کلمه جو
صفحه اصلی

اشاعه


مترادف اشاعه : اشاعت، انتشار، پاشیدن، پراکندن، تبلیغ، تداول، ترویج، سرایت، شیوع، گستردن، نشر

برابر پارسی : پراکندن، پاشیدن، گستردن، گسترش

فارسی به انگلیسی

contagion, diffusion, dissemination, promulgation, publication, propagation

contagion, diffusion, dissemination, promulgation


publication, propagation


عربی به فارسی

شايعه , شايعه گفتن و يا پخش کردن


مترادف و متضاد

publication (اسم)
طبع، اشاعه، انتشار، نشر، نشریه، نگارش، طبع ونشر

distribution (اسم)
پخش، بخش، اشاعه، توزیع، تعمیم

broadcasting (اسم)
اشاعه

اشاعت، انتشار، پاشیدن، پراکندن، تبلیغ، تداول، ترویج، سرایت، شیوع، گستردن، نشر


فرهنگ فارسی

گسترش و نفوذ مؤلفه‌هایی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر در نتیجۀ ارتباط میان گروه‌های فرهنگی مختلف


اشاعت: فاش کردن، پراکنده ساختن، رواج دادن، آشکارا کردن، فاش و آشکارکردن خبر
( مصدر ) ۱ - آشکارا کردن فاش کردن ( خبر و جز آن ) ۲ - پاشیدن پراکندن گستردن . ۳ - اجتماع حقوق مالکان متعدد در مال واحد بدون قصد همکاری در انتفاع از آن مال مانند ترک. میت که بطور اشاعه بین وارثان مشترک است . یا اشاعت خبر . فاش کردن خبر .
تابع دیار گردانیدن چیزی را یا بانگ کردن شتران را و زجر کردن تا بر گردند . یا آشکارا کردن .

فرهنگ معین

(اِ عَ یا عِ ) [ ع . اشاعة ] (مص م . ) نک اشاعت .

لغت نامه دهخدا

( اشاعة ) اشاعة. [ اِ ع َ ] ( ع مص ) اشاعه. اشاعت. تابع دیار گردانیدن چیزی را: اشاعکم السلام و بالسلام ؛ سلامت را پیرو دیار شما گرداند. ( منتهی الارب ). || بانگ کردن شتران را و زجر کردن تا برگردند: اشاع بالابل. ( منتهی الارب ). || آشکارا کردن. ( غیاث ). فاش و آشکار کردن خبر و جز آن : اشعته و اشعت به ؛ ای اذعته و اظهرته. ( منتهی الارب ): و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود، هرآینه از اشاعت مصون ماند. ( کلیله و دمنه ). اشاعه فحشاء. || پریشان و باربار انداختن شتر ماده بول را: اشاعت الناقة ببولها؛ اذا رمته متفرقاً. ( منتهی الارب ). || پاشیدن. پراکنده کردن. ( غیاث ) : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و اشاعت حلم... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. ( کلیله و دمنه ).

اشاعة. [ اِ ع َ ] (ع مص ) اشاعه . اشاعت . تابع دیار گردانیدن چیزی را: اشاعکم السلام و بالسلام ؛ سلامت را پیرو دیار شما گرداند. (منتهی الارب ). || بانگ کردن شتران را و زجر کردن تا برگردند: اشاع بالابل . (منتهی الارب ). || آشکارا کردن . (غیاث ). فاش و آشکار کردن خبر و جز آن : اشعته و اشعت به ؛ ای اذعته و اظهرته . (منتهی الارب ): و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود، هرآینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه ). اشاعه ٔ فحشاء. || پریشان و باربار انداختن شتر ماده بول را: اشاعت الناقة ببولها؛ اذا رمته متفرقاً. (منتهی الارب ). || پاشیدن . پراکنده کردن . (غیاث ) : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات ... و اشاعت حلم ... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه ).


فرهنگ عمید

۱. فاش کردن، آشکارا کردن.
۲. پراکنده ساختن.
۳. رواج دادن.
۴. فاش و آشکار کردن خبر.

دانشنامه عمومی

پراکنده ساختن،گسترش دادن


ترویج


فرهنگ فارسی ساره

گسترش


فرهنگستان زبان و ادب

{diffusion} [باستان شناسی، جامعه شناسی] گسترش و نفوذ مؤلفه هایی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر در نتیجۀ ارتباط میان گروه های فرهنگی مختلف

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اشاعه در سه معنا به کار رفته است:۱. انتشار سهم هر یک از مالکان و صاحبان حق در تمام مال یا حق.۲. مقابل افراز.۳. انتشار خبر.بیشتر کاربرد اشاعه در فقه، معنای نخست آن است و معنای دوم آن بیشتر با واژگان شیاع و استفاضه به کار می رود.از اشاعه به معنای نخست، در باب های تجارت، رهن، شرکت، مضاربه، مزارعه، اجاره، وقف، هبه، وصیّت و قضاء سخن رفته است.
به مال یا حقّی که چند مالک یا صاحب حق در تمام آن به طور مشاع سهیم باشند، مال یا حق مشاع (مقابل مفروز) گفته می شود.
کاربرد اشاعه در فقه
بیشتر کاربرد اشاعه در فقه، معنای نخست آن است و معنای دوم آن بیشتر با واژگان شیاع و استفاضه به کار می رود.
اشاعه به معنای نخست
از اشاعه به معنای نخست، در باب های تجارت، رهن، شرکت، مضاربه، مزارعه، اجاره، وقف، هبه، وصیّت و قضاء سخن رفته است.
مورد اشاعه
...

پیشنهاد کاربران

اجتماع حقوق چند نفر بر مال معین.

- رواج دادن
- پراکندن

رشد، گسترش، انتشار

اشاعه به معنی سهم مشترک بین چند نفر

اشاعه در مقابل افراز ( قابل تقسیم به کار میرود . و مشاع در مقابل مفروز .
لازم بذکر است مال مورداشاعه را مشاع میگویند .

در مورد اشاعه آنچه در کتاب حقوق مدنی تقسیم اموال مشترک تالیف علی سرخی نگارش شده است.
اشاعه - گاهی حقوق ، نظیر حق مالکیت و غیره بطور ساده ، در کنار هم قرار می گیرند، مثل اینکه حق مالک اعیانی با حق مالک عرصه در کنار هم قرار بگیرند و یا حق مالک با حق مستاجر بر عین مستاجره در کنار هم قرار بگیریند. گاهی هم اشیاء در کنار هم قرار می گیرند ، مثل اجتماع بشفاب عاریه با بشقاب مشابه مستعیر در یک جا ، گاهی هم حقوق مالکان متعدد در یک شیی مستقر می شود ، آنهم بطوری که در خارج حق هر ذیحقی آمیخته با حقوق دیگران باشد و هیچ حقی وجود مستقل نداشته باشد و حق هر ذیحق جاری در تمام اجزاء آن شیی باشد ، که در اینجا مفهوم اشاعه تحقق پیدا می کند و به این چنین مالی مشاع و مالکین آن را مالکین بالاشاعه می گویند، مثل حقوق وارث نسبت به ترکه.
با این توصیف ، تعریف ماده 571 قانون مدنی در حقیقت تعریف اشاعه است.

به مال یا حقّی که چند مالک یا صاحب حق در تمام آن به طور مشاع سهیم باشند، مال یا حق مشاع ( مقابل مفروز ) گفته می شود.

بعبارتی دیگر انتشار سهم هر یک از مالکان و صاحبان حق در تمام مال یا حق . در باب های تجارت، رهن، شرکت، مضاربه، مزارعه، اجاره، وقف، هبه، وصیّت و قضاء سخن رفته است.


کلمات دیگر: