کلمه جو
صفحه اصلی

محمول


مترادف محمول : بار، محموله، حمل شده، بارشده، خبر، گزاره ، تاویل شده، تفسیرشده

متضاد محمول : مبتدا، موضوع

فارسی به انگلیسی

consigned, shipped, predicate, [logic.] predicate

[logic.] predicate


consigned


مترادف و متضاد

بار، محموله ≠ مبتدا، موضوع


حمل‌شده، بارشده


خبر، گزاره


۱. بار، محموله
۲. حملشده، بارشده
۳. خبر، گزاره ≠ مبتدا، موضوع
۴. تاویلشده، تفسیرشده


فرهنگ فارسی

برداشته شده، بارکه آنرابرپشت بردارند
( اسم ) ۱ - بار برداشته شده به سر و به پشت . ۲ - مرد بهرهمند از سواری مرکبهای خوش رفتار . ۳ - گمان کرده شده مظنون . ۴ - تاویل شده تعبیر شده . ۵ - خبر که در مقابل مبتداست مقابل موضوع جزودوم از قضی. حملی مثلا در انسان حیوان ناطق است انسان موضوع است و حیوان ناطق محمول جمع : محمولات . یا محمول بضمیمه . ( بالضمیمه ) محمولی است که حمل آن بر موضوع مستلزم انضمام امری دیگر بموضوع باشد مانند حمل ابیض ( سفید ) بر جسم که نیاز بانضمام بیاض ( سفیدی ) بجسم دارد . در صورتی حمل ابیض بر جسم درست است که بیاضی بدان ضمیمه شده باشد و این نوع حمل را حمل غیر ذاتی هم گفته اند زیرا محمول منتزع از ذات موضوع نیست در مقابل خارج محمول که محمول منتزع از ذات موضوع است و حمل آن بر موضوع مستدعی ضمیمه شدن چیزی دیگر نیست مانند : انسان ممکناست که امکان منتزع از ذات انسان است این گونه محمولات را محمولات ذاتی گویند چنانکه نوع اول را محمولات عرضی هم گویند .

اصطلاحی برای ارجاع به عنصر فعلی در ساخت‌های فاعل ـ فعل ـ مفعول


فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ۱ - باری که آن را بر پشت بردارند. ۲ - گمان کرده شده .

لغت نامه دهخدا

محمول. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) بار برداشته شده به سر و پشت. ( منتهی الارب ).بار حمل شده و بارشده و برداشته شده و به سر و پشت ستور بار کرده شده. ( ناظم الاطباء ). حمل شده :
حامل دین بود او محمول شد
قابل فرمان بد او مقبول شد.
مولوی.
حاملی محمول گرداند ترا
قابلی مقبول گرداند ترا.
مولوی.
|| مرد بهره مند از سواری مرکبهای خوش رفتار. ( آنندراج ). رجل محمول. ( ناظم الاطباء ) :
محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان
تو خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس.
سعدی.
|| جنین و بچه در شکم. ( ناظم الاطباء ). || مظنون ؛ یعنی گمان کرده شده. ( غیاث اللغات ). || هو الامر فی الذهن. ( تعریفات جرجانی ). || تأویل شده. تعبیرشده. || ( اصطلاح منطق ) مقابل موضوع است. به اصطلاح منطقیان به معنی خبر که در مقابله مبتدا است و این محمول مقابل موضوع میباشد و منطقیان مبتدا را موضوع و خبر را محمول گویند، چنانکه الانسان حیوان ، پس انسان موضوع است و حیوان محمول است. ( آنندراج ) ( غیاث ). در منطق همان است که در نحو خبر مبتدا گویند و او صفت باشد. ( مفاتیح ). مسند ( در اصطلاح منطق ). ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || در اصطلاح منطقیان محکوم به است در قضیه حملیه غیرشرطیه و در قضیه شرطیه محمول را تالی گویند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
محمول نیی چنانکه اعراض
موضوع نیی چنانکه جوهر.
ناصرخسرو.
- محمول بالاشتقاق ؛ در اصطلاح منطق خبر بودن از شیئی بواسطه کلمه دیگر یعنی محمول است بواسطه کلمه دیگر چنانکه لفظ مال در «زید ذومال » که محمول است بواسطه ذو. ( از غیاث اللغات ).
- محمول بالمواطات ؛ در اصطلاح علم منطق خبر بودن از شیئی بلاواسطه کلمه دیگر یعنی بدون ترکیب کلمه دیگر چنانکه ضارب در «زید ضارب » ( غیاث اللغات ).
- محمول به ضمیمه ( بالضمیمه ) ؛ محمولی است که حمل آن بر موضوع مستلزم انضمام امری دیگر به موضوع باشد مانند حمل ابیض ( سفید ) بر جسم ، که نیاز به انضمام بیاض ( سفیدی ) به جسم دارد. در صورتی حمل ابیض بر جسم درست است که بیاضی بدان ضمیمه شده باشد و این نوع حمل را حمل غیرذاتی هم گفته اند. زیرا محمول که محمول منتزع از ذات موضوع نیست در مقابل خارج محمول که محمول منتزع از ذات موضوع است و حمل آن بر موضوع مستدعی ضمیمه شدن چیزی دیگر نیست مانند «انسان ممکن است » که «امکان » منتزع از ذات انسان است ، این گونه محمولات را محمولات ذاتی گویند چنانکه نوع اول را محمولات عرضی هم می گویند.

محمول . [ م َ ] (ع ص ، اِ) بار برداشته شده به سر و پشت . (منتهی الارب ).بار حمل شده و بارشده و برداشته شده و به سر و پشت ستور بار کرده شده . (ناظم الاطباء). حمل شده :
حامل دین بود او محمول شد
قابل فرمان بد او مقبول شد.

مولوی .


حاملی محمول گرداند ترا
قابلی مقبول گرداند ترا.

مولوی .


|| مرد بهره مند از سواری مرکبهای خوش رفتار. (آنندراج ). رجل محمول . (ناظم الاطباء) :
محمول پیش آهنگ را از من بگو ای ساربان
تو خواب میکن بر شتر تا بانگ میدارد جرس .

سعدی .


|| جنین و بچه ٔ در شکم . (ناظم الاطباء). || مظنون ؛ یعنی گمان کرده شده . (غیاث اللغات ). || هو الامر فی الذهن . (تعریفات جرجانی ). || تأویل شده . تعبیرشده . || (اصطلاح منطق ) مقابل موضوع است . به اصطلاح منطقیان به معنی خبر که در مقابله ٔ مبتدا است و این محمول مقابل موضوع میباشد و منطقیان مبتدا را موضوع و خبر را محمول گویند، چنانکه الانسان حیوان ، پس انسان موضوع است و حیوان محمول است . (آنندراج ) (غیاث ). در منطق همان است که در نحو خبر مبتدا گویند و او صفت باشد. (مفاتیح ). مسند (در اصطلاح منطق ). (یادداشت مرحوم دهخدا). || در اصطلاح منطقیان محکوم به است در قضیه ٔ حملیه ٔ غیرشرطیه و در قضیه ٔ شرطیه محمول را تالی گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
محمول نیی چنانکه اعراض
موضوع نیی چنانکه جوهر.

ناصرخسرو.


- محمول بالاشتقاق ؛ در اصطلاح منطق خبر بودن از شیئی بواسطه ٔ کلمه ٔ دیگر یعنی محمول است بواسطه کلمه ٔ دیگر چنانکه لفظ مال در «زید ذومال » که محمول است بواسطه ٔ ذو. (از غیاث اللغات ).
- محمول بالمواطات ؛ در اصطلاح علم منطق خبر بودن از شیئی بلاواسطه ٔ کلمه ٔ دیگر یعنی بدون ترکیب کلمه ٔ دیگر چنانکه ضارب در «زید ضارب » (غیاث اللغات ).
- محمول به ضمیمه (بالضمیمه ) ؛ محمولی است که حمل آن بر موضوع مستلزم انضمام امری دیگر به موضوع باشد مانند حمل ابیض (سفید) بر جسم ، که نیاز به انضمام بیاض (سفیدی ) به جسم دارد. در صورتی حمل ابیض بر جسم درست است که بیاضی بدان ضمیمه شده باشد و این نوع حمل را حمل غیرذاتی هم گفته اند. زیرا محمول که محمول منتزع از ذات موضوع نیست در مقابل خارج محمول که محمول منتزع از ذات موضوع است و حمل آن بر موضوع مستدعی ضمیمه شدن چیزی دیگر نیست مانند «انسان ممکن است » که «امکان » منتزع از ذات انسان است ، این گونه محمولات را محمولات ذاتی گویند چنانکه نوع اول را محمولات عرضی هم می گویند.
- محمول به ؛مقابل محمول علیه :
چونکه محمول بهی نبود لدیه
نیست ممکن بود محمول علیه .

مولوی .


- محمول ذاتی . رجوع به محمول به ضمیمه شود.
- محمول ٌ علیه ؛ مقابل محمول ٌ به :
چونکه محمول ٌ بهی نبود لدیه
نیست ممکن بود محمول ٌ علیه .

مولوی .



فرهنگ عمید

۱. بار، محموله.
۲. (صفت ) [قدیمی] برداشته شده، حمل شده.
۳. (صفت ) [قدیمی] تٲویل و تفسیرشده.

دانشنامه عمومی

محمول شرایطی را توصیف می کند که اشیا مربوط، متغیرهای، ممکن است ارضا کنند و اگر این طور باشد گزارهٔ حاصل صادق خواهد بود. در منطق قدیم و در فلسفه هر گزاره را به دو بخشِ موضوع و محمول تقسیم می کنند. این نام گذاری به جایِ نهاد و مسند در ادبیات به کار می رود.
Oxford Dictionary of Philosophy
محمول گاهی مفاهیم ایجابی است، مانند «هر دانایی تواناست» و گاهی مفاهیم سلبی، مانند «هر نادانی بی ادب است.».
سلبی بودن موضوع به ادات سلب است؛ لذا مفاهیمی چون «نادان»، «ناتوان»، «بی ادب» و «غیرممکن» سلبی یا معدوله هستند. اگر قضیه ای در موضوع دارای اداب سلب باشد، آن را «معدولةالموضوع» و اگر محمول آن دارای ادات سلب باشد، آن را «معدولة المحمول» می نامند. با این حال مفاهیمی چون «جاهل»، «محال» و «عبث» ایجابی یا محصله محسوب می شوند. البته موجبه یا سالبه بودن قضیه تنها بستگی به نسبت حکمیه دارد و سلب و ایجاب موضوع و محمول در آن تأثیری ندارد، و تأثیر آن فقط از حیث محتواست. مثلاً قضیه «دنیا بی وفا است» موجبه و قضیه «دنیا باوفا نیست» سالبه محسوب می شود.
در منطقِ جدید مفهومِ محمول کماکان وجود دارد، اما محمول ها و موضوع ها (اشیا) از دو جنسِ کاملاً مختلف فرض می شوند. موضوع ها متغیر و محمول ها تابع محسوب می شوند از همین رو گزاره نما (یا تابع گزاره ای) نوع امروزی محمول در ریاضیات جدید است.

دانشنامه آزاد فارسی

مَحْمول
(یا: محکومٌ به؛ مُخبرٌبه و مُسند) در اصطلاح منطق، آن جزء از قضیۀ حملیه که به ایجاب یا سلب به جزء دیگر (موضوع) نسبت داده می شود؛ مانند «ناطق» در قضیۀ «انسان، ناطق است». محمول به خلاف موضوع، همواره امر کلی است.

فرهنگستان زبان و ادب

{predicate , predicator} [زبان شناسی] اصطلاحی برای ارجاع به عنصر فعلی در ساخت های فاعل فعل مفعول

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] محمول، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای وصف کننده موضوع یا اسناد دهنده حکمی برای موضوع، در قضیه حملیه است.
درباره اجزای قضیه اقوال گوناگونی است، جمعی گفته اند قضیه فقط دارای ۲ جزء است: موضوع و محمول. گروهی دیگر بر این عقیده اند که قضیه دارای ۳ جزء است: موضوع، محمول و نسبت. نزد این گروه، حکم خارج از قضیه است. و دسته سومی قضیه را دارای ۴ جزء می دانند: موضوع، محمول، نسبت و حکم. در هر حال آنچه قابل انکار نیست این است که هر قضیه از وجود ۲ جزء ناگزیر است: ۱. موضوع؛ ۲. محمول.
توضیح اصطلاح
محمول، عبارت است از آن جزء قضیه که (به ایجاب یا به سلب) به جزء دیگر اسناد داده می شود. مانند: «کروی» در قضیه: ماه کروی است. نقش محمول در قضیه، تبیین ماهیت و ذات موضوع، یا جزئی از ماهیت موضوع، یا یکی از اوصاف و تعیّنات موضوع (کیفیت، کمیت، وضع، اَین، متی…) است. به همین جهت منطقیان قرون وسطی محمول را به منزله صورت موضوع می دانسته اند و آن را به مهری که بر روی مومی زده شود، تشبیه می کرده اند.
جنبه مفهومی و مصداقی محمول
نکته مهم در مورد محمول این است که آیا جنبه مفهومی آن مراد است یا جنبه مصداقی آن؟ وقتی می گوییم: «هر انسانی حیوان است»، مفهوم انسان، حیوان ناطق است، و مصادیق و افراد آن، سقراط و افلاطون و… است. حال آیا معنای قضیه مزبور این است که هر یک از افراد انسان متصف به انسانیت است، یا مراد این است که هر یک از انسان ها از زمره حیوانات یعنی از جمله مصادیق آن است؟۱. برخی معتقدند که همواره جنبه مفهومی و وصفی محمول مورد نظر است با این توجیه که معنای واقعی قضیه، اسناد یک وصف به موضوع است.۲. بعضی دیگر بیشتر به جنبه مصداقی محمول توجه کرده اند.۳. دسته سوم تعیین یکی از این دو را وابسته به نوع موضوع و محمول، و همچنین قصد گوینده دانسته اند. مثلاً در قضیه: «انسان حیوان است» گاه مراد این است که انسان متصف به حیوانیت است، یعنی دارای حسّ و حیات و غرایز و حوایج حیوانی است؛ در اینجا مفهوم محمول مورد نظر است. ولی گاهی مراد این است که انسان، تحت جنس حیوان واقع است، یعنی از مصادیق حیوان است؛ در اینجا مصداق محمول مورد نظر است. همچنین در قضیه: «جیوه مایع است» مفهوم محمول مورد نظر است، ولی در: «جیوه فلز است» مصداق محمول مراد است. و در قضایایی مثل: «جیوه از فلزات است» اراده مصداق، آشکارتر است. ۴. برخی گفته اند: در پاسخ به اینکه در استعمال رایج و غالب، کدام جنبه مراد گوینده است، نمی توان حکم قطعی داد و تابع قصد گوینده و ماده محمول است. البته می توان ادعا کرد در مواردی که محمول، بیانگر کیفیت یا صفتی باشد (مثل: شیرین، تیزهوش، بدبین، و به طور کلی؛ صفت مشبهه، اسم فاعل، اسم مفعول، صیغه مبالغه و مانند آن) و قضایایی که برای تعریف و شناساندن ماهیت اشیاء بکار می رود، جنبه مفهوم مورد نظر است. اما وقتی مراد از محمول بیان جنس یا نوع و امثال آن باشد، مصداق در درجه اول مورد نظر است. و به طور کلی در زندگی روزانه، و در بسیاری از علوم، و در تعاریف اشیاء، برتری با جنبه مفهوم است. اما در قضایایی که مقدمه قیاس واقع می شوند بدون شک جنبه مصداق محمول مورد نظر است، چنانکه منطقیان خود تصریح می کنند که مثلا در شکل اول صغرا باید موجبه باشد تا اصغر در اوسط مندرج شود.
حکم به تضمّن یا التزام
...

پیشنهاد کاربران

در دانش چمگواهیک ( منطق ) ، سامانه یا راژمان محمول ها ( بستر مندها یا بستومندها ) بسیار بکار می روند که اگر جمله را به دو پاره<< نهاد>> و <<گزاره>> بخش کنیم، بخش گزاره را گویند. ولی محمول ها می توانند تک جایگاهی باشند همانند گزاره: چمن سبز است. بخش <<سبز بودن>> محمول است و تک جایگاهی است . << x سبز است. >> ولی در گزاره:فردوسی سراینده شاهنامه است؛محمول <<سراینده بودن>> دو جایگاهی است وچنین می شود:<< x سراینده y است. >> و در گزاره << 3 میانگین 2 و 4 است. >> همانطور که دیده می شود << میانگین بودن>> یک محمول سه جایگاهی است و همینگونه بالا می رود. پس همانگونه که شناسانده شد، می توان جایگزین واژه <<محمول>> در دانش چمگواهیک ( منطق ) واژه <<بستر مند یا بستومند>>را بکار برد. شوربختانه واژگان از برساخته های خودم می باشد و آن را از جایی نگرفتم چنانچه خرده ای بر این واژگان برابرنهاد از دید زبان شناسی گرفته می شود، خواهشمندم با دادن پیامی در زیر همین پیام، مرا آگاه سازید. ( نهاد یا بخش نخست گزاره بسترساز و بخش دیگر گزاره بسترمند یا بستومند ) . با سپاس

برابر پارسی واژه ( ( محمول ) ) در منطق، ( ( واخته ) ) یا ( ( پیش. واخته ) ) می باشد. ( ( واخته ) ) از کارواژه ( ( واختن ) ) در پارسی میانه به معنای ( ( صحبت کردن، گفتن ) ) می باشد و بُن مضارع آن ( ( واژ یا واج یا واز ) ) می باشد.
انگلیسی آن ( ( predicate ) ) می باشد و به لاتین ( ( praedicare ) ) می باشد. به لاتینِ گذشته praedicātum به معنای thing said of a subject ( چیزی که از یک موضوع یا نهاد گفته شده یا چیزی که از پیِ یک موضوع یا نهاد گفته شده ) می باشد.
در زبان آلمانی نیز ( ( Pr�dikat ) ) می گویند و این برابر با واژه ( ( zusprechen ) ) در همین زبان می باشد.
( ( sprechen = گفتن، صحبت کردن/zu =به، به سویِ، پیش ) ) که zu با to یا toward در زبان انگلیسی همریشه می باشد. همچنین pre یا pro در زبانهای اروپایی به معنای ( پیش ) در زبان پارسی می باشد.


کلمات دیگر: