کلمه جو
صفحه اصلی

قدرت آباد

لغت نامه دهخدا

قدرت آباد. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ماهان شهرستان کرمان . در 12000گزی جنوب ماهان و 10000گزی راه شوسه ٔ بم به کرمان . سکنه ٔ آن 5 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


قدرت آباد. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طغرالجرد بخش زرند و شهرستان کرمان . در 67000گزی شمال زرند و 12000گزی خاور راه فرعی زرند به راور و سکنه ٔ آن 6 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


قدرت آباد. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ باختری شوسه ٔ رفسنجان به یزد. جلگه ، سردسیر، سکنه ٔ آن 80 تن . آب آن از قنات ومحصول آنجا غلات ، پسته ، پنبه و شغل اهالی زراعت است و راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


قدرت آباد. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش ماهان شهرستان کرمان . 12000گزی جنوب ماهان و 6000 گزی راه شوسه ٔ بم به کرمان . سکنه ٔ آن 5 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


قدرت آباد. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کشکوئیه شهرستان رفسنجان . 55000 گزی شمال باختری رفسنجان و 77000 گزی خاور شوسه ٔ رفسنجان به یزد. سکنه ٔ آن 3 خانوار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


قدرت آباد. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قماب صرصر بخش صدآباد شهرستان دامغان . 6000 گزی شمال خاوری صدآباد، کنار راه شوسه ٔ دامغان به سمنان . جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 200 تن است . 6 رشته قنات دارد و محصول آنجا غلات ، حبوبات ، پنبه ،انگور، پسته و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است . دبستان ، گاراژ و قهوه خانه سر راه شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).



کلمات دیگر: