مترادف الوان : رنگ ها، رنگارنگ، رنگین، ملون، نگارین، اقسام، انواع، گوناگون
برابر پارسی : رنگ وارنگ
parti-colored, varicolored, variegated, various
colours, [adj. infm] coloured
(تلفظ: alvān) (عربی) رنگها . نوعها ، رنگارنگ ، رنگین ؛ (در قدیم) گوناگون ، گونهگون ؛ (در قدیم) اقسام ، انواع.
۱. رنگها
۲. رنگارنگ، رنگین، ملون، نگارین
۳. اقسام، انواع، گوناگون
رنگها
رنگارنگ، رنگین، ملون، نگارین
اقسام، انواع، گوناگون
ناصرخسرو.
سوزنی .
سعدی .
بشار مرغزی .
فرخی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
مسعودسعد.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 252).
(گلستان ).
سعدی .
(بوستان ).
سعدی .
الوان . [ اَل ْ ](اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر، در 26 هزارگزی شمال باختری ورزقان و 28هزارگزی راه ارابه رو ورزقان اهر. کوهستانی و معتدل مایل بگرمی است . سکنه ٔ آن 191 تن شیعه اند و بترکی سخن میگویند. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، سیب زمینی ،حبوب و ینجه و شغل مردم زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب (چ لیدن ص 182) گوید: الوان محلی است که از برزند (میان قراباغ و تبریز از راه اهر) شش فرسنگ فاصله دارد. رجوع به کتاب مذکور شود.
لون#NAME?