مترادف سلب : برگیری، محرومیت، نفی ، ربایش، گرفتن، برداشتن، جدا کردن، ربودن، از میان بردن، برطرف کردن
متضاد سلب : ایجاب
برابر پارسی : ربوده، کندن، از میان بردن
negation, privation
abdication, negation
غارت , تاراج , يغما , غارت کردن
برگیری، محرومیت ≠ ایجاب
نفی
۱. برگیری، محرومیت
۲. نفی ≠ ایجاب
۳. ربایش
۴. گرفتن، برداشتن، جدا کردن، ربودن
۵. از میان بردن، برطرف کردن
(سَ لْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) کندن ، جدا کردن . 2 - ربودن . 3 - (ص .) ربوده شده . 4 - کنده شده . 5 - به قهر گرفته شده .
(سَ لَ) [ ع . ] (اِ.) نوعی جامة درشت مانند جوشن که در روز جنگ می پوشیدند.
سلب . [ س ُ ] (ع ص ) زنی و ناقه ای که بچه اش مرده باشد یا ناتمام افکنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
رودکی .
منجیک .
منوچهری .
منوچهری .
اسدی .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
سنایی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
سوزنی .
فرخی .
اسدی .
نظامی .
سلب . [ س َ ل ِ ] (ع ص ) دراز و سبک : رجل سلب الیدین بالطعن ؛ مرد سبکدست در نیزه زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فرس سلب القوائم ؛ اسب سبک پا.
سلب . [ س ِ ] (ع اِ) درازترین آلت کشاورزی یا همان چوب است که یک طرف آن در چوب آهن آماج و طرف دیگر در گردن گاو است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سلب . [ س ُ ل ُ ] (ع ص ) نخل سلب ؛ خرمابنی که باردار نباشد. (ناظم الاطباء): شجر سلب ؛ درخت بی برگ یا برگ و شاخ . (ناظم الاطباء). ج ِ سلاب ، سلوب ، سلیب ، سالب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
سنایی .
خاقانی .
۱. ربودن.
۲. کندن و جدا کردن چیزی از چیز دیگر.
۳. [مقابلِ ایجاب] (فلسفه) مترادف با نفی.
〈 سلب و ایجاب: (ادبی) در بدیع، وقتی شاعر در شعر خود موضوعی را از جهتی نفی و از جهتی اثبات کند. مثل این شعر: مرا به شام جدایی به تیغ هجر مکش / بکش به غمزۀ ابرو به بامداد وصال.
رخت؛ سلاح.
سرب