مترادف کند : آهسته، بطی ء، تانی، سست، ملایم، یواش
متضاد کند : تند، تیز، شتابنده
canopy, cumbersome, draggy, dull, heavy, slow, languid, languishing, lazy, leaden, obtuse, shackle, slack, slow-motion, sluggish, stagnant, stiff, tardy
blunt, dull, slow, stupid, [adv.] slowly, [n.] stocks
آهسته، بطیء، تانی، سست، ملایم، یواش ≠ تند، تیز، شتابنده
کفل، کپل، سرون، سرینگاه، نشیمنگاه، ورک، باسن
(کُ) (ص .) 1 - مقابلِ تیز و تند. 2 - کودن و نادان . 3 - دلیر و پهلوان .
( ~ .) (اِ.) کنده و چوب ستبری که بر پای اسیران و مجرمان می بستند.
(کَ) (اِ.) جراحت ، ریش .
( ~ .) [ معر. ] = کنت : 1 - (پس .) محل و موضع و قریه و شهر و آن به صورت پسوند در اسامی امکنة ماوراءالنهر دیده می شود: اوزکند. 2 - (ص مف .) در ترکیبات به معنی «کنده » آید.
( ~ .) (اِ.) گریز.
و کوب (کَ دُ) (اِمص .) اضطراب ، تشویش ، آشوب .
کند. [ ک ُ ن ُ ] (ع ص ) ناسپاس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کافرنعمت . (از اقرب الموارد).
کند. [ ک َ ] (ع مص ) بریدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کند. [ ک ُ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای سمرقند. عالم و فقیه ابوالمحامدبن عبدالخالق بن عبدالوهاب بن حمزةبن سلمة کندی متوفی به سال 551 هَ .ق . بدان منسوب است . (از معجم البلدان ).
وطواط.
نظامی .
فردوسی .
فردوسی .
نظامی .
سعدی .
سعدی .
کاتبی .
کسائی .
فرخی .
مسعودسعد.
مولوی .
کند. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارادان بخش گرمسار است ، که در شهرستان دماوند واقع است و 577 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
مولوی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
بهرامی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
میرزا معز فطرت (از آنندراج ).
واله هروی (از آنندراج ).
سوزنی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
خاقانی .
سوزنی .
سوزنی (از یادداشت ایضاً).
سوزنی (از یادداشت ایضاً).
سوزنی (از یادداشت ایضاً).
۱. = کندن
۲. کندهشده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبکند.
۳. (اسم) [قدیمی] جراحت.
۴. (اسم) [قدیمی] گودال.
〈 کندوکاو: (اسم مصدر) [مجاز]
۱. کندن و کاویدن.
۲. [عامیانه، مجاز] تفحص؛ تجسس.
〈 کندوکوب: (اسم مصدر)
۱. کندن و کوبیدن.
۲. [قدیمی] آشوب؛ تشویش؛ اضطراب: ◻︎ نه گفت اندر او کار کردی نه چوب / شب و روز از او خانه در کندوکوب (سعدی۱: ۱۲۴).
قند#NAME?
۱. [مقابلِ تند] دارای حرکت آهسته و آرام.
۲. [مقابلِ تیز] فاقد بُرندگی.
کُنده#NAME?
۱. شجاع؛ دلیر.
۲. پهلوان.
تکیه ای: kond
طاری: künd
طامه ای: kond
طرقی: kond
کشه ای: kond
نطنزی: kond
تکیه ای: beškand
طاری: beškand
طامه ای: boykand
طرقی: beškind
کشه ای: beškand
نطنزی: baškend
ابزاری سه یا چهار شاخه که دارای دسته ی چوبی بلند است و برای ...
۱تپه ۲به یک باره تکان دادن