کلمه جو
صفحه اصلی

اغراء

عربی به فارسی

بطمع انداختن , تطميع کردن , شيفتن , اغوا , وسوسه , فريب , ازمايش , امتحان


لغت نامه دهخدا

اغراء. [ اَ غ ِرْ را ] (ع اِ) ج ِ غَریرَة، مؤنث غریر، یعنی فریفته و بباطل امیدوار نموده شده و تحذیرکننده و ترساننده و جز آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به غریره شود.


اغراء. [اَ ] (ع اِ) ج ِ غِراء و غَراء، بمعنی سریشم یا هرچه بدان بیالایند چیزی را یا سریشم ماهی و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به غراء و غرا شود.


اغراء. [ اِ ] ( ع مص ) آزمند گردانیدن. یقال : اُغری به ( مجهولاً )؛ یعنی آزمند آن گردید و اغراء به ؛ آزمند آن گردانید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آزمند گردانیدن. ( آنندراج ). آزمند گردانیدن بچیزی و تحریض کردن بر آن : اغراه به اغراءً؛ ولعه و حضه علیه. و اُغری به ( مجهولا )؛ اولع. ( از اقرب الموارد ). || برانگیختن سگ را بر شکار. آغالیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). برآغالیدن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) : در تسویل و اغوا و تحریض و اغراء نوح و مادرش که کافل ملک بوده مبالغتها می نمود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 63 ). دانست که اغضاء ایشان از سر رضا است و سکوت ایشان موجب اغراء. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 17 ). دمنه از اغرای شیر بپرداخت. ( کلیله و دمنه ).
چند مژگان را بخون اغرا کنی
خانه زنبورشورانیده گیر.
امیرخسرو. ( از آنندراج ).
و هر یکی را بر قهر وقمع آن دیگری اغراء کرد و اغوا نمود. ( تاریخ قم ص 8 ).
|| دشمنی انداختن میان دو کس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دشمنی انداختن میان مردم و فساد کردن بین آنان : اغری بینهم العداوة؛ القاها کأنه الزقها بهم و افسد بینهم. ( از اقرب الموارد ) : پس از آن فرونایستاد و هم در باب وی و دیگران اغرا میکرد. ( تاریخ بیهقی ص 331 ). احمد ینالتکین بر اغرا و زهره برفت.( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 515 ). اغرا کردن ترکمانان را. ( از تاریخ بیهقی ص 420 ). و استخبار از آنک در آن کار کدام کس با او یار بوده ست و اغرای او از کجا خاسته نکرد. ( جهانگشای جوینی ). از این شیوه خرافات و مزخرفات تقریر کرد تا بدین طریق اغراء و اضلال آن تدابیرمخاذیل در دریای ضلالت غرقه و در بیدای [ جهالت ] سرگشته شدند. ( جهانگشای جوینی ).
دلش بر حرص اغرا و عداوت
سرش در عشق شور کارزارست.
- اغراء بجهل ؛ گمراه ساختن. بضلالت انداختن.
- اغرا کردن ؛ برانگیختن. تحریک کردن. رجوع به اغراء شود.
|| در تداول نحو، معمولی را نامند که مکرر آورده شود و الزام کند عاملی مقدر را. مانند تحذیر که گویند: اخاک اخاک. یعنی الزام اخاک. کذا فی الارشاد واللباب. پس اخاک مفعول به است که حذف عامل مقدری را الزام کرده. و این یکی از مواضعی است که حذف فعل در آن موضع واجب میشود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اغراء (ابهام زدایی). اغراء ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • اغراء (فقه)، بر انگیختن و تحریک کردن بر امری و بحث شده در ابواب مختلف فقه• اغراء (نحو)، بر انگیختن و تحریک کردن بر امری و بحث شده در علم نحو
...

پیشنهاد کاربران

در اصطلاح علوم بلاغی یعنی تشویق کردن


کلمات دیگر: