مترادف صفحه : برگ، ورق، ورقه، چهره، صورت، وجه، رویه، سطح، دیسک
برابر پارسی : رویه، برگ، برگه، دیمه
page, side, table
page, sheet, plate, surface, expanse, area
صفحه , ورق
برگ، ورق، ورقه
چهره، صورت، وجه
رویه، سطح
دیسک
۱. برگ، ورق، ورقه
۲. چهره، صورت، وجه
۳. رویه، سطح
۴. دیسک
سطح دوبعدی بدون انحنا
(صَ حَ یا حِ) [ ع . صفحة ] (اِ.) 1 - رویه و سطح چیزی . ج . صفحات . 2 - کنارة چیزی ، جانب . 3 - چهره ، صورت . 4 - در فارسی هر یک از دو سوی یک ورق کاغذ، مقوا و مانند آن . 5 - صفحة مدوری که روی آن موسیقی یا آواز یا گفتار ضبط شده است و به کمک گرامافون به صدا درمی آید. 6 - منطقه ، سرزمین . 7 - برگ ، ورق .
صفحه . [ ص َ ح َ ] (اِخ )دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. 48هزارگزی جنوب اهواز 3هزارگزی باختر راه اهواز به آبادان است . دشت . گرمسیر. دارای 60 تن سکنه . آب از چاه . محصول غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه در تابستان اتومبیل رو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
مسعودسعد.
مسعودسعد.
سعدی .
سعدی .
صفحه . [ ص َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز. در 33هزارگزی جنوب خاوری اهواز 10هزارگزی خاور راه آهن اهواز به خرمشهر و کنار کارون . دشت . گرمسیر. دارای 65 تن سکنه . آب از کارون . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه در تابستان اتومبیل رو. آسیاب آن قدیمی است . این آبادی از دو محل به نام 1 و 2 بفاصله ٔ 2هزار گز دور از هم قرار گرفته است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
۱. روی چیزی؛ رویه؛ سطح.
۲. یک روی از هر برگ کتاب.
〈 صفحهٴ فلوئورسان: صفحۀ شیشهای که با مادهای پوشانده شده که وقتی اشعۀ ایکس روی آن میتابد میدرخشد؛ پردۀ فلوئورسان.
دیمه، برگه