کلمه جو
صفحه اصلی

حصارچوپان

فرهنگ فارسی

ده کوچکی است از دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران

لغت نامه دهخدا

حصارچوپان . [ ح ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران . واقع در 50هزارگزی جنوب باختر ری و سه هزارگزی رباطکریم . ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل . دارای 80 تن سکنه بوده ولی اکنون بواسطه نداشتن آب بدون سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


حصارچوپان . [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در 24هزارگزی جنوب خاور علیشاه عوض و سه هزارگزی جنوبی راه شوسه ٔ رباطکریم به طهران . ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل . دارای 203 تن سکنه میباشد. ترکی و فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، صیفی ، چغندر قند، انگور. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است . از طریق سلطان آباد میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


حصارچوپان. [ ح ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران. واقع در 24هزارگزی جنوب خاور علیشاه عوض و سه هزارگزی جنوبی راه شوسه رباطکریم به طهران. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 203 تن سکنه میباشد. ترکی و فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، صیفی ، چغندر قند، انگور. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. از طریق سلطان آباد میتوان ماشین برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

حصارچوپان. [ ح ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان فشافویه بخش ری شهرستان تهران. واقع در 50هزارگزی جنوب باختر ری و سه هزارگزی رباطکریم. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 80 تن سکنه بوده ولی اکنون بواسطه نداشتن آب بدون سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: