کلمه جو
صفحه اصلی

شعر نو

دانشنامه عمومی

شعر نو گونه های جدید شعر پس از انقلاب صنعتی یا شعر معاصر که از اشعار قبل خود ساختاری متمایز و پیشرفته دارد
شعر نیمایی: وزن عروضی دارد اما جای قافیه ها مشخص نیست مثل اشعار اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری.
سپید: هر چند آهنگین است اما وزن عروضی ندارد و جای قافیه ها در آن مشخص نیست مثل برخی اشعار شاملو.
موج نو: نه قافیه دارد و نه وزن عروضی و فرق آن با نثر در تخیل شعری است. موج نو به پیچیدگی معروف است. مثل برخی اشعار احمد رضا احمدی.
شعر نو فارسی عنوانی است در برابر شعر کهن فارسی از آنجا که در وزن عروضی و قالب از شعر کهن سنتی پیروی نمی کند را شعر نو می نامند. شعر نو شامل قالب های نیمایی و سپید و موج نو است و در قالب های دیگر بر اساس توجه شاعر به زبان و مفاهیم روز، عنوان «نو» به عنوان پسوند به نام قوالب افزوده می شود. مانند غزل نو. منظومهٔ افسانه اثر نیما یوشیج را سر آغاز شعر نو می دانند.
چون شعر نیمایی کاربردی نو از وزن عروضی و قالبی بیسابقه ارائه کرده است و قبل از اشکال دیگر اشعار نوظهور نشو کرده است غالبا شعر نیمایی را با اصطلاح شعر نو برابر می دانند. در حالیکه برای کلیت شعرهای غیرسنتی معاصر نیز اصطلاح شعر نو به کار می رود.
در یک تقسیم بندی کلی به ترتیب شکل گیری انواع شعر نو را می توان به سه دسته کلی تقسیم کرد:

دانشنامه آزاد فارسی

اصطلاحی کلی و تاحدی مبهم در ادبیات فارسی معاصر ایران که با عدول از قواعد عروض و قافیه و قالب های شعر قدیم فارسی به قصد تجدید نظر در سنت های دیرپای شعر کهن به همت نیما یوشیج در اوایل قرن ۱۴ش پدید آمد. البته سابقه سرودن آن اندکی قبل تر به اشخاصی چون تقی رفعت و شمس کسمائی می رسد. اینگونه سرودن شعر تحت تأثیر اشعار اروپایی، به خصوص ترجمه آن ها به فارسی و ترکی بود. نیما یوشیج پس از سال ها تجربه و طبع آزمایی در قالب های سنتی و قدیمی، تجربه ای تازه پیش گرفتو شکل تازه ای به شعر فارسی داد که هم از نظر مضمون و هم قالب پاسخگوی نیازهای دنیای مدرن و بیان اندیشه های نو بود. ویژگی اینگونه اشعار عدم تساوی مصراع ها، عدم تکرار قافیه یا تغییر جا یا اصولاً حذف آن و کوتاهی و بلندی مصراع ها بود که در واقع نوعی آزادی در سرودن شعر به شاعر می داد. شعر نو امروزه انواع مختلف و متنوعی دارد که از آن جمله اند: شعر آزاد، شعر سپید و شعر منثور.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] عواملی مثل آشنایی با فرهنگ غرب اعزام دانشجو به خارج، رواج روزنامه و رزونامه نگاری، ایجاد دارالفنون و... که زمینه انقلاب مشروطیت را در ایران فراهم کرد؛ لزوم تجدید نظر در ادبیات را نیز ایجاد کرد. البته احساس نیاز به تحول در ادبیات فارسی بی سابقه نبود اما کمیت و کیفیت آن تفاوت اساسی با تحولات سده اخیر داشت.
کوشش برای تجدد در شعر چیزی نیست که با نیما یا مشروطه آغاز شده باشد. خاقانی، نظامی و اقمارشان در قیاس با شاعران قبل از خود عالماً و عامداً شیوه شعر را مورد تجدید نظر قرار دادند. کوشش صوفیه یکی از بزرگترین قدمها در حوزه تجدد شعر فارسی بوده است.
اقدام شاعران سبک هندی که تمام توجهشان به تازگی خیال بود نیز تلاشی در این راستا بود؛ اما از آنجا که هر یک از این اقدام ها از بینشی یک بعدی سرچشمه می گرفت با توفیق همراه نبود. حتی تلاش هایی هم که پیش از نیما و مقارن انقلاب مشروطیت و پیش و پس از آن صورت گرفت راه به جایی نبرد. از جمله سه تابلوی مریم از میرزاده عشقی که به مسائل اجتماعی و روزمره می پردازد، منظومه های ایرج میرزا که زبان محاوره را در آن بکار می گیرد.
شعر «یاد آر ز شمع یار آر» دهخدا که بوی تجدد از قالب و لحن آن به مشام می رسد، هر یک تلاشی در نوسازی شعر فارسی است. ابوالقاسم لاهوتی مضامین انقلابی و مسائل کارگری را مطرح می کند و فرخی یزدی غزل سیاسی را پدید می آورد. همه اینها و کسانی چون نسیم شمال و جعفر خامنه ای و تقی رفعت و... هیچ یک شعر نویی پدید نیاوردند هر چند اشعار آنان در زمان خود بدعت به حساب می آمد و از لحاظ تاریخی و ادبی ارزش ویژه خود را دارا بود.
علی اسفندیاری که در شعر فارسی با نام «نیما یوشیج» شناخته شده است، آغازگر راستین شعر نو است. به همین جهت شعرنو را شعر نیمایی نیز گفته اند و او را «پدر شعر نو» نامیده اند. نیما این حقیقت را دریافته بود که یک شبه نمی توان شعر را از قید و بند مستحکم هزار ساله عروض رها کرد؛ بنابراین به کلی از عروض فاصله نگرفت.
او وزن و قافیه را حفظ کرد اما دست شاعر را در استفاده از آن بازگذاشت و بعد از تلاش و تجربه های شعری پراکنده در سال 1301 «افسانه» را منتشر کرد. این شعر غنایی بلند هر چند از لحاظ بیان و نوع نگرش به زندگی و طبیعت از تازگی برخوردار بود اما از لحاظ ساختمان و موسیقی شعر تازگی چندانی نداشت. نخستین شعر کاملاً آزاد وی «ققنوس» است که در سال 1316 سروده شده، مصراع آن مساوی نیست و از نظم قافیه در شعر کلاسیک پیروی نمی کند.
اشعار نیما سر و صدای بسیاری در جامعه ادبی ایران به پا کرد و مخالفان و موافقان بسیاری برانگیخت. البته شمار مخالفان بیشتر بود و سرسختی بسیار به خرج می دادند؛ اما نیما با صبوری بکار خود ادامه داد و در نهایت توانست این نوع شعر را به رسمیت بشناساند و برای آن هویت ادبی کسب کند. در شعر نو تحول در زبان و قالب تنها نبوده است (هر چند که این در جای خود مهم است) بلکه مهم تر از آن بینش و محتوا تغییر کرده است.

پیشنهاد کاربران

شعر نو جایش توی شهر نو هست. این سرایندگان دوزاری امروزی که زبان سرایندگی را به زبان گفتاری مردم نزدیک کردند، واژگانی را که سرایندگان گذشته ما با کوشش خود پاس داشتند، به نابودی کشاندند و مایه خنده آن اینجاست که این سروده های بندتنبانی را نوآوری می دانند و اینگونه شده که زبان سرایندگی تهی از واژگان پر معنا و ناب شده است و فلان خواننده و فلان بازیگر نیز داونده ( مدعی ) سرایندگی می شود. زودتر خوان و بساط این جنگولک بازی ها باید برچیده شود. نگاه به منش سرایندگان سروده های نو خود گواه همه چیز هست: یکی خودآزار، دیگری دم دمی مزاج و آن دیگری دلباخته سراینده ای دیگر و همه اینها در یک چیز همپوشانی دارند و آن ژاژگویی و هرزه گویی است.


کلمات دیگر: