رفسنجان
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رفسنجان . [ رَ س َ ] (اِخ ) قصبه ای است در کرمان و در اطراف آن معدن مس موجود می باشد و خود در کنار راه یزد و کرمان میان دفعه و حسین آباد در 922600 گزی تهران واقع است . (یادداشت مؤلف ). مرکز شهرستان رفسنجان و بیش از 9212 تن سکنه دارد. شهر مزبور بر سر راه شوسه ٔ اصفهان و یزد به کرمان و بندرعباس قرار دارد. (فرهنگ فارسی معین بخش اعلام ). شهر رفسنجان مرکز شهرستان رفسنجان و در 123 هزارگزی باختری کرمان در مسیر راه شوسه ٔ کرمان به یزد واقع شده مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است :
طول 55 درجه و 51 دقیقه و 49 ثانیه - عرض 30 درجه و 25 دقیقه و 43 ثانیه . ارتفاع از سطح دریا 1572 گز. شهر رفسنجان در قدیم ده کوچکی بنام بهرام آباد بوده که بواسطه ٔ وقوع در سر راه شوسه ٔ کرمان به یزد از حدود اوایل قرن 14 هَ .ش . شمسی به تدریج رو به آبادی رفته و اکنون یکی از شهرهای متوسط استان هشتم بشمار می رود و از سه آبادی متصل بهم بنام علی آباد، بهرام آباد، قطب آباد تشکیل شده است . رفسنجان دارای بازاری با 500 مغازه و 4 خیابان جدید و مشجر می باشد. جمعیت شهر بر طبق آخرین آمار بشرح زیر است : ذکور 7500 تن - اناث 7200 تن - جمع 14700 تن . و رفسنجان مرکز تجارت دهستانهای کشکوئیه ، نوق ، انار، حومه ٔ باختری ، حومه ٔ خاوری ، و قسمتی از خنامان محسوب می گردد. تا چند سال پیش رفسنجان از نظر اقتصادی نظیر سایر شهرهای کرمان بود، ولی ترقی ارزش پسته و صدرو آن به خارجه تغییرات قابل ملاحظه ای به جنبه ٔ اقتصادی رفسنجان بخشید و باغداران به کشت و پرورش پسته همت گماردند و در نتیجه محصول پسته به 8 برابر 25 سال پیش رسید. در خود شهر 2 دبیرستان و 6 دبستان و یک بیمارستان 20 تختخوابی وجود دارد. آب آشامیدنی شهر از 5 رشته قنات تأمین می شود. کلیه ٔ ادارات دولتی از جمله تلگراف و تلفن در این شهر وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
دانشنامه عمومی
پارک ریاست جمهوری
پارک لاله
بوستان جوان (پارک تقی آباد)
بوستان خبرنگار
پارک پونه
پارک مهربانو
بوستان شهروند
پارک مادر
بوستان معلم
رفسنجان اسامی مختلفی دارد که بیشتر در ارتباط با ذخایر زیر زمینی آن نامگذاری شده است. مانند رفسنگان یا رفسنگ از دو کلمه رفسنگ به معنای مس و کان به معنای معدن است که عربی شده آن رفسنجان می باشد.
برخی از کارشناسان بر این باورند که در شبکه جغرافیایی مناطق کویری به پناهگاه ها و قلعه ها و برج هایی بر می خوریم که کاروان های بازرگانی و یا رهنوردان عادی و معمولی شبی و روزی را در آن ها اتراق می کرده اند تا اوضاع جوی مساعد گردد و بار و بند را ببندند و به راه خود ادامه دهند. به این منزل گاه ها «قلعه»، «کاروانسرا» و «رباط» هم می گویند که هنوز می توان در دلِ راه های کاروان روِ کویری آثاری از آن ها را مشاهده کرد مانند: «کاروانسراسنگی»، «رباط سنگ»، «رباطِ پشت بادام»، «قلعه سنگی» و بسیاری دیگر. با توجّه به این ویژگی عینی و جغرافیایی، «رفسنجان» هم در اصل قلعه ای سنگی بوده است که کاروان های بازرگانی در آن پناه می گرفته اند؛ بر اساس تحقیقات تاریخی و زمین شناسی هیچ گاه در این حوالی کوهی نبوده است که سنگ مس وجود داشته باشد یا هیچ گاه واژه ای به طور اتفاقی که میان دو گوینده رد و بدل می گردد در چرخه ی زبان نهادینه نمی شود.
این واژه از سه نشانه ی زبانی «رف» به معنی پناه گاه و «سنگ» که بعدا به تبعیت از زبان عربی صدای «گ» به «ج» بدل شده و «ان» که پسوند مکانی می باشد، ترکیب یافته است و نهایتا کلمه ی «رفسنجان» به معنی «سنگ پناه یا قلعه سنگی و یا رباط سنگ ...» نزدیک می شود.