کلمه جو
صفحه اصلی

امامقلی خان

لغت نامه دهخدا

امامقلی خان . [ اِ ق ُ ] (اِخ ) (زنگنه ) پسر محمد رحیم بیک ، از بزرگان ایل زنگنه بود و داعیه ٔ حکومت و ریاست داشت . سرانجام بوسیله ٔ مهرعلیخان از سرداران شاهرخ شاه افشار نواده ٔ نادرشاه دستگیر و بوسیله ٔ مرتضی قلیخان کوسه ٔ احمدلو کور گردید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 130 ببعد شود.


امامقلی خان . [ اِ ق ُ ] (اِخ ) حاکم بخارا و معاصر شاه عباس دوم صفوی بود. در سال 1050 هَ . ق . بسبب ضعف چشم ، فرمانفرمایی ماوراءالنهر را به پسر خود ندرمحمدخان واگذار کرد و بقصد زیارت مکه عازم ایران شدو بسیار مورد احترام قرار گرفت سپس به مکه رفت و مراجعت کرد. وی طبع شاعری داشت و این رباعی از اوست :
در عالم اگر سینه فگاریست منم
گر در ره اعتبار خاریست منم
در دیده اگر مرا فروغی است تویی
برخاطر تو اگر غباریست منم .
رجوع به آتشکده ٔ آذر چ بمبئی ص 13 و مجمعالفصحا چ سنگی ص 9 و قاموس الاعلام ترکی ج 2ص 1032 و فرهنگ سخنوران شود.


امامقلی خان . [ اِ ق ُ ] (اِخ ) در زمان شاه اسماعیل دوم (984-985 هَ . ق .) و شاه محمد خدابنده ٔ صفوی (985-996 هَ . ق .) بیگلربیگی قراباغ و گنجه را داشته است . رجوع به تاریخ عالم آرای عباسی ج 1 ص 213 و زندگانی شاه عباس اول ج 1 ص 50 و 81 شود.


امامقلی خان . [ اِ ق ُ ] (اِخ ) پسر اﷲوردی خان قوللرآقاسی (رئیس غلامان شاهی ). سردار شاه عباس اول که از سوی مادر گرجی بود. پس ازفوت پدر در سال بیست و هفتم پادشاهی شاه عباس اول بجای وی به امیرالامرایی فارس و سپهسالاری ایران گماشته شد. در سال 1026 هَ . ق . هنگامی که خلیل پاشا وزیر اعظم عثمانی به آذربایجان تاخت از مقام سپهسالاری معزول گردید. وی در قلمرو حکومت خود تسلط کامل یافت و جزایر قشم و هرمز و متعلقات آنها را بفرمان شاه عباس ازپرتغالیان گرفت و از مغرب تا حدود بصره پیش رفت ، چنانکه سراسر خاک فارس و کوهکیلویه و لارستان و بنادر جنوب ، از بندر جاسک تا شطالعرب و تمام جزیره های خلیج فارس در قلمرو حکومت او قرار گرفت و او همیشه از بیست و پنج تا سی هزار سوار زبده ٔ مجهز جنگاور در اختیار داشت و با آنکه در فارس صاحب اختیار مطلق و مانند پادشاه مستقلی حکومت میکرد هیچگاه سر از اطاعت شاه عباس نپیچید و همیشه برای اجرای دستورهای او آماده بود. او توانگرترین حاکمان ایران بود. با آنکه همه ساله هدیه های گرانبهایی برای شاه عباس می فرستاد داراییش بقدری بود که مخارجش با مخارج شاه برابری میکرد. پس از مرگ شاه عباس جانشین او شاه صفی در سال 1042 هَ . ق . امامقلیخان را با سه پسرش از فارس احضار کرد و در قزوین بناجوانمردی سر برید. رجوع بتاریخ عالم آرای عباسی و زندگانی شاه عباس اول ج 2 ص 97 و فهرست آن شود.



کلمات دیگر: