کلمه جو
صفحه اصلی

کاسکان

لغت نامه دهخدا

کاسکان . (اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کازرون ، واقع در 5هزارگزی باخترکازرون ، دامنه ٔ خاوری کوه قبله . گرمسیر و مالاریائی و دارای 206 تن سکنه است . آب از قنات و چاه دارد. محصول آن غلات و تریاک و صیفی جات و شغل اهالی زراعت است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


کاسکان . (اِخ ) دهی از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 54هزارگزی شمال باختری شوسف و ده هزارگزی جنوب خاوری هشتوگان . دامنه و معتدل و دارای 31 تن سکنه است . قنات دارد. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


کاسکان . (اِخ ) قریه ای از قرای کازرون در فارس . (انساب سمعانی ورق 471 ب ).


کاسکان. ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کازرون ، واقع در 5هزارگزی باخترکازرون ، دامنه خاوری کوه قبله. گرمسیر و مالاریائی و دارای 206 تن سکنه است. آب از قنات و چاه دارد. محصول آن غلات و تریاک و صیفی جات و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

کاسکان. ( اِخ ) دهی از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 54هزارگزی شمال باختری شوسف و ده هزارگزی جنوب خاوری هشتوگان. دامنه و معتدل و دارای 31 تن سکنه است. قنات دارد. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

کاسکان. ( اِخ ) قریه ای از قرای کازرون در فارس. ( انساب سمعانی ورق 471 ب ).

دانشنامه عمومی

مختصات: ۲۹°۳۵′۴۸″ شمالی ۵۱°۳۶′۳۰″ شرقی / ۲۹٫۵۹۶۶۷°شمالی ۵۱٫۶۰۸۳۳°شرقی / 29.59667; 51.60833
کاسکان (گلستانه) روستایی تاریخی و چند هزار ساله در سه کیلومتری جنوب غرب شهرستان کازرون می باشد که از شرق به روستای مشتان و از غرب به روستای حسن آباد کاسکان و از شمال به شهر کازرون و از جنوب به کوه کاسکان منتهی می باشد.
کازرون نما


کلمات دیگر: