عربی به فارسی

شجره الحور

شجره العرعر

شجره العنب

شجره الکوافه

شجره دائمه الخضره

شجری

شجع

شجیره

شحاذ

شحم الخنزیر

شحمه الاذن

شحن

<hr> مترادف شحنه : پاسبان، داروغه، ضابط، عسس، گزمه، محتسب، نگهبان <hr> برابر پارسی : پاسبان، پاسدار، شبگرد

مترادف شحنه : پاسبان، داروغه، ضابط، عسس، گزمه، محتسب، نگهبان برابر پارسی : پاسبان، پاسدار، شبگرد

شحنه

<hr> مترادف شخص : بابا، تن، فرد، کس، نفر، آدمی، انسان، بشر، ذات، وجه <hr> متضاد شخص : شی ء <hr> برابر پارسی : کس، تن، خود

مترادف شخص : بابا، تن، فرد، کس، نفر، آدمی، انسان، بشر، ذات، وجه متضاد شخص : شی ء برابر پارسی : کس، تن، خود

شخص

شخص الطبیعی الجنسیا

شخص عادی

شخص ما

شخص متصل

شخص ممتنع عن شرب الکحول

<hr> مترادف شخصی : خصوصی، فردی، سیویل، غیرنظامی <hr> متضاد شخصی : عمومی، غیرشخصی <hr> برابر پارسی : خودی، خود ویژه، کسانه، مردمی

مترادف شخصی : خصوصی، فردی، سیویل، غیرنظامی متضاد شخصی : عمومی، غیرشخصی برابر پارسی : خودی، خود ویژه، کسانه، مردمی

شخصی

شخصیه

شخیر

شدد

شده

شده الحزن

<hr> مترادف شدید : اکید، بسیار، هنگفت، دشوار، زفت، سخت، قوی، محکم <hr> متضاد شدید : خفیف <hr> برابر پارسی : سخت، تند، دشوار، پرزور، سهمگین

مترادف شدید : اکید، بسیار، هنگفت، دشوار، زفت، سخت، قوی، محکم متضاد شدید : خفیف برابر پارسی : سخت، تند، دشوار، پرزور، سهمگین

شدید

شدید الحراره

شدید العاطفه

شدید اللهجه

شدید الوضوح

شذب

شذوذ

<hr> مترادف شر : بدی، تباهی، فساد، آشوب، شورش، غائله، فتنه <hr> متضاد شر : خیر <hr> برابر پارسی : بد، بدنهادی، آزاررسانی، بدی

مترادف شر : بدی، تباهی، فساد، آشوب، شورش، غائله، فتنه متضاد شر : خیر برابر پارسی : بد، بدنهادی، آزاررسانی، بدی

شر

شراء

<hr> مترادف شراب : باده، خمر، رحیق، سلیل، صهبا، مدام، مسکر، مل، می، نبید، نبیذ <hr> برابر پارسی : می، باده، آب رز، نوشیدنی

مترادف شراب : باده، خمر، رحیق، سلیل، صهبا، مدام، مسکر، مل، می، نبید، نبیذ برابر پارسی : می، باده، آب رز، نوشیدنی

شراب

شراب التفاح

شراب الروم

شراب اللیمون

<hr> مترادف شراره : آبژ، اخگر، جرقه، شرار، شرر، شعله، لهیب <hr> برابر پارسی : اخگر، زبانه آتش، آتش پاره

مترادف شراره : آبژ، اخگر، جرقه، شرار، شرر، شعله، لهیب برابر پارسی : اخگر، زبانه آتش، آتش پاره

شراره

<hr> مترادف شراع : بادبان، خیمه، سایبان، شامیانه

مترادف شراع : بادبان، خیمه، سایبان، شامیانه

شراع

شراع امامی

شراهه

شرج

شرجی

<hr> مترادف شرح : بسط، بیان، تاویل، تشریح، تعبیر، تعریف، تفسیر، تفصیل، توصیف، توضیح، گزارش، وصف <hr> برابر پارسی : گزاره، گزارش، بازگویی، آشکاری، ریز، زند، فرانمون

مترادف شرح : بسط، بیان، تاویل، تشریح، تعبیر، تعریف، تفسیر، تفصیل، توصیف، توضیح، گزارش، وصف برابر پارسی : گزاره، گزارش، بازگویی، آشکاری، ریز، زند، فرانمون

شرح

شرس

<hr> مترادف شرط : پیمان، عهد، قرار، نذر <hr> برابر پارسی : گرو، سامه، پیمان، گروکان، بایسته

مترادف شرط : پیمان، عهد، قرار، نذر برابر پارسی : گرو، سامه، پیمان، گروکان، بایسته

شرط

<hr> مترادف شرطه : بادموافق، شرط، پیمان، پاسبان، پلیس، شحنه، چاوش، طلایه دار، کوتوال <hr> برابر پارسی : پاسبان

مترادف شرطه : بادموافق، شرط، پیمان، پاسبان، پلیس، شحنه، چاوش، طلایه دار، کوتوال برابر پارسی : پاسبان

واژه های حرف "ش" - عربی به فارسی