کلمه جو
صفحه اصلی

عبدل آباد

لغت نامه دهخدا

عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آزادوار بخش جغتای شهرستان سبزوار. واقع در 47هزارگزی شمال باختری جغتای ، سر راه اتومبیل رو نقاب . ناحیه ای است واقع درجلگه . هوای آن معتدل است و 110 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه آن اتومبیل رو میباشد و یک باب دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . واقع در 37هزارگزی شمال کدکن کنار کال چغوکی . ناحیه ای است در دشت . هوای آن معتدل است و 223 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات و پنبه است . اهالی به کشاورزی و گله داری و کرباس بافی اشتغال دارند.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حلوان بخش طبس شهرستان فردوس . واقع در 84هزارگزی شمال طبس ناحیه ای است کوهستانی . گرمسیر 18 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ خاوری شهرستان رفسنجان ، واقع در هفت هزارگزی جنوب رفسنجان . کنار راه شوسه ٔ رفسنجان به کرمان . واقع در جلگه و هوای آن سردسیر است . 220 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات ، پسته و پنبه است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه آن شوسه میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خسروشیرین بخش جغتای شهرستان سبزوار، واقع در 18هزارگزی شمال جغتای . ناحیه ای است واقع در جلگه . هوای آن معتدل است . 110 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات ، پنبه و زیره است و اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه . واقع در شش هزارگزی شمال خاوری فیض آباد. ناحیه ای است واقع در دشت و 2836 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات ، خشکبار، پنبه است . اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی ، چادرشب ابریشمی بافی است راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنارشهر بخش بردسکن شهرستان کاشمر. واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری بردسکن به نیگنان . این ده در جلگه واقع و هوای آن گرمسیر است و 313 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات و زیره ٔ سبز است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارند.راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 33هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. ناحیه ای است در دامنه . هوای آن معتدل است 5 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات است . اهالی به کشاورزی اشتغال دارندراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در41هزارگزی باختر مشهد و یکهزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد به قوچان . جلگه ای و هوای آن معتدل است و 241 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات است . اهالی به کشاورزی و مالداری اشتغال دارند. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان . واقع در 12هزار گزی شمال باختری زرند و 2هزار گزی خاور راه مالرو زرند - بافق و 46 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جوپار بخش ماهان شهرستان کرمان . واقع در 14 هزارگزی باختر ماهان و 2 هزارگزی راه ماهان جوپار. آب آن از قنات حکیم آباد تأمین میشود و 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لک بخش قروه ٔ شهرستان سنندج . واقع در 40هزارگزی شمال باختر قروه کنار رودخانه بایتمر. تپه ماهور و سردسیر است و 50 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه تأمین میشود. محصولاتش غلات ولبنیات است . اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی زنان قالیچه ، جاجیم و گلیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهران بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان . واقع در 33هزارگزی شمال باختر قصبه ٔ کبودرآهنگ ، کنار راه قافله روقدیم زنجان - همدان . ناحیه ای است واقع در دشت و سردسیر است . آب آن از قنات تأمین میشود و 140 تن سکنه دارد. محصولاتش غلات دیم و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی زنان قالی بافی است . در خشکسالی از طریق کبودرآهنگ و داس قلعه اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


عبدل آباد. [ ع َ دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 56هزارگزی باختر نورآباد و 32هزارگزی باختر نورآباد به کرمانشاه . واقع در جلگه و تپه ماهور هوای آن سردسیر و مالاریایی است . 300 تن سکنه دارد.آب آن از رودخانه ٔ کاویار و چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات ، لبنیات و پشم است . اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. از صنایع دستی زنان قالی بافی است . راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه ٔ قیطول بوده ، زمستان قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


عبدل آباد. [ع َ دُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت . واقع در 37هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و هفت هزارگزی راه عنبرآباد - سبزواران و 49 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).



کلمات دیگر: