کلمه جو
صفحه اصلی

زهک

فارسی به انگلیسی

colostrum

فرهنگ فارسی

( اسم ) شیر زنان یا جانوران نو زاییده آغوز فله .
کوفتن چیزی را سخت جستن باد باشد

فرهنگ معین

(زِ هَ ) (اِمصغ . ) شیر زنان یا جانوران دیگر نو زاییده ، آغوز، فله .

لغت نامه دهخدا

زهک . [ زَ ] (ع مص ) کوفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ازناظم الاطباء). کوفتن چیزی را میان دو سنگ . (از اقرب الموارد). || بردن و پرانیدن باد خاک را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سخت جستن باد باشد. (جهانگیری ) (از برهان ).


زهک. [ زَ ] ( ع مص ) کوفتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ). کوفتن چیزی را میان دو سنگ. ( از اقرب الموارد ). || بردن و پرانیدن باد خاک را.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). سخت جستن باد باشد. ( جهانگیری ) ( از برهان ).

زهک. [ زَ / زِ ] ( اِ ) شیر زنان و شیر حیوانات نوزاییده باشد و آن را آغوز و فله نیز گویند و عربان لِباء خوانند. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از جهانگیری ) ( از فرهنگ فارسی معین ). از: «زه » + «ک »، پسوند نسبت . ( حاشیه برهان چ معین ). لباء. فله. ماک. آغوز. فرشه. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
کشک دارو زهک زرداب لبن جغرات ماست
چربه شیر و زبده مسکه دوغ کردی بارخر.
بسحاق اطعمه ( از جهانگیری ).

زهک . [ زَ / زِ ] (اِ) شیر زنان و شیر حیوانات نوزاییده باشد و آن را آغوز و فله نیز گویند و عربان لِباء خوانند. (برهان ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری ) (از فرهنگ فارسی معین ). از: «زه » + «ک »، پسوند نسبت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). لباء. فله . ماک . آغوز. فرشه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
کشک دارو زهک زرداب لبن جغرات ماست
چربه شیر و زبده مسکه دوغ کردی بارخر.

بسحاق اطعمه (از جهانگیری ).



فرهنگ عمید

آغوز، فله، نخستین شیر گاو یا گوسفند پس از زاییدن.

دانشنامه عمومی

زَهَک یکی از شهرهای استان سیستان و بلوچستان ایران است. این شهر، مرکز شهرستان زهک است. جمعیت این شهر طبق سرشماری سال ۱۳۹۰، برابر با ۷۵۴۱۹ نفر بوده است.
۲ شهر
(زهک و جزینک)
شهرستان زهک در نقطهٔ پایانی جادهٔ ترانزیت و خط آهن در حال ساخت چابهار به مرز افغانستان قرار دارد و مرز میلک نقطه مهمی در ارتباط ایران و آسیای میانه است.
شهر زهک پیش از تقسیمات کشوری جدید جزئی ازشهرستان زابل به شمار می آمد.این شهرستان با مساحت ۹۵۰ کیلومتر مربع در شمال استان قرار گرفته و فاصله مرکز شهرستان تا مرکز استان ۲۱۳ کیلومتر است و از :
۲ بخش

جدول کلمات

آغوز, ماک

پیشنهاد کاربران

زهک ( Zehak ) : در زبان بلوچی یعنی بچه


کلمات دیگر: