلسله جبال البرز که بین شهرستان زنجان و قزوین و گیلان واقع شده و مقسم المیاه سلسله مذکور همه جا حد طبیعی گیلان با شهرستانهای مذکور است. وضع کلی طبیعی : سلسله جبال البرز با ارتفاع متوسط سه هزار متر موازی با ساحل دریای خزر مانند دیوار عظیمی منطقه گیلان را احاطه کرده فقط در قسمت مرکزی بوسیله رودخانه سفیدرود معبر مهمی که تنها مدخل طبیعی منطقه است ایجاد گشته و راه شوسه طهران به گیلان در این معبر و طول رودخانه سفیدرود احداث شده است. قسمتهای شمال منطقه جلگه مسطحی است که از رسوبات رودهای متعددی که از سلسله جنوبی سرچشمه میگیرند تشکیل شده. قسمت جلگه جنگلزار است و مرور زمان قسمت عمده آن مبدل به زمینهای زراعتی گردیده است. قسمتهای کوهستانی تا ارتفاع تقریبی هزار و دویست متر پوشیده از جنگل انبوه است. ارتفاع قلل مهم سلسله البرز در منطقه گیلان مانند قله کوه درفک جنوب دهستان سیاهکل 3500 متر و در جنوب فومن 2900 متر و ناتشکوه در املش 3000 متر و سمام کوه از جنوب رودسر 3250 متر وگوانه کل در جنوب اشکور پایین 3250 متر است. آب و هوای گیلان معتدل و مرطوب است. باد شمال رطوبت دریای خزر را به گیلان می آورد و بواسطه ارتفاع زیاد سلسله البرز رطوبت از گیلان خارج نمی شود و در اثر برودت نقاط مرتفع تبدیل به باران میگردد. باد جنوبی موسوم به باد گرم است که از طرف فلات مرکزی میوزد فصل وزش آن بیشتر در پاییز است. کوه های گیلان ، دنباله کوه های طالش است که تا دره سفیدرود پیش میرود و به دو ناحیه تقسیم میشود: یکی ناحیه مرتفع که بین گیلان و طارم و خلخال واقع شده و دیگری جلگه ساحلی دارای خاکهای رسوبی حاصلخیز است. گیلان دارای رودهای متعددی است که به ترتیب اهمیت به شرح زیر است : سفیدرود. پل رود. سامان رود. مرسارود. خشکرود. پلرود. رودخانه شلمان. رودخانه لیل. رودخانه لاهیجاب. رودخانه شمرو. رودخانه ٔخراررود. زردرود. گوهررود. رودخانه سنگ. پسیخان. شفت. شاخزر. قلعه رودخان. گشت رودخان. گاز رودبار. ماسوله. پلنک ور. سیاهرودخان. تنیان. ماسال. شاندرمن. چاف رود. شفارود. دینیاچال. دیکاسرا. کیلاسرا. ناو. گرگانرود. هره دشت. خطبه سرا. شیرآباد. حویق. چوبر. لمر.

گیلان . (اِخ ) دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 40هزارگزی جنوب الیگودرز، کنار راه مالرو شاه آباد به خاک تپه . محلی جلگه و هوای آن معتدل و سکنه ٔآن 71 تن است . آب آن از چاه و قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات ، لبنیات ، چغندر و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


دانشنامه عمومی

گیلان نام منطقه ای در کرانهٔ جنوب غربی دریای خزر است که ساکنان آن عمدتاً گیلک اند. این منطقه از اسلام تا زمان حکومت شاه عباس یکم مستقل بود، هم اکنون نام یکی از استان های جمهوری اسلامی ایران است که در منطقهٔ گیلان واقع شده است و در سال ۱۳۴۰ تاسیس شد.
ولسوالی گیلان، ولسوالی (شهرستان) در ولایت غزنی، افغانستان
گیلان (الیگودرز)

در زبان تالشی(گیلان - گیلون) به معنی (جلگه) و در مقابل کوهستان است.یعنی (جایگاه گِلی) .در استان گیلان نیز دقیقا این مسئله مصداق دارد .در کتب تاریخی از جمله کتاب ( تاریخ گیلان و دیلمستان) ملاعبدالفتاح فومنی نیز سخن از (لشکر کوه و گیلان) آمده است که اثبات می کند گیلان به معنی جلگه و سرزمین گِل آلود و کناره ی دریا و پایین کوه است.


نقل قول ها

گیلان از استان های شمالی ایران به مرکزیت رشت.
• ... یادم آرد روز باران:

پیشنهاد کاربران

گیلان یعنی سرزمین گیلک ها

گیلان: گیلان را با سرزمینی که در اوستا وَر ِنه نامیده شده است سنجیده اند و یکی دانسته اند.
( ( اَبا گنج و پیلان و با خواسته
پذیره شدن را، بیاراسته ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۹. )



نامی گیلکی برای دختران

چون تعداد زیادی مردم گیل در آنجا زندگی میکنند به آن گیلان میگویند که یعنی گیل ان که جمع گیل را نشان میدهد

از استان های شمالی ایران به مرکزیت کلانشهر رشت است. دربارهٔ نام گیلان و معانی واژهٔ گیل، نظرات متفاوتی ابراز شده است. واژهٔ گیلان را برگرفته از �گیل�، به اضافهٔ پسوند مکان �ان�، به معنای محل سکونت گیل ها دانسته و افزوده است که صورت این واژه در زبان پهلوی، گِلان ( Gelan ) و نزد یونانی ها گِلای ( Gelae ) بوده است

نام: گیلان
جنس: توی روستا و شهرهای ایران دخترانه است ، اما توی سراسر عراق، یک اسم پسرانه است، و نمیشه دختری به اسم گیلان از عراق پیدا کرد.

استان گیلان به مرکزیت رشت یکی از استانهای کناره ی جنوبی دریای کاسپین است. مردم این استان به طور سنتی به زبانهای گیلکی ( در غرب و شرق سپیدرود ) ، تالشی در مناطق ( کوهستانی تالش، رضوانشهر، ماسال، آستارا و بخشهایی از مناطق فومن، شفت و صومعه سرا ) و تاتی در رودبار سخن می گویند. به طور کلی می توان گفت که بیش از سی درصد جمعیت گیلان تالش و پنج درصد تات و شصت و پنج درصد گیلک هستند. البته مهاجران ترک زبان نیز در مناطق غربی ساکن شده اند.


بی :اب، مانند، بیگا. کلمه اصیل گیلکی هنوز حفط شده . به معنی محل تقسیم اب در شالیزار ( بجار ) . غربی ها به علت عدم تسلط به زبان گیلکی، کاسبین ( دریای کاسی ) را به کاسپین نگارش وتلفظ می کنند. مانند کلمه بابا ، پاپا، بابک، پاپک، حرف ( پ ) جای ( ب ) ، نشسته. بهترین منبع، فرا گیری وتسلط هرچه بیشتر به زبان کهن، وپر محتوا گیلکی است. گیل، گیل کاسی، کاسبین، دریای همیشه کاسبین.

نام استان بر گرفته از قوم غیرت مند گیل است. از جمعیت 2531000نفری طبق آخرین سرشماری، بااحتساب جمعیت رشت، انزلی، صومعه سرا، فومن، شفت، هر چند تعدای تالش نیز در فومن وشفت زندگی میکنند، که از ان طرف در استارا ورضوانشر وتالش هم گیلک ها هستند. وجمعیت لاهیجان، آستانه اشرفیه، لنگرود، وهرچند که این شهرها نیز گالش داشته ، وبا اضافه کردن گیلک های رودبار، جمعیت قوم گیل در حدود 1800000نفر بوده که حدود 72درصد استان را شامل می گردد. وبا محاسبه جمعیت، رودسر، سیاهکل، املش، واضافه کردن گالش های رستم آباد وتوتکابن، از شهر ستان رودبار وگالشهای لنگرود ود ولاهیجان جمعیت گالش ها حدود 350000نفر که در حدود 14 در صد می گردد. واما جمعیت دیلمی ها نیز با محاسبه دیلمیان، دیلمان، بره سر، کلیشم، عمارلو، ومناطق دیگر حدود50000نفر که2درصدجمعیت استان را شکل داده. وبا حساب جمعیت استارا، تالش، رضوانشهر، ماسال، که 410000نفربوده واضافه کردن تلاش های فومن وشفت و. . . وکسرآذری ها وتات وگیل ها از مناطق استارا تا ماسال، جمعیت تالش هادرحدو250000 نفر که شامل 10 درصدی بوده. ودر حدود 2در صدنیز از اقوام تات، وسایر اقلیت ها میباشند. بنابر این بی دلیل نیست نام استان گیلان میباشد. گیلان:برگرفته از قوم گیل. کاسی تبار. گیل، گالش، دیلم، تات، تالش. گیلان خواستگاه کاسی های دنیا. ودریای همیشه کاسبین.

گیلان گرفته شده از قوم گیل است. که با تمدن 77هزارساله، از کهن ترین ومتمدن ترین نقاط دنیاست. شهر رشت مرکز استان با670هزارنفر جمعیت وکل جمعیت شهرستان 957هزار نفر می باشد. که 38 درصد جمعیت استان را در خورد جا داده است. شهرستان تالش با 200هزار حدود 8درصد. لاهیجان168هزار7درصد. رودسر147هزار6درصد، لنگرود141هزار5. 5درصد، انزلی139هزار5درصد، صومعه سرا125هزارحدود5 درصدی. که رتبه دوم تاهفتم را از لحاظ بافت جمعیتی دارند. آستانه اشرفیه با108هزارنفر 4. 5 درصدی ودر مقام هشتم است. پس از ان رودبار، فومن، استارا که 91 هزارتا 95هزار جمعیت هرکدام 3. 5درصد جمعیت را تشکیل داده وبه ترتیب در رتبه نهم، دهم، یازدهم قرار داشته . ورضوانشهر با70هزار با2. 5 درصدی دوازدهم. شفت، ماسال، سیاهکل، املش با کمی بیشتر ویا کمتر از 50هزار نفر و هرگونه کدام با 2درصد در رده سیزده تا شانزدهم قرار دارند. گیلان، کاسی تبار ودریای کاسبین، همیشه کاسبین.

گیلان:منصوب به قوم گیل. حماسه گیل گومش ( گیل مردی با زور دو گاو میش ) . دم دوشیر را در دست داشته وآنها را آویزان، ونیز پا بر گردن دوشیر می نهد. گیل:نیرو مند. شیر افکن، خونگرم، غیرت مند، کهن، . . . تنها پس از گیل، مرد، می آید. گیل مرد. یعنی مردانگی، معرفت، گیل مرد. گالش ادم. گالش مردای. آثار والواح سومریان. گیلان سرزمین تمدن های کهن وجاویدان. سرزمین خوب کاسی تبار. کوهستان سی کاس ( البرز ) . و دریای کاسبین، همیشه کاسبین. مرسی.

گیلان:منصوب به گیل ها. گیل ( اسم ) ان ( علامت جمع عربی ) . محل سکونت قوم گیل. اگر هر کلمه، لان، داشته باشد، مثل گیلان، تورکی!؟! پس در عوض هرکلمه ای جان داشته باشد متعلق به گیلان، مثل مار جان ، آقا جان ، خاخر جان . . . ، اذربایجان، ز نجان.







گیلان :سرزمین گیل ها. سرزمین تمدن ها، گیلاش، گیلار، گیتی، اشکالی، سیلیک، گالسی، کاسان، سیاک، مارلیک، ، سومر ( خواستگاه گیلان، گالشی ) ، ، کلیشم، لیش، تارسی، آل بویه، سیاکلا، دلیمون، و. . . که تعداد تمدنهایش از پادشاهان هر کشوری بیشتر. دارای تمدن 77 هزار ساله. هر چند کشفیات اخیر در منطقه رستم آباد، مابین ، رشت، سیاهکل، رودبار، حکایت از آثار وتمدن 300هزارساله دارد. گیلان، صرفا وصد در صدگیلکی. گیل، کاسی. کاسی تبار ( گیل، گالش، تالش، دیلمی ) . نه عرب ، نه آریایی، نه پارس و ماد، نه ترک . . . گیل کاسی، کاسبین، همیشه کاسبین. ولاغیر. درضمن زبان گیلکی ریشه بسیاری از زبان های دنیاست. وآثار والواح ان از 6 هزار سال قبل الی29هزارسال پیش، کشف واثبات شده وموجود. در حالی در ان زمان پارسی وترکی وجود خارجی نداشتند. پارس، کجا بود. تنها وتنها فقط وفقط گیلکی، گیلان. گیل کاسی. کاسبین. دریای کاسبین. دریای همیشه کاسبین. گیلان. مرسی.

گیلان:در زبان تک خانواده ( Language isolate ) کوسوندا ( Kusunda ) ، کوساندا ( Kusanda ) یا میهاق ( Mihaq ) که در کشور نپال گویشور دارد گیلانگ یا گلانگ gilaŋ / gelaŋ به معنی جنگل است


استان یکم استان گیلان یکی از ۱۰ استان ایران بود که در ۱۹ دی ۱۳۱۶ خورشیدی، با اصلاح قانون تقسیمات کشوری به عنوان استان یکم تعیین گردید.

این استان هفت شهرستان داشت، طوالش، فومن، بندر پهلوی، رشت و لاهیجان در گیلان، و شهرستان های زنجان و اراک در عراق عجم سابق. شهر رشت مرکز این استان و گیلان بخش اصلی این استان بود

شهرهای زنجان، قزوین، مامونیه، ساوه، سلطان آباد ( اراک ) ، رشت، سخت سر ( رامسر ) و شهسوار در این استان قرار داشتند. در لغتنامه دهخدا آمده است، گیلان استان یکم محسوب می گردد.

مناطق زیر از این استان جدا شده اند:

استان صفرم ( مرکزی ) : تأسیس ۱۳۲۶ خورشیدی استان نوزدهم ( زنجان ) : تأسیس ۱۳۵۲ خورشیدی استان بیست و ششم ( قزوین ) : تأسیس ۱۳۷۶ خورشیدی شهرستان تنکابن: الحاق به استان دوم ۱۳۲۳ خورشیدی شهرستان رامسر: الحاق به استان دوم ۱۳۲۳ خورشیدی

منطقه زیر به این استان الحاق شده است:

شهرستان آستارا

در تقسیمات کشوری سال ۱۳۱۶ خورشیدی، بخش آستارا از گیلان جدا شد و به زیرمجموعهٔ شهرستان اردبیل از استان آذربایجان شرقی محسوب شده بود. در سال ۱۳۳۶، با تأسیس فرمانداری، به یکی از شهرستان های استان آذربایجان شرقی ارتقا پیدا کرد. به دلیل نارضایتی اهالی منطقه از تصمیماتی که پس از عهدنامه ترکمنچای اتخاذ شده بود، سرانجام با درخواست اهالی برای الحاق مجدد به سرزمین قبلی موافقت شد و شهرستان آستارا از خرداد ۱۳۳۹ دوباره به استان گیلان ملحق گردید.

در سال ۱۳۳۹ نام این استان دوباره به گیلان تغییر یافت. با جدا شدن زنجان و اراک و الحاق آستارا، این استان مرزهای کنونی استان گیلان را با مساحت ۱۴٬۷۰۹ کیلومتر مربع دارا شد

منابع:

تقسیمات کشوری. دانشنامه جهان اسلام.

قانون اصلاح قانون تقسیمات کشور و اصلاح قانون راجع به محصلین کلاس اختصاصی وزارت داخله. مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی.

قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران. مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی.

حامد نوحه خوان، . معیار های تقسیمات کشوری در دوره پهلوی. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

مصاحب، غلامحسین. تقسیمات کشور ایران دایرةالمعارف فارسی. جلد اول. انتشارات امیرکبیر ص۶۵۳.

گیلان در دایرةالمعارف فارسی، غلامحسین مصاحب

رشت در لغت نامه دهخدا

"GĪLĀN i. GEOGRAPHY AND ETHNOGRAPHY– Encyclopaedia Iranica". �Encyclop�dia Iranica. 1990 - 06 - 20. Retrieved�2020 - 09 - 15.

گیلان در لغتنامه دهخدا



گیل، چیل به معنی عقاب است
عقاب Eagle
Cheel چیل
گیلان به معنی سرزمین عقایها است.

گیل ( gil ) نام یک قومی جلگه نشین در گیلان هست و گیلان به معنی جلگه و دشت می باشد و نام گیلان از نام این طایفه جلگه نشین گرفته شده است. گیل متضاد دیلم می باشد که قوم گیل ساکن جلگه و قوم دیلم ساکن ارتفاعات بودند. گیل ها برحسب شغل به دو دسته گیلک و گالش تقسیم می شوند و گیلک متضاد گالش هست و گیلک به معنی کشاورز و گالش به معنی دامدار هست. اصولا به سکنه غرب سپیدرود گیلک و به سکنه شرق سپیدرود گیل یا گیلمرد و به سکنه اشکورات گالش گفته می شود و به سکنه رودبار تات گفته می شود و به سکنه تالش نیز تالشی گفته می شود.

نام گیل از قوم سکایی تبار گلائه ( Scythian Gelae ) گرفته شده است که به گفته استرابون در آلبانیا قفقاز حضور داشتند و احتمالا قبل از آن به همراه قوم لگائه در منطقه داغستان حضور داشتند و در زمان اشکانیان به سرزمین کادوسیان مهاجرت نمودند.
به گفته بطلمیوس قوم گلائه ( Gelae ) در کنار اقوام دربیک و کادوسی سکونت داشتند.
موسی خورنی مورخ عصر ساسانی از گیلان و دیلم به عنوان دو سرزمین مجزا نام می برد و گیلان را بصورت گلان و دیلم را بصورت دلمونک ذکر می کند.
در دوران پس از اسلام گیلان عمدتا بخشی از دیلم محسوب میشد ولی مورخین همیشه مرز گیلان و دیلم را تعیین می نمودند که گیلان شامل جلگه و دیلم شامل کوهستان میشد. پس از قرن پنجم و تضعیف دیلم این ولایت از قرن پنجم تا هفتم بخشی از طبرستان شد و پس از قرن هفتم بخشی از گیلان شد.
در منطقه املش و مارلیک و تالش گیلان کتیبه های آشوری و اورارتویی یافت شده است که به نظر می رسد در گذشته این سرزمین تحت اداره اورارتویی ها و آشوریان بود.

یعنی سرزمین گیل ها یا گیلک ها چون مردمان اون بیشتر گیلکی ان و بعضی هم تالشی
گیلانی ها لایک و بزنید چون خودمم گیلانی ام


کلمات دیگر: