کلمه جو
صفحه اصلی

مفهوم


مترادف مفهوم : محتوا، مدلول، معنا، معنی، مفاد، دانسته، فهم شده، فهمیده شده

متضاد مفهوم : منطوق

برابر پارسی : دریافته، اندریافت، پنداره، چم، دانسته

فارسی به انگلیسی

concept, intent, purport, sense, significance, signification, spirit, substance, evident, import, importance, intelligible, tenor

concept, evident, import, intent, purport, sense, significance, signification, spirit, substance


purport, sense, tenor, concept


intelligible


فارسی به عربی

احساس , صوت , ضمنی , علق , معنی , مغزی , مفهوم , نیة , واضح

عربی به فارسی

فکر , عقيده , تصور کلي , مفهوم , حاملگي , لقاح تخم وشروع رشد جنين , ادراک , تصور


مترادف و متضاد

۱. محتوا، مدلول، معنا، معنی، مفاد
۲. دانسته، فهمشده، فهمیدهشده ≠ منطوق


محتوا، مدلول، معنا، معنی، مفاد


دانسته، فهم‌شده، فهمیده‌شده


صفت ≠ منطوق


hang (اسم)
تعلیق، تمایل، مفهوم، طرزاویختن

substance (اسم)
دوام، خلاصه، ماده، جوهر، استحکام، جسم، جنس، مفهوم، مفاد، ذات، شیی، ماده اصلی

meaning (اسم)
معنی، منظور، مقصود، مراد، مفهوم، مفاد، فحوا، ارش

sense (اسم)
معنی، جهت، احساس، هوش، مفهوم، مفاد، مضمون، حس، شعور، حس تشخیص، حواس پنجگانه

significance (اسم)
معنی، اهمیت، مفهوم، مفاد، قدر

implication (اسم)
معنی، مفهوم، دلالت

signification (اسم)
معنی، اظهار، مفهوم، مفاد، تعیین، ابلاغ، نص صریح

effect (اسم)
اثر، نیت، مفهوم، نتیجه، کار موثر

intention (اسم)
عمد، منظور، مقصود، مراد، قصد، خیال، مفهوم، فکر، تصمیم، عزم، عزیمت، غرض

purport (اسم)
ادعا، قصد، مفهوم، مفاد

notion (اسم)
اندیشه، خیال، عقیده، ادراک، مفهوم، فکر، تصور، خاطر، خاطره، نظریه، پندار

concept (اسم)
مفهوم، تصور کلی، فکر

contents (اسم)
مفهوم، مفاد، محتویات، مندرجات، مضمون، ضمائم

tenor (اسم)
تمایل، نیت، رویه، مفهوم، مفاد، فحوا، صدای زیر مردانه

raison d'etre (اسم)
مفهوم، مفاد

obvious (صفت)
ظاهر، اشکار، بدیهی، مشهود، واضح، مفهوم، هویدا، فاش، علنی، مریی

evident (صفت)
ظاهر، اشکار، پیدا، بدیهی، مشهود، سلیس، ساطع، مفهوم

intelligible (صفت)
معلوم، روشن، قابل فهم، مفهوم، فهمیدنی

فرهنگ فارسی

فهمیده شده، دانسته شده، آنچه به فهم وادراک در آید
۱ - ( اسم ) فهمیده شده دانسته . ۲ - ( صفت ) آنچه که فهمیده و ادراک شود . ۳ - آنچه از لفظ فهمیده شود.از شنیدن لفظی موضوع معنایی بذهن می آید که آنرا مفهوم و مدلول گویند . از آن جهت مفهوم گویند که فهمیده شده و از آن جهت که لفظ یا دال دیگری بر آن دلالت کرده مدلولش خوانند . توضیح فرق مفهوم با مصداق از آن جهت است که مصداق بموجودی خارجی اطلاق می شود که مفهوم بر آن صدق کرده است مثلا : زید عمرو بکر مصادیق مفهوم انسان هستند و آنچه از لفظ انسان بذهن آید مفهوم آن است . بنابراین مفهوم مرحله ایست واسطه بین وجود لفظی و وجود خارجی . خلاصه هر شیئی را چهار مرحله وجودیست بتربیب : وجود لفظی و وجود کتبی و وجود ذهنی و وجود خارجی . مفهوم وجود ذهنی شئ و مصداق وجود خارجی آنست . ۴ - مفهوم مقابل منطوق باشد و آن عبارت است از حکمی که در محل نطق نیست و مقصود مستقیم از لفظ نمیباشد ولی عقل آنرا از کلام در مییابد . مثلا از جمله [ اگر کوشش کنی کامیاب شوی ] عقل چنین میفهمد که بر اثر انتفائ شرط جزا نیز منتفی می شود اگر کوشش نشود کامیابی نیست . این حکمی را که عقل از این کلام استنباط کرده دراصطلاح اصول فقه مفهوم نامند.

دسته‌ای از خواص یا روابط مشترک میان گروهی از اشیا یا اندیشه‌ها


فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) فهمیده شده ، درک شده ، قابل فهمیدن .

لغت نامه دهخدا

مفهوم . [ م َ ] (ع ص ، اِ) دانسته شده . به دل دریافته شده . (از آنندراج ). دانسته .دریافت شده . (از ناظم الاطباء). دریافته . شناخته شده . دانسته . ج ، مفاهیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مفهوم شدن ؛ فهمیده شدن . دانسته شدن : شرایط آن از این معنی که یاد کرده شد مفهوم می شود. (اوصاف الاشراف ص 21).
- مفهوم کردن ؛ فهمیدن . دریافتن :
همه عالم گر این صورت ببینند
کس این معنی نخواهد کردمفهوم .

سعدی (کلیات چ مصفا ص 533).


- مفهوم گشتن (گردیدن ) ؛ فهمیده شدن . دریافته شدن . دریافته شدن . دانسته شدن :
حجت آن است که روزی کمری می بندد
ورنه مفهوم نگشتی که میانی دارد.

سعدی .


به زبان پارسی چیزی می گوید که مفهوم ما نمی گردد. (گلستان ).
|| مضمون . مقصود. مراد. معنی . آنچه در دل و در ضمیر باشد. مضمر. || معلوم . || آنچه به فهم و ادراک درآید. (از ناظم الاطباء). || (اصطلاح منطق ) منطقیان در هر کلی دو امر تشخیص داده اند که عبارتند از: مفهوم و مصداق . مفهوم ، عبارت از: مجموع صفات مشترکی است که معنی کلی از آنها تشکیل گردیده است ، مانند «جسم نامی و حساس و ناطق » که بر روی هم مفهوم انسان رابه وجود می آورد. مصداق ، به همه ٔ افرادی گفته می شود که می توانند تحت عنوان آن کلی قرار گیرند، چنانکه پرویز و حسن و تقی و ایرانی و اروپائی . مفهوم و مصداق نسبت معکوس دارند به این معنی که هرچه مفهوم غنی تر وپرمعنی باشد مصداق محدودتر خواهد بود و بالعکس ، چنانکه مفهوم انسان غنی تر از مفهوم حیوان است زیرا بایدبر مفهوم حیوان (جسم نامی حساس ) ناطق اضافه شود تا مفهوم انسان به دست آید، لیکن مصداقش از آن کمتر است زیرا سگ و اسب و مرغ و ماهی ... را شامل نیست . (مبانی فلسفه تألیف سیاسی ص 222). || (اصطلاح اصول ) نزد اصولیان خلاف منطوق است و عبارت از امری است که لفظ دلالت بر آن کند نه در محل نطق ، مانند مفهوم شرط: «ان جائک علی فاکرمه » که مفهوم آن می شود؛ اگر علی نزد تو نیامد اکرامش مکن . بحث است که آیا مفهوم حجت است یا نه ، یا جملات شرطیه ، وصفیه ، عدد و غایت را مفهوم هست یا نه ، و پس از آنکه مفهوم هست حجت است یا نه ، مفهوم اگر مفید همان حکم منطوق بود، نهایت با شدت و قدرت زیادتر و یا با اولویت آن را مفهوم موافق گویند، مانند «ولا تقل لهما اف »؛ یعنی به پدر و مادر خود کلمات زجر و ضجرت آمیز مگویید. و مفهوم آن این است که آنها را به طریق اولی ناسزا نگویید و مضروب مکنید. و مفهوم مخالف آن است که مفید حکمی مخالف با حکم منطوق باشد، چنانکه در مثال بالا گذشت . مفهوم موافق را لحن خطاب و فحوای خطاب هم گویند. در اینکه مفهوم شرط حجت است اختلاف است و فرقی نیست بین آنچه بعد از ادوات شرط باشد یا آنچه صریحاً یا تضمناً دلالت بر تعلیق کند و در اینکه مفهوم غایت حجت است نیز حرف است ،عده ای آن را حجت دانند. مثلاً جمله ٔ «اتموا الصیام الی اللیل » یا «صوموا الی اللیل » و «لاتقربوهن حتی یطهرن » در اول و دوم مفید این است که شب باید افطار کرد و مثال سوم مفید است که پس از پاکی می توان مضاجعت کرد. و همین طور است بحث در مفهوم صفت ، مثل «الامیر زید و الشجاع عمرو» که تقدیم صفت افاده ٔ حصر کرده است و در اصل «زید امیر» بوده است و عدول کرده است از ترتیب طبیعی برای افاده ٔ حصر و همین طور است در مفهوم القاب ، مانند آنکه گفته شود «اکرموا عیسی رسول اﷲ» در صورتی که کلمه ٔ رسول لقب او شده باشد که از آن چیزی فهمیده نمی شود، یعنی القاب مفهومی ندارند و همین طور است مفهوم اعداد، مثل «اًن تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر اﷲ لهم » و مفهوم وصف مانند «اکرم کل رجل عالم » و «فی سائمة زکوة» و«ربائبکم اللاتی فی حجورکم » و «البیعان بالخیار ما لم یفترقا» و «لاتکرهوا فتیاتکم علی البغاء اًن أردن تحصناً» . محققان اصولیان گویند مفهوم شرط و وصف حجت است و غایت و عدد و حصر را مفهوم نیست و عده ای کلیه ٔ مفاهیم را حجت می دانند و برعکس . (فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ). مقابل منطوق است ، منطوق یک کلام عبارت است از معنی آن که در زمان تکلم به الفاظ آن کلام بلافاصله و بدون تفحص و تفرس ذهن در خاطر شنونده خطور می کند. گاهی این معنی پس از خطور در ذهن نردبان وصول به معنی دیگر همان کلام است و آن را مفهوم نامیده اند، چنانکه در ماده ٔ 24 قانون مدنی می گوید: «هیچکس نمی تواند طرق و شوارع عامه و کوچه هایی را که آخر آنها مسدود نیست تملک نماید». اولاً منطوق عبارت است از: کوچه ای که آخرش مسدود نیست قابل تملک نیست . ثانیاً مفهوم عبارت است از: کوچه ای که آخرش مسدود است قابل تملک است . هر عبارتی منطوقی دارد ولی لازم نیست که حتماًمفهوم هم داشته باشد چنانکه ماده ٔ قانون مدنی که می گوید: «هیچکس نمی تواند بیش از یک اقامتگاه داشته باشد» فقط منطوق دارد و مفهوم ندارد. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
- مفهوم حصر ؛ (اصطلاح اصول ) در اصطلاح اصولیان ، مراد این است که وصفی بر موصوف خاصی مقدم شده باشد، مثل «الامیر زید» و «شجاع عمرو» که از آن مفهوم حصر مستفاد می شود، زیرا ترتیب طبیعی خلاف آن است و عدول از ترتیب طبیعی نیز برای افاده ٔ همین معنی است و اصولاً علمای عربیت گویند: «تقدیم ما احقه التأخیر یفید الحصر» ومثلاً جمله ٔ «انما الاعمال بالنیات » مفید این است که اعمال بدون نیت مفید فایده نمی باشند و همین طور است آیه ٔ شریفه ٔ «اًنما المؤمنون الذین اًذا ذکر اﷲ وجلت قلوبهم » و در مفهوم القاب گویند قول تحقیق عدم حجیت است . (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ).
- مفهوم شرط ؛ (اصطلاح اصول ) مفهوم بر دو قسم است : یکی آنکه موافق با حکم مذکور منطوق باشد در نفی و اثبات که مفهوم موافق گویند، مانند دلالت حرمت تأفیف بر حرمت ضرب که لحن خطاب و فحوی هم نامند و در غیر این صورت مفهوم مخالف گویند و دلیل خطاب هم نامند. مفهوم مخالف بر چند قسم است : مفهوم شرط، غایت ، صفت ، حصر، لقب و... در اینکه مفهوم شرط حجت است یا نه میان اصولیان بحث است . البته مورد بحث اعم است از مورد وقوع جمله های شرطی بعد از حروف و ادات شرط یا آنچه دلالت بر تعلیق کند صریحاً یا تضمناً. بنابراین اسمائی که متضمن معنی شرطند، مانند: «و من لم یستطع منکم طولاً أن ینکح المحصنات المؤمنات فمن ما ملکت ایمانکم » یکسانند و در هر حال عده ای از اصولیان گویند هرگاه حکمی تعلیق بر امری شود بواسطه ٔ ادات شرط دلالت بر انتفای آن حکم کند در موقعی که آن معلق به یا شرط منتفی شود، مثلاً اگر گفته شود: «ان جائک زید فا کرمه » مفید این معنی است که اگر زیدنیامد او را اکرام مکن ، یعنی واجب نیست اکرام او نه آنکه حرام است و اگر مفید این معنی نباشد شرط لغو خواهد بود. عده ٔ دیگر گوینده تعلیق حکمی بر امری موجب افاده ٔ این معنی نیست که در صورت انتفای آن شرط حکم منتفی شود، زیرا ممکن است از ایراد شرط فوایدی دیگرخواسته شده باشد و چنانکه از این آیت «و لاتکرهوا فتیاتکم علی البغاء اًن أردن تحصنا» این معنی فهمیده نمی شود که اگر بخواهند زنا بدهند بگذارید و بلکه آنها را وادار کنید و اگر نخواستند وادار نکنید، بلکه مفید این معنی است که با وجود آنکه خود این دختران عفیف و نجیب اند شما چرا آنها را وادار بر زنا می کنید در حالی که شما اولی هستید که جلوگیری کنید، پس معلوم شد که ممکن است از ایراد شرط و تعلیق احکام بر شرایط، فوایدی دیگر منظور باشد وجود شرط بیهوده و لغو نباشد و همین طور است این آیت : «و لایحل لهن أن یکتمن ما خلق اﷲ فی أرحامهن ان کُن َّ یُؤمِن َّ باﷲ» که معنی آن این است که اگر ایمان به خدا ندارند حلال است کتمان کردن و اگر ایمان دارند حرام است ، بلکه منظورتوبیخ و سرزنش است که با وجود ایمان به خدا و با وجود دستورات الهی که در این مورد هست چرا کتمان می کنند. (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ).
- مفهوم غایت ؛ (اصطلاح اصول ) میان اصولیان دراینکه مفهوم غایت حجت است یا نه اختلاف است . محققان گویند مفهوم غایت اقوی از مفهوم شرط است و مراد از غایت در اینجا نهایت است نه مسافت که مراد این است که تعلیق حکمی بر غایتی مقتضی است که ما بعد غایت مخالف با ما قبل آن باشد، لکن در اینکه خود غایت داخل درمغیی هست یا نه اختلاف است که قولی است که اگر از جنس مغیی باشد داخل است ، مانند «بعت هذا الثوب من هذا الطرف الی هذا الطرف » و در غیر این صورت داخل نیست ، مثل «صوموا الی اللیل » و دخول غایت در معنی در آیه ٔ «و امسحوا برؤسکم و أرجلَکم الی الکعبین » به دلیل خارجی و بالجمله غایت را مفهوم هست و مفهوم آن هم حجت است و در «صوموا الی اللیل » معنی این است که انتهای روزه تا شب است و بعد از آن واجب نیست و مفاد «لاتقربوهن حتی یطهرن » عدم حرمت مقاربت است بعد از حصول طُهر. (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ).
- مفهوم مخالف ؛ آنچه از کلام به طریق التزام فهمیده شود و گفته شده است مفهوم مخالف آن است که حکم ثابت در مسکوت برخلاف حکم ثابت در منطوق باشد. (از تعریفات جرجانی ). مفهومی که از نظر نفی و اثبات با منطوق خود مخالف باشد، یعنی اگر منطوق مثبت باشد مفهوم نافی است و یا اگر منطوق نافی باشد مفهوم ، مثبت است . (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). مثلاً مفهوم مخالف گفتار زیر:
با قوی گو اگر بگویی راز
زآنکه باشد قوی ضعیف آواز.

سنائی .


این است که راز با ضعیف مگوی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مفهوم موافق ؛ آنچه از کلام به طریق مطابقت فهمیده شود. (از تعریفات جرجانی ). مفهومی است که از حیث نفی و اثبات موافق بامنطوق خود باشد. در اصطلاح دیگر آن را قیاس اولویت نامند. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ).
- مفهوم وصف ؛ (اصطلاح اصول ) میان اصولیان بحث است که آیا تعلیق حکمی بر وصفی دلالت دارد بر انتفای آن حکم در موقع انتفای آن وصف یا نه و در حقیقت آن وصف علیت برای حکم معلق بر آن دارد یا نه ، چنانکه وصف صریح باشد، مثل «اکرم کل رجل عالم » و «فی السائمة زکوة» یا مقدر باشد، مانند روایت «لأن یمتلی بطن الرجل قیحاً خیر من ان یمتلی شعراً» که امتلاء بطن از شعر کنایه از شعر زیاد است که مفهومش این است که شعر کم بلامانع است . آنها که گویند وصف را مفهوم هست گویند اگر حکمی بر آن معلق شود و دخالت در حکم دارد، در صورت انتفاء وصف آن حکم هم منتفی می شود و گویند اگر وجود و عدم وصف را مدخلیتی در حکم نباشد ایراد آن لغو خواهد بود. آنان که گویند وصف را مدخلیتی نیست به این نحو که انتفاء آن موجب انتفاء حکم شود گویند: اولاً فایده ٔ وصف ممکن است چیزی دیگر باشد، چنانکه در شرط گفته شد و ثانیاً اگر به دلایل و قراین خارجی علیت آن وصف دانسته شود مانعی ندارد که مؤثر باشد. در این صورت هم به نفس وصف این دلالت حاصل نشده است و ممکن است ایراد وصف از باب مجرد توضیح باشد، چنانکه اهل ادب هم گویند غرض از اتیان وصف مجرد توضیح است نه فایده ٔ دیگری و بالجمله اگر از دلایل خارجی علیت دانسته شود دلالت دارد و الا فلا. (فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ).

مفهوم. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) دانسته شده. به دل دریافته شده. ( از آنندراج ). دانسته.دریافت شده. ( از ناظم الاطباء ). دریافته. شناخته شده. دانسته. ج ، مفاهیم. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مفهوم شدن ؛ فهمیده شدن. دانسته شدن : شرایط آن از این معنی که یاد کرده شد مفهوم می شود. ( اوصاف الاشراف ص 21 ).
- مفهوم کردن ؛ فهمیدن. دریافتن :
همه عالم گر این صورت ببینند
کس این معنی نخواهد کردمفهوم.
سعدی ( کلیات چ مصفا ص 533 ).
- مفهوم گشتن ( گردیدن ) ؛ فهمیده شدن. دریافته شدن. دریافته شدن. دانسته شدن :
حجت آن است که روزی کمری می بندد
ورنه مفهوم نگشتی که میانی دارد.
سعدی.
به زبان پارسی چیزی می گوید که مفهوم ما نمی گردد. ( گلستان ).
|| مضمون. مقصود. مراد. معنی. آنچه در دل و در ضمیر باشد. مضمر. || معلوم. || آنچه به فهم و ادراک درآید. ( از ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح منطق ) منطقیان در هر کلی دو امر تشخیص داده اند که عبارتند از: مفهوم و مصداق. مفهوم ، عبارت از: مجموع صفات مشترکی است که معنی کلی از آنها تشکیل گردیده است ، مانند «جسم نامی و حساس و ناطق » که بر روی هم مفهوم انسان رابه وجود می آورد. مصداق ، به همه افرادی گفته می شود که می توانند تحت عنوان آن کلی قرار گیرند، چنانکه پرویز و حسن و تقی و ایرانی و اروپائی. مفهوم و مصداق نسبت معکوس دارند به این معنی که هرچه مفهوم غنی تر وپرمعنی باشد مصداق محدودتر خواهد بود و بالعکس ، چنانکه مفهوم انسان غنی تر از مفهوم حیوان است زیرا بایدبر مفهوم حیوان ( جسم نامی حساس ) ناطق اضافه شود تا مفهوم انسان به دست آید، لیکن مصداقش از آن کمتر است زیرا سگ و اسب و مرغ و ماهی... را شامل نیست. ( مبانی فلسفه تألیف سیاسی ص 222 ). || ( اصطلاح اصول ) نزد اصولیان خلاف منطوق است و عبارت از امری است که لفظ دلالت بر آن کند نه در محل نطق ، مانند مفهوم شرط: «ان جائک علی فاکرمه » که مفهوم آن می شود؛ اگر علی نزد تو نیامد اکرامش مکن. بحث است که آیا مفهوم حجت است یا نه ، یا جملات شرطیه ، وصفیه ، عدد و غایت را مفهوم هست یا نه ، و پس از آنکه مفهوم هست حجت است یا نه ، مفهوم اگر مفید همان حکم منطوق بود، نهایت با شدت و قدرت زیادتر و یا با اولویت آن را مفهوم موافق گویند، مانند «ولا تقل لهما اف »؛ یعنی به پدر و مادر خود کلمات زجر و ضجرت آمیز مگویید. و مفهوم آن این است که آنها را به طریق اولی ناسزا نگویید و مضروب مکنید. و مفهوم مخالف آن است که مفید حکمی مخالف با حکم منطوق باشد، چنانکه در مثال بالا گذشت. مفهوم موافق را لحن خطاب و فحوای خطاب هم گویند. در اینکه مفهوم شرط حجت است اختلاف است و فرقی نیست بین آنچه بعد از ادوات شرط باشد یا آنچه صریحاً یا تضمناً دلالت بر تعلیق کند و در اینکه مفهوم غایت حجت است نیز حرف است ،عده ای آن را حجت دانند. مثلاً جمله «اتموا الصیام الی اللیل » یا «صوموا الی اللیل » و «لاتقربوهن حتی یطهرن » در اول و دوم مفید این است که شب باید افطار کرد و مثال سوم مفید است که پس از پاکی می توان مضاجعت کرد. و همین طور است بحث در مفهوم صفت ، مثل «الامیر زید و الشجاع عمرو» که تقدیم صفت افاده حصر کرده است و در اصل «زید امیر» بوده است و عدول کرده است از ترتیب طبیعی برای افاده حصر و همین طور است در مفهوم القاب ، مانند آنکه گفته شود «اکرموا عیسی رسول اﷲ» در صورتی که کلمه رسول لقب او شده باشد که از آن چیزی فهمیده نمی شود، یعنی القاب مفهومی ندارند و همین طور است مفهوم اعداد، مثل «اًن تستغفر لهم سبعین مرة فلن یغفر اﷲ لهم » و مفهوم وصف مانند «اکرم کل رجل عالم » و «فی سائمة زکوة» و«ربائبکم اللاتی فی حجورکم » و «البیعان بالخیار ما لم یفترقا» و «لاتکرهوا فتیاتکم علی البغاء اًن أردن تحصناً» . محققان اصولیان گویند مفهوم شرط و وصف حجت است و غایت و عدد و حصر را مفهوم نیست و عده ای کلیه مفاهیم را حجت می دانند و برعکس. ( فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی ). مقابل منطوق است ، منطوق یک کلام عبارت است از معنی آن که در زمان تکلم به الفاظ آن کلام بلافاصله و بدون تفحص و تفرس ذهن در خاطر شنونده خطور می کند. گاهی این معنی پس از خطور در ذهن نردبان وصول به معنی دیگر همان کلام است و آن را مفهوم نامیده اند، چنانکه در ماده 24 قانون مدنی می گوید: «هیچکس نمی تواند طرق و شوارع عامه و کوچه هایی را که آخر آنها مسدود نیست تملک نماید». اولاً منطوق عبارت است از: کوچه ای که آخرش مسدود نیست قابل تملک نیست. ثانیاً مفهوم عبارت است از: کوچه ای که آخرش مسدود است قابل تملک است. هر عبارتی منطوقی دارد ولی لازم نیست که حتماًمفهوم هم داشته باشد چنانکه ماده قانون مدنی که می گوید: «هیچکس نمی تواند بیش از یک اقامتگاه داشته باشد» فقط منطوق دارد و مفهوم ندارد. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.

فرهنگ عمید

آنچه به فهم و ادراک درآید، فهمیده شده، دانسته شده.

دانشنامه عمومی

بِگرت.


مفهوم (انگلیسی: Concept) در لغت آنچه مورد فهم واقع شده است. اما در اصطلاح:
گاهی به واحد اصلی تفکر اطلاق می شود که قابل تقسیم بندی نیست،می تواند مفید و مضر باشد.
مفهوم در برابر مصداق.مفهوم یعنی، معنا و مدلولی که لفظ بر آن دلالت می کند و از لفظ فهمیده می شود. به نظر متفکران بزرگی از قبیل ارسطو،هربرت پوتنام،...مفهوم به صورت ساده معرفی و ترکیب برداشتهای حسی است به نظر دسته دیگری از متفکران از قبیل جان دیویی مغز نمی تواند یک دریافت کنندهٔ مفعول و بدون مداخله باشد.
مفهوم به دو دسته طبقه بندی می شود:مفهوم جزئی و کلی. اولی شامل تمام خصوصیات تشکیل دهنده یک مفهوم می باشد،برداشت از یک مفهوم در واقع مجموعی از ویژگی هایی است که باعث تمایز آن مفهوم از بقیه مفاهیم می شود. و دومی (کلی) مجموع خصوصیاتی که تشکیل دهنده برداشت اول هستند(مانند مفهوم انسان بدون مشخصات یک مصداق خاص)
بنابراین، می توان گفت: اولا ملاک کلی و جزئی بودن یک مفهوم به ترتیب «قابلیت صدق» و «عدم قابلیت صدق» بر مصادیق متعدد است. تحقق یا عدم تحقق مصداق خارجی، محدود یا بی شمار بودن آن، دخلی در کلیت و جزئیت مفهوم ندارد.
با توجه به تقسیم مفهوم، به کلی و جزئی، می توان لفظی را که دال بر معنای جزئی است لفظ جزئی و لفظی را که دال بر معنای کلی است «لفظ کلی» نامید. در این صورت، تقسیم الفاظ به جزئی و کلی از قبیل نامگذاری «دال» به اسم «مدلول» خواهد بود. همچنین باید توجه داشت که مفهوم افعال نیز از مفاهیم کلی است؛ زیرا این مفاهیم نیز قابل صدق بر مصادیق متعدد است.

دانشنامه آزاد فارسی

اصطلاحی در علم اصول فقه. مفهوم در مقابل منطوق است. منطوق مدلولی است که مستقیماً از لفظ فهمیده می شود و مفهوم مدلولی است که در کلام نبوده، بلکه از کلام استنباط می شود؛ مثلاً جملۀ «اگر فردا باران نیاید به مسافرت خواهم رفت». مفهومش این است که اگر فردا باران بیاید به مسافرت نخواهم رفت. مفهوم بردو قسم است: ۱. مفهوم موافق؛ ۲. مفهوم مخالف. به آنچه از منطوق استنباط می شود و از نظر نفی و اثبات موافق منطوق باشد «مفهوم موافق» گویند. خداوند می فرماید: به پدر و مادر افّ نگویید، مفهومش این است که به طریق اولی نباید به پدر و مادر دشنام داد. مفهومی که از حیث نفی و اثبات عکس منطوق باشد، مفهوم مخالف است. در قرآن آمده: اگر فاسقی خبری آورد درباره اش تحقیق کنید. مفهومش این است که اگر عادل خبر آورد، تحقیق لازم نیست. اصولیان مفهوم موافق را حجّت می دانند؛ امّا در حجیّت مفهوم مخالف اختلاف نظر دارند.

فرهنگ فارسی ساره

چم، دانسته، پنداره


فرهنگستان زبان و ادب

{concept} [روان شناسی] دسته ای از خواص یا روابط مشترک میان گروهی از اشیا یا اندیشه ها

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دلالت باواسطه و غیرمطابقی کلام را مفهوم گویند.
«مفهوم» در مقابل « منطوق »، مدلولی است که به طور مستقیم در لفظ و کلام ذکر نشده است؛ ولی از آن استنباط می شود؛ و لذا در تعریف آن گفته اند: «ما دل علیه اللفظ فی غیر محل النطق»؛ یعنی معنایی که کلام متکلم به طور مستقیم و به دلالت مطابقی بر آن دلالت ندارد؛ بلکه به دلالت التزامی و باواسطه بر آن دلالت دارد؛ مانند: (فلا تقل لهمآ اف) که منطوق این آیه بر تحریم تافیف و اف گفتن دلالت دارد و مفهوم آن، حرمت ضرب و جرح به طریق اولی است.
اقسام
مفهوم به طور کلی بر دو قسم است:۱. مفهوم موافق ؛ ۲. مفهوم مخالف .هر کدام از این دو نیز اقسامی دارد.
عناوین مرتبط
مفهوم موافق ؛مفهوم مخالف ؛منطوق .

جدول کلمات

مفاد

پیشنهاد کاربران

انگاره، پنداره، دریافت

مفهوم: بِگِرت
بِگِرتش: ادراک، برداشت

درون مایه

فهمش
با نگاه به بن واژه ی فهمیدن که ریخت واژه های پارسی را به خود گرفته هرچند که نمی دانم که ریشه ی آن عربی است؟ با این وجود واژه ی " فهمش" به جای واژه بیگانه ی "مفهوم" بسیار بجا می آید.

گیرایی، گیرش
دریافتش، دریافت

ساختاره؛به نظرم وقتی می گیم مفهوم ای جمله یا این بیت یا این واژه چیه؟ دنبال اینیم از چه ساختاری تشکیل شده و می خوام این ساختار رو بیان کنیم

بِگِرت به معنای گرفته شده معادل با concept انگلیسی.

بر ساخته، فرا ساخته

مانک ( در زبان لری و فارسی ) یا ماناک

پیشنهاد بنده فردید است

روشن ( در برخی باره ها]

گفته ای روشن ( مفهوم ) یا ناروشن ( نامفهوم )

پرمانه

دانسته شده از
فهم شده از

شاید بشود "سگال" را دربرار آن قرار داد.

مفهوم ( concept ) ، به پارسی سره می شود:
پِندارِه

معنا////یا///صورتهایی که ازمحسوسات به ذهن میرسد

بزرگمهر لقمان واژه "پرمانه" را پیشنَهیدَند.

فهمیده شده

مفاهیم/مفهوم/فهم /فهوا/مراد/مقصود/معنی/تعریف/. .
عربی هستن .
فهم و فرهنگ به نظرم کاملن جدان از هم. ارتباطی ندارن
مفهوم : ( پشت بی سیم میگن :صدا مفهوم نیس! )
آشکار نیس، روشن نیس چی میگی.
پیامی وجود داره که آشکار نیس و میخام فهمش کنم .
مفهوم و انگاره همراه ان اما انگاره قدیمی تر و پنهان تره و کلی تر
مفهوم شسته رفته و مشخص توضیح باید بشه در صورتی که انگاره سیر باستانی داره و خودش از چندین مفهوم ساخته شده .
پندار و پنداره هم مختص روان انسانه پس چطور بگم پنداره ی [آزفنداک ] میشه رنگین کمان!!!
درون و بیرون کلمه خودکار همو توضیح میدن این ذهن منه ک میخاد واژه ارتباطی به زبان فارسی باشه و خب نیس این کلمه
بگم بن واژه که خب اونم مربوط به ریشه و ساختاره
- بار - فقط می مونه چون هر واژه ای باری جابجا میکنه
اما بار در حد بیرون و پوسته ی واژه اس ک حاملِ درونه
هنوز به ذهن جابجایی انجام نشده و تنها مونده
هم معنی
مترادف
سینونیم
و . . . فارسی نیسن -
دریافته : در معنی آب دریافته ی من حرکت و بی رنگی و مزگی رفع کننده تشنگی هس .
دریافته هم همردیف معنی و مفهوم نیست گرچه نزدیکه.
مایه یا بن مایه تا حدی مقبوله اما به شدت خلاصه شده اس و گویا با گفتن مایه اجزاء دیگری از قلم افتادن .
میتونم در این توضیح بگم :
بجای معنی آب چیست
پِیِ آب چیست؟
یکم غریب بنظر میاد اما در شرحش : آب بر این پی بنا شده: خاصیت سیالی و . . .
مفهوم ینی ساختار و اجزای تشکیل دهنده با دید جامع و شامل : همون اساس پرداخت

معنی خودشه و خودش که نمیتونیم به کسی ام بگیم مانی این کارت چیه تا فارسیش کنیم. مسخره تر میشه .

برای این واژه لطفن برابری پیشنهاد بدین ممنون .

توضیح و شرح و اشاره

Dozham69@gmail. com


کلمات دیگر: