مترادف ایوان : درگاه، رواق، صفه، بارگاه، صرح، قصر، کاخ
ایوان
مترادف ایوان : درگاه، رواق، صفه، بارگاه، صرح، قصر، کاخ
فارسی به انگلیسی
verands
gallery, lanai, patio, porch, sun deck, terrace, veranda, verandah
فارسی به عربی
بوابة , دیر , سقیفة , شرفة
فرهنگ اسم ها
اسم: ایوان (دختر) (کردی) (تلفظ: eyvan) (فارسی: ایوان) (انگلیسی: eyvan)
معنی: تراس، ایوان، تراس ( نگارش کردی
معنی: تراس، ایوان، تراس ( نگارش کردی
مترادف و متضاد
درگاه، رواق، صفه
بارگاه، صرح، قصر، کاخ
۱. درگاه، رواق، صفه
۲. بارگاه، صرح، قصر، کاخ
صومعه، دیر، ایوان، راهرو سرپوشیده
باب، مدخل، ایوان، سر در، دروازه، سیاهرگ باب کبد
بالکن، ایوان، بالاخانه، لژ بالا، ستاوند، غرفه
بالکن، ایوان، ستاوند، رواق، ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
بالکن، ایوان، ستاوند، ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
ایوان، دالان، سرپوشیده، رواق، هشتی
ایوان، ستاوند، رواق
ایوان، طارمی، حیاط، پاسیو
ایوان، رواق
فرهنگ فارسی
ایوان اول . کالیتا امیر بزرگ موسکوی ( ۱۳۴۱ - ۱۳۲۸ م . ) یا ایوان دوم . پسر وی امیر بزرگ موسکوی ( ۱۳۵۹ - ۱۳۵۳ م . ) یا ایوان سوم . گراندوک موسکوی ملقب به [ نیک ] ( ۱۵٠۵ - ۱۴۶۲ م . ) . وی سلطه تاتار را از میان برد. یا ایوان چهارم . ملقب به [ مخوف ] ( ۱۵۸۴ - ۱۵۳۳ م . ) وی تحت حمایت مادرش از ۱۵۳۳ تا ۱۵۳۸ پادشاهی کرد و نخستین پادشاهی بود که لقب [ تزار ] گرفت و القاب رسمی را بکار برد . ایوان در سال ۱۵۵۷ جنگ بزرگی را شروع کرد و در لیونیا ابتدا فاتح شد ولی سپس مغلوب لهستانیان و سوئدیان گردید ( ۱۵۷۸ ) . در سال ۱۵۸٠ در حال عصابنیت پسر خود را کشت . ایوان پنجم . تزار روسیه ( جل. ۱۶۸۲ ) . وی تا سال ۱۶۹٠ با برادر ناتنی خود در سلطنت شریک بود . یا ایوان ششم . تزار روسیه ( جل. ۱۷۴٠ ) وی در سال ۱۷۶۴ توسط الیزابت خلع گردید و تبعید شد و سپس در زمان کاترین دوم مسموم و مقتول گردید .
صفه، پیشگاه اطاق، بعربی نیزایوان میگویند، قسمتی ازساختمان که جلو آن بازوبی دروپنجره باشد
(اسم ) ۱ - صفه پیشگاه اطاق . ۲ - بخش مسقف از ساختمان که جلو آن باز است و در و پنجره ندارد و مشرف بحیاط است . ۳ - قصر کاخ .
صفه، پیشگاه اطاق، بعربی نیزایوان میگویند، قسمتی ازساختمان که جلو آن بازوبی دروپنجره باشد
(اسم ) ۱ - صفه پیشگاه اطاق . ۲ - بخش مسقف از ساختمان که جلو آن باز است و در و پنجره ندارد و مشرف بحیاط است . ۳ - قصر کاخ .
فرهنگ معین
(اَ یا اِ ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - صفه ، پیشگاه اتاق . ۲ - بخشی از ساختمان که سقف دارد اما جلو آن باز است و در و پنجره ندارد و مشرف به حیاط است . ۳ - کاخ .
لغت نامه دهخدا
ایوان. [ اَی ْ / اِی ْ ] ( اِ ) صفه و طاق. ( برهان ). صفه و طاق عموماً و طاق و عمارتی را گویند که شکل آن محرابی وهلالی باشد خصوصاً. ( آنندراج ). نشستنگاه بلند که بر آن سقف باشد در کوشک و دالان بزرگ. ( غیاث ). خانه پیش گشاده. ( دهار ). درگاه. ( مهذب الاسماء ). طاق و نشستنگاه بزرگان. ( صحاح الفرس ). طاق بلند و نشستنگاه پادشاهان بود. رواق. ( اوبهی ). و بقول زالمان مشتق از کلمه پهلوی فارسی «بان » به معنی خانه است. ( از حاشیه برهان چ معین ) :
ای منظره و کاخ برآورده بخورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان.
توانگر سپهبد توانگر سپاه.
بدان نامور بارگاه آمدند.
همان شربت مرگ باید چشید.
چه بایوان چه به مجلس چه بمیدان چه بخوان.
چو ایوان مداین مرترا ایوان و خم سازد.
خرگه برتر زن از سرادق کیوان.
نه در باغ و ایوان و نه در سرای.
درگه ایوان چنانکه درگه میدان
کار چو پیش آیدش بود که بمیدان
خواری بیند ز خوار کرده ایوان.
آویخته ز نادره ایوانی.
از بیتهاش گلشن و ایوان کنم.
مرا از علم و دین تختست و ایوان.
کمترین پرده سرای کاخ و ایوان تو باد
این مشبک خیمه سنجاب رنگ بی طناب.
در خراسم که به ایوان شدنم نگذارند.
ای منظره و کاخ برآورده بخورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان.
دقیقی.
بایوان او بود تا یک دو ماه توانگر سپهبد توانگر سپاه.
فردوسی.
ز ره سوی ایوان شاه آمدندبدان نامور بارگاه آمدند.
فردوسی.
گر ایوان من سر بکیوان کشیدهمان شربت مرگ باید چشید.
فردوسی.
از میان ندما چشم بدو دارد و بس چه بایوان چه به مجلس چه بمیدان چه بخوان.
فرخی.
در ایوانی که تو خواهی ترا باغ ارم سازدچو ایوان مداین مرترا ایوان و خم سازد.
فرخی.
بنشین در بزم بر سریر به ایوان خرگه برتر زن از سرادق کیوان.
منوچهری.
نه در گنج ماند و نه در خانه جای نه در باغ و ایوان و نه در سرای.
اسدی.
چون دل لشکر ملک نگاه ندارددرگه ایوان چنانکه درگه میدان
کار چو پیش آیدش بود که بمیدان
خواری بیند ز خوار کرده ایوان.
ابوحنیفه اسکافی.
گویی درشت و تیره همی بینم آویخته ز نادره ایوانی.
ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 477 ).
قصری کنم قصیده خود را درواز بیتهاش گلشن و ایوان کنم.
ناصرخسرو.
وگرش ایوان و تخت از سیم و زر است مرا از علم و دین تختست و ایوان.
ناصرخسرو.
پیل و شیر و یوز را مطیع گردانید و خیمه و ایوان اوساخت. ( نوروزنامه ). چون به ایوان برآمد حاجبان او را تا پیش تخت بردند و بنشاندند و بازپس آمدند. ( تاریخ بخارا ).کمترین پرده سرای کاخ و ایوان تو باد
این مشبک خیمه سنجاب رنگ بی طناب.
سوزنی.
ری خرآس است و خراسان شب ایوان ارم در خراسم که به ایوان شدنم نگذارند.
خاقانی.
ایوان . [ اَی ْ / اِی ْ ] (اِ) صفه و طاق . (برهان ). صفه و طاق عموماً و طاق و عمارتی را گویند که شکل آن محرابی وهلالی باشد خصوصاً. (آنندراج ). نشستنگاه بلند که بر آن سقف باشد در کوشک و دالان بزرگ . (غیاث ). خانه ٔ پیش گشاده . (دهار). درگاه . (مهذب الاسماء). طاق و نشستنگاه بزرگان . (صحاح الفرس ). طاق بلند و نشستنگاه پادشاهان بود. رواق . (اوبهی ). و بقول زالمان مشتق از کلمه ٔ پهلوی فارسی «بان » به معنی خانه است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
ای منظره و کاخ برآورده بخورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان .
بایوان او بود تا یک دو ماه
توانگر سپهبد توانگر سپاه .
ز ره سوی ایوان شاه آمدند
بدان نامور بارگاه آمدند.
گر ایوان من سر بکیوان کشید
همان شربت مرگ باید چشید.
از میان ندما چشم بدو دارد و بس
چه بایوان چه به مجلس چه بمیدان چه بخوان .
در ایوانی که تو خواهی ترا باغ ارم سازد
چو ایوان مداین مرترا ایوان و خم سازد.
بنشین در بزم بر سریر به ایوان
خرگه برتر زن از سرادق کیوان .
نه در گنج ماند و نه در خانه جای
نه در باغ و ایوان و نه در سرای .
چون دل لشکر ملک نگاه ندارد
درگه ایوان چنانکه درگه میدان
کار چو پیش آیدش بود که بمیدان
خواری بیند ز خوار کرده ٔ ایوان .
گویی درشت و تیره همی بینم
آویخته ز نادره ایوانی .
قصری کنم قصیده ٔ خود را درو
از بیتهاش گلشن و ایوان کنم .
وگرش ایوان و تخت از سیم و زر است
مرا از علم و دین تختست و ایوان .
پیل و شیر و یوز را مطیع گردانید و خیمه و ایوان اوساخت . (نوروزنامه ). چون به ایوان برآمد حاجبان او را تا پیش تخت بردند و بنشاندند و بازپس آمدند. (تاریخ بخارا).
کمترین پرده سرای کاخ و ایوان تو باد
این مشبک خیمه ٔ سنجاب رنگ بی طناب .
ری خرآس است و خراسان شب ایوان ارم
در خراسم که به ایوان شدنم نگذارند.
اندرایوانش روان یک چشمه آب
با درخت سبز برنا دیده ام .
بصحرایی شدند از صحن ایوان
بسرسبزی چو خضر از آب حیوان .
گفت ز نقشی که در ایوان اوست
دُر بسپیدی نه چو دندان اوست .
چو من یارت بدم در کاخ و ایوان
همیخوردم میی در باغ و بستان .
گر نخواهد زیست جان بی این بدن
پس فلک ایوان که خواهد بدن .
دیوار سرایت را نقاش نمی باید
تو زینت ایوانی نه صورت ایوانت .
درآمد به ایوان شاهنشهی
که بختت جوان باد و دولت رهی .
خانه از پای بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوانست .
هر کرا خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را.
|| کنایه از آسمان . (آنندراج ) :
گرنه مهمان خدایی تو تراایزد
چون نشاندست درین پر ز چراغ ایوان .
چرا او را کت او کرد این بلندایوان
بطوع و رغبت ای هشیار نپرستی .
اجرام که ساکنان این ایوانند
اسباب تحیر خردمندانند.
تو پنداری که بر هرزه است این ایوان چون مینو
تو پنداری که بر هرزه است این ایوان چون مینا.
شنگرف ز اشک من ستاند
صورتگر این کبودایوان .
- ایوان آسمان ؛اشاره بفلک قمر است . (مؤید الفضلا) (هفت قلزم ).
- ایوان زنگاری ؛ اشاره بفلک قمر است . (هفت قلزم ).
ایوان سیماب ؛ اشاره بفلک قمر است . (مؤید الفضلا) (هفت قلزم ).
- ایوان قدس ؛ کنایه از آسمان است :
بگذران مرکب از سپهر بلند
درکش ایوان قدس را بکمند.
|| خانه :
جهان جای بقا نیست بآسانی بگذر
به ایوان چه بری رنج و بکاخ و ستن آوند.
|| مجازاً به معنی روزگار و زمانه .
ای منظره و کاخ برآورده بخورشید
تا گنبد گردان بکشیده سر ایوان .
دقیقی .
بایوان او بود تا یک دو ماه
توانگر سپهبد توانگر سپاه .
فردوسی .
ز ره سوی ایوان شاه آمدند
بدان نامور بارگاه آمدند.
فردوسی .
گر ایوان من سر بکیوان کشید
همان شربت مرگ باید چشید.
فردوسی .
از میان ندما چشم بدو دارد و بس
چه بایوان چه به مجلس چه بمیدان چه بخوان .
فرخی .
در ایوانی که تو خواهی ترا باغ ارم سازد
چو ایوان مداین مرترا ایوان و خم سازد.
فرخی .
بنشین در بزم بر سریر به ایوان
خرگه برتر زن از سرادق کیوان .
منوچهری .
نه در گنج ماند و نه در خانه جای
نه در باغ و ایوان و نه در سرای .
اسدی .
چون دل لشکر ملک نگاه ندارد
درگه ایوان چنانکه درگه میدان
کار چو پیش آیدش بود که بمیدان
خواری بیند ز خوار کرده ٔ ایوان .
ابوحنیفه ٔ اسکافی .
گویی درشت و تیره همی بینم
آویخته ز نادره ایوانی .
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 477).
قصری کنم قصیده ٔ خود را درو
از بیتهاش گلشن و ایوان کنم .
ناصرخسرو.
وگرش ایوان و تخت از سیم و زر است
مرا از علم و دین تختست و ایوان .
ناصرخسرو.
پیل و شیر و یوز را مطیع گردانید و خیمه و ایوان اوساخت . (نوروزنامه ). چون به ایوان برآمد حاجبان او را تا پیش تخت بردند و بنشاندند و بازپس آمدند. (تاریخ بخارا).
کمترین پرده سرای کاخ و ایوان تو باد
این مشبک خیمه ٔ سنجاب رنگ بی طناب .
سوزنی .
ری خرآس است و خراسان شب ایوان ارم
در خراسم که به ایوان شدنم نگذارند.
خاقانی .
اندرایوانش روان یک چشمه آب
با درخت سبز برنا دیده ام .
خاقانی .
بصحرایی شدند از صحن ایوان
بسرسبزی چو خضر از آب حیوان .
نظامی .
گفت ز نقشی که در ایوان اوست
دُر بسپیدی نه چو دندان اوست .
نظامی .
چو من یارت بدم در کاخ و ایوان
همیخوردم میی در باغ و بستان .
نظامی .
گر نخواهد زیست جان بی این بدن
پس فلک ایوان که خواهد بدن .
مولوی (مثنوی چ خاور ص 308).
دیوار سرایت را نقاش نمی باید
تو زینت ایوانی نه صورت ایوانت .
سعدی (کلیات چ مصفا ص 405).
درآمد به ایوان شاهنشهی
که بختت جوان باد و دولت رهی .
سعدی .
خانه از پای بست ویران است
خواجه در بند نقش ایوانست .
سعدی .
هر کرا خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را.
حافظ.
|| کنایه از آسمان . (آنندراج ) :
گرنه مهمان خدایی تو تراایزد
چون نشاندست درین پر ز چراغ ایوان .
ناصرخسرو.
چرا او را کت او کرد این بلندایوان
بطوع و رغبت ای هشیار نپرستی .
ناصرخسرو.
اجرام که ساکنان این ایوانند
اسباب تحیر خردمندانند.
خیام .
تو پنداری که بر هرزه است این ایوان چون مینو
تو پنداری که بر هرزه است این ایوان چون مینا.
سنایی .
شنگرف ز اشک من ستاند
صورتگر این کبودایوان .
خاقانی .
- ایوان آسمان ؛اشاره بفلک قمر است . (مؤید الفضلا) (هفت قلزم ).
- ایوان زنگاری ؛ اشاره بفلک قمر است . (هفت قلزم ).
ایوان سیماب ؛ اشاره بفلک قمر است . (مؤید الفضلا) (هفت قلزم ).
- ایوان قدس ؛ کنایه از آسمان است :
بگذران مرکب از سپهر بلند
درکش ایوان قدس را بکمند.
نظامی (هفت پیکر ص 10).
|| خانه :
جهان جای بقا نیست بآسانی بگذر
به ایوان چه بری رنج و بکاخ و ستن آوند.
طیان .
|| مجازاً به معنی روزگار و زمانه .
فرهنگ عمید
۱. صفه، پیشگاه اتاق.
۲. قسمتی از ساختمان که جلو آن باز و بی دروپنجره باشد.
۳. [قدیمی] کاخ پادشاه.
۲. قسمتی از ساختمان که جلو آن باز و بی دروپنجره باشد.
۳. [قدیمی] کاخ پادشاه.
دانشنامه عمومی
اِیوان به نشستنگاهی بلندتر از اطراف خود گفته می شود که معمولاً در بخش بیرونی بناها ساخته می شود.
تارمه
ایوان در معماری ایرانی از زمان اشکانیان و شیوه پارتی (اشکانی) مورد استفاده قرار گرفته است و تاکنون به شیوه های گوناگون ساخته می شود. ایوان ها معمولاً از یک طاق آهنگ تشکیل می شوند، از سه طرف بسته هستند، و به طرف میانسرا باز می شوند. ایوان ها به صورت فضاهای ورودی و خروجی ساخته می شوند، در حالی که برای جریان یافتن هوا باز هستند، از تابش آفتاب جلوگیری می کنند، و به عنوان یکی از اجزای تشکیل دهنده اهمیت فوق العاده ای دارد و به بنا، برجستگی و شکوه می بخشد. ایوان کانونی است برای تزیینات مختلف بنا، مانند ایجاد مقرنس هایی با شیوهٔ آجرکاری، گچبری و کاشیکاری.
به نوشته دانشنامه ایرانیکا، «ایوان» واژه ای است پارسی که در زبان های عربی و ترکی نیز به کار برده می شود.
شرق ایران به ویژه خراسان جایگاه ایوان هاست؛ و ایوان های بزرگ از دوره اشکانی در ایران باقیمانده است.
تارمه
ایوان در معماری ایرانی از زمان اشکانیان و شیوه پارتی (اشکانی) مورد استفاده قرار گرفته است و تاکنون به شیوه های گوناگون ساخته می شود. ایوان ها معمولاً از یک طاق آهنگ تشکیل می شوند، از سه طرف بسته هستند، و به طرف میانسرا باز می شوند. ایوان ها به صورت فضاهای ورودی و خروجی ساخته می شوند، در حالی که برای جریان یافتن هوا باز هستند، از تابش آفتاب جلوگیری می کنند، و به عنوان یکی از اجزای تشکیل دهنده اهمیت فوق العاده ای دارد و به بنا، برجستگی و شکوه می بخشد. ایوان کانونی است برای تزیینات مختلف بنا، مانند ایجاد مقرنس هایی با شیوهٔ آجرکاری، گچبری و کاشیکاری.
به نوشته دانشنامه ایرانیکا، «ایوان» واژه ای است پارسی که در زبان های عربی و ترکی نیز به کار برده می شود.
شرق ایران به ویژه خراسان جایگاه ایوان هاست؛ و ایوان های بزرگ از دوره اشکانی در ایران باقیمانده است.
wiki: کیلومتر مربع مساحت و ۱٬۳۴۷ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای مجارستان
فهرست شهرهای مجارستان
wiki: جمهوری چک است که در ناحیه برنو-تسوونتری واقع شده است. ایوان ۷۰۲ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای جمهوری چک
فهرست شهرهای جمهوری چک
wiki: ناحیه پروستییوو واقع شده است. ایوان ۷٫۳ کیلومتر مربع مساحت و ۴۹۲ نفر جمعیت دارد و ۲۰۸ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فهرست شهرهای جمهوری چک
فهرست شهرهای جمهوری چک
wiki: ایوان (ناحیه پروستییوف)
دانشنامه آزاد فارسی
اِیوان
فضایی نیم باز بین دو فضای داخلی و خارجی. ایوان از سه جانب و سقف محصور، و از یک سو به فضای بیرون گشوده است. غالباً به صورت فرورفتگی ، در حجم کلّی بنا ادراک می شود، و برای فضای پشتی خود به منزلۀ پیش ورودی است. ابداع ایوان را به دورۀ اشکانیان منسوب می دانند؛ این عنصر در دورۀ ساسانیان، از عناصر فضایی مهم معماری بوده است. ایوان کاخ تیسفون (مداین) مشهورترین ایوان دورۀ ساسانی است، که بیش از ۲۵ متر دهانه دارد. در دورۀ اسلامی نیز از عناصر اصلی فضایی به شمار می آمده، و در مقیاس های مختلف، برحسب نوع عملکرد بنا، طراحی و ساخته می شده است. ایوان در طرح مساجد چنان اهمیت یافت که امروزه مساجد قدیم را براساس تعداد ایوان های آن ها، به مساجد یک ایوانی، دوایوانی، و چهارایوانی تقسیم می کنند. علاوه بر مساجد و مدارس و ساختمان های عمومی، در خانه ها نیز، بسته به وسعت و مجلّل بودن خانه، به کار می رفته است.
فضایی نیم باز بین دو فضای داخلی و خارجی. ایوان از سه جانب و سقف محصور، و از یک سو به فضای بیرون گشوده است. غالباً به صورت فرورفتگی ، در حجم کلّی بنا ادراک می شود، و برای فضای پشتی خود به منزلۀ پیش ورودی است. ابداع ایوان را به دورۀ اشکانیان منسوب می دانند؛ این عنصر در دورۀ ساسانیان، از عناصر فضایی مهم معماری بوده است. ایوان کاخ تیسفون (مداین) مشهورترین ایوان دورۀ ساسانی است، که بیش از ۲۵ متر دهانه دارد. در دورۀ اسلامی نیز از عناصر اصلی فضایی به شمار می آمده، و در مقیاس های مختلف، برحسب نوع عملکرد بنا، طراحی و ساخته می شده است. ایوان در طرح مساجد چنان اهمیت یافت که امروزه مساجد قدیم را براساس تعداد ایوان های آن ها، به مساجد یک ایوانی، دوایوانی، و چهارایوانی تقسیم می کنند. علاوه بر مساجد و مدارس و ساختمان های عمومی، در خانه ها نیز، بسته به وسعت و مجلّل بودن خانه، به کار می رفته است.
wikijoo: ایوان
جدول کلمات
بهو, رواق, پیشخانه , سایبان
پیشنهاد کاربران
آب رودخانه گنگیر خشک نشده به علت سد های متعدد و انتقال آب به شهرستان های همجوار ( مثل ایلام ) مقدار آب کاهش پیدا کرده.
ایوان به فارسی Eyvan یا Evan به کوردی ئارامی ئەیوان به کوردی کورمانجی Eywan. و نام شهر ایوان در کوردی w تلفظ می شود نه v.
ایوان به فارسی Eyvan یا Evan به کوردی ئارامی ئەیوان به کوردی کورمانجی Eywan. و نام شهر ایوان در کوردی w تلفظ می شود نه v.
ایوان به معنای پسر جنگجو که به زبان لاتین هستش
ایوان در یونانی به معنی� سلحشور �و �کسی که نجیب زاده متولد شده است� هست
ایوان چون مینا : کنایه از آسمان
( تو پنداری که بر بازی است این میدان چون مینو
تو پنداری که بر هَرزه است این ایوان ِ چون مینا )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 256. )
( تو پنداری که بر بازی است این میدان چون مینو
تو پنداری که بر هَرزه است این ایوان ِ چون مینا )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 256. )
ایوان:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "ایوان " می نویسد : ( ( ایوان را برآمده از واژه ی هخامنشی آپادانا دانسته اند : در " آپادانا " ، جابجایی آوایی رخ داده است و آداپانا شده است. سپس ، با دگرگونی " د " به " ی " و " پ" به " و" آیاوانا و در نهایت " ایوان" گردیده است. ) )
( ( چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 268. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی "ایوان " می نویسد : ( ( ایوان را برآمده از واژه ی هخامنشی آپادانا دانسته اند : در " آپادانا " ، جابجایی آوایی رخ داده است و آداپانا شده است. سپس ، با دگرگونی " د " به " ی " و " پ" به " و" آیاوانا و در نهایت " ایوان" گردیده است. ) )
( ( چو گرمابه و کاخهای بلند
چو ایوان که باشد پناه از گزند؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 268. )
تراس
مهتابی
نام با ریشه روسی در دین مسیحیت ( ارتدکس شرقی )
عرش، آسمان
فاسدان اداری بستر ساز فسادهای اداری و غیر اداری هستند ولاغیر.
بجکم
کلمات دیگر: