مترادف عطار : دوافروش، عطرفروش
برابر پارسی : خوش بو فروش
grocer(dealing in tea/sugar/spices and the like), perfumer
herbalist
داروگر , داروساز , داروفروش
دوافروش، عطرفروش
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) (ابوحمزه ٔ...) تابعی است . و رجوع به ابوحمزه ٔ عطار در همین لغت نامه و اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 141 شود.
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) (علی ...) ابن ابراهیم بن داودبن سلمان دمشقی . محدث و فقیه قرن هشتم هجری . رجوع به علی عطار شود.
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) احمدبن عثمان بن علی جمال عطار احمدی ، مکنی به ابوالخیر. محدث و عالم به رجال . اصل او از هند است و به سال 1277 هَ . ق . در مکه ٔ مکرمه متولد شد و در حدود سال 1335 هَ .ق . درگذشت . او راست : در السحابة فی صحة سماع الحسن البصری من جماعة من الصحابة. و حصول المنی باصول الالقاب والکنی . و اتحاف الاخوان . (از اعلام زرکلی به نقل از فهرس الفهارس ).
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) اسماعیل بن عمربن نعمة، مکنی به ابوطاهر و مشهور به ابن شیب عطار. از ادیبان مصر متولد به سال 551 هَ. ق . وی در شناخت عقاقیر دست داشت تألیفات ادبی نیز داشت که از آن جمله است کتاب مائة جاریة و مائة غلام . عطار به سال 606 هَ . ق . در قاهره درگذشت . (از الاعلام زرکلی به نقل از المقصد الارشد و شذرات الذهب ).
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) حسن بن احمدبن حسین بن سهل عطار، مکنی به ابوالعلاء. شیخ همدان و امام عراقیان در قرأات در قرن ششم هجری . رجوع به ابوالعلاء (حسن بن ...) در همین لغت نامه و مأخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی . طبقات الحفاظ سیوطی . غایة النهایة. التبیان
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) حسن بن محمدبن محمود عطار. از دانشمندان مصر در قرن 13 هجری . وی به سال 1190 هَ . ق . در قاهره متولد شد ومدتی در آلبانی سکونت گزید سپس به مصر بازگشت و نوشتن روزنامه ٔ «الوقائع المصریة» را به عهده گرفت سپس به سال 1246 هَ . ق . عهده دار مشیخه ٔ ازهر شد. و در سال 1250 هَ . ق . درگذشت . او راست . رساله ٔ کیفیة العمل بالاسطرلاب و الربعین المقنطر و المجیب و البسائط. وکتاب الانشاء و المراسلات . و دیوان شعر. (از الاعلام زرکلی به نقل از تاریخ الازهر و الخزانة التیموریة و خطط مبارک و تاریخ آداب اللغة العربیه ٔ جرجی زیدان ).
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) لقب عبدالجباربن علأبن عبدالجبار عطار مکی ، مکنی به ابوبکر است . محدث و اصل او از بصره بود از ابن عیینه روایت دارد. عطار به سال 248 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2).
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) لقب عبدالرحمان بن احمدبن محمد، از فاضلان قرن ششم هجری است . رجوع به عبدالرحمان (ابن احمد...) شود.
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) لقب عمربن طه بن شهاب احمد عطار، از فقیهان شافعی دمشق است . وی به سال 1242 هَ . ق . در دمشق متولد شد و به سال 1308 هَ .ق . درگذشت . او راست : أین الاسلام . و الفتح المبین فی رد الاعتراض علی محیی الدین . و تحقیق معنی الوجود. و شرح فصوص الحکم . و شرح الایساغوجی فی المنطق . و شرح الاظهار. (از الاعلام زرکلی از منتخبات التواریخ لدمشق ).
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) لقب محمدبن حسن بن مقسم بن یعقوب عطار، از قراء مدینة السلام در قرن چهارم هجری است . رجوع به ابن مقسم در همین لغت نامه و مآخذ ذیل شود: الاعلام زرکلی . بغیةالوعاة. غایةالنهایة. تاریخ بغداد. ارشادالاریب .
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ ) لقب محمدبن حسین عطار حلبی دمشقی ، ریاضیدان قرن سیزدهم هجری است . وی به سال 1177 هَ . ق . در دمشق متولد شد. سپس به ازهر رفت و به سال 1243 هَ . ق . به مرض طاعون در دمشق درگذشت . او را لقب «ممرس » بود و در علوم ستاره شناسی و حساب و ریاضیات دست داشت . از جمله ٔ آثار اوست : رساله ٔ حساب المیاه . رساله ٔ الرمی بالقنبرة و الطوب .رساله ٔ فن القبان . (ازالاعلام زرکلی از روض البشر).
مولوی .
مولوی .
مولوی .
مولوی .
شیخ شبستری .
سلمان ساوجی .
کمال خجندی .
عبدالرحمان جامی .
نعمةاﷲ ولی .
خواجه ابوالوفای خوارزمی .
کاتبی نشابوری .
کمال الدین حسین خوارزمی .
امیرحسینی .
سیدمحمدنوربخش .
قاسم انوار.
نسیمی .
عطار. [ ع َطْ طا ] (اِخ )احمدبن محمدبن علی حسنی بغدادی عطار. از فقیهان امامیه ٔ بغداد بود سپس به نجف اشرف منتقل شد و به سال 1215 هَ . ق . درگذشت . او راست : التحقیق ، در اصول فقه ،در دو مجلد. ریاض الجنان فی اعمال شهر رمضان . دیوان شعر، در مدح ائمه . الرائق که برگزیده ای است از اشعار عرب . (از الاعلام زرکلی به نقل از أحسن الودیعة).
فرخی .
منوچهری .
منوچهری .
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
خاقانی .
خاقانی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
عطار.
سعدی .
سعدی .
سعدی .
عنصری .
سعدی .
سعدی .
تکیه ای: attâr
طاری: attâr
طامه ای: attâr
طرقی: attâr
کشه ای: attâr
نطنزی: attâr