مازیار یا به گفتهٔ بلاذری، ماه یزدیار (درگذشتهٔ ۱۲ تیر ۲۱۸ خورشیدی) آخرین فرمانروای کارنوندیان، رهبر خیزش علیه چیرگی اعراب، و از جمله سلطه خلافت بنی عباس، بر ایران و همچنین یک ملی گرا بود.
شورش طبرستان
علویان طبرستان
مازیار پسر کارن دوم و از خاندان کارنوندیان، در اواخر سال ۲۲۴ه.ق/۸۳۸ میلادی، یعنی شش سال و اندی پس از آغاز خلافت معتصم ضد عباسیان قیام کرد. پایتخت مازیار شهریارکوه بود.
از دیگر جنبش هایی که حکومت عبدالله بن طاهر را با خطرات جدی مواجه ساخت، قیام مازیار بن قارن بود. این شخص از نوادگان ونداد و از بازماندگان سوخرا، یکی از شاهزادگان ساسانی، بود. پس از به دست گرفتن حکومت بخشی از طبرستان و جانشینی پدر توسط وی، به موجب اختلاف و سپس جنگی که میان او و اسپهبد شهریار بن شروین بروز کرد، مازیار به نزد مأمون گریخت و به واسطهٔ یکی از دوستانش که عبدالله بن سعیدالحرشی نام داشت، در درگاه مأمون پذیرفته شد و به دین اسلام درآمد. پس از گذشت چند ماه از اقامت مازیار در نزد خلیفه، اسپهبد شهریار بن شروین وفات یافت و فرزندش شاپور بن شهریار قدرت را در دست گرفت و ظلم و ستم بر مردم را در پیش گرفت. مردم طبرستان شکایت اقدامات ستم گرانهٔ شاپور را به نزد مأمون بردند و از وی استمداد طلبیدند. مأمون دو تن از سردارانش را برای سرکوب شاپور گسیل داشت اما آنان کاری از پیش نبردند. با توصیهٔ منجم خلیفه، مازیار به منظور آرام کردن اوضاع طبرستان، فرمان حکومت آن سرزمین را از خلیفه دریافت کرد. مازیار در مدتی کوتاه، موفق به جذب یاران زیادی برای خود و پیروزی در برابر شاپور شد.
افزایش قدرت او در آن ناحیه که اعمال خودسرانهٔ وی را به دنبال داشت، موجبات رنجش و مخالفت تعدای از بزرگان را فراهم نمود. آنان نیز به همین علت، شکایت خود از مازیار را در طی نامه ای به مأمون اعلام داشتند. در پی این اتفاق، مازیار توسط مأمون به بغداد فرا خوانده شد اما وی به بهانهٔ مقابله با دیلمیان، از اطاعت این فرمان سر باز زد. بدین جهت، می توان نقطهٔ آغاز جنبش وی را وقوع این رخداد که مصادف با سال ۲۱۴ ه.ق/ ۸۲۹ م بوده است، دانست، بر خلاف نظر دیگر که شروع خیزش مازیار را در سال ۲۲۴ ه.ق/ ۸۳۸ م می دانند. مازیار عده ای از قضات رویان و آمل را در راستای حفظ ظاهر و اظهار فرمانبرداری اش از خلیفه، روانهٔ بغداد کرد. بر خلاف پیش بینی مازیار، یکی از قضات، شرح ستم مازیار را به یحیی بن اکثم که در آن زمان عهده دار منصب قضاوت بغداد بود، بازگفت و او نیز ماجرا را به خلیفه منتقل کرد. علاوه بر آن، نیت مازیار مبنی بر شورش بر علیه خلیفه و استقلال طبرستان را به خلیفه اظهار داشتند. مأمون فرصتی برای مقابله با مازیار نداشت، زیرا به نبرد با رومیان مشغول بود؛ بنابراین قاضی رویان به نام ابواحمد که از نفوذ اجتماعی گسترده ای برخوردار بود، مأموریت مقابله با مازیار را بر عهده گرفت. این شخص نیز در طبرستان، به تحریک مردم در جهت شورش و قتل یاران مازیار، دست یازید. با اوج گیری اقدامات شورشیان در آمل، این شهر به محاصرهٔ مازیار درآمد که مدت هشت ماه به طول انجامید و در طی آن اطلاعات خلاف واقع پیرامون وضعیت طبرستان، از سوی مازیار برای خلیفه ارسال شد. مأمون نیز به سبب عدم اطلاع قطعی از عامل و نمایندگانش در در مازندران، گفته های مازیار را صحیح می پنداشت. مازیار پس از فتح آمل، ابواحمد، قاضی رویان، را که نقشی جدی در طغیان مردم داشت، به قتل رساند و گزارش این واقعه را برای مأمون ارسال کرد. در زمان مأمون، مازیار با وجود اظهار مخالفت و سرکشی در طبرستان، با پرداخت خراج، حفظ ظاهر کرده و بر علیه خلیفهٔ وقت به طغیان آشکار روی نیاورد.
wiki: نمایش نامه ای تاریخی در سه پرده، نوشتهٔ صادق هدایت است که برپایهٔ قیام مازیار علیه خلافت عباسی نوشته شده است. این نمایش نامه در ۱۳۱۲ خورشیدی (۱۹۳۳ میلادی) همراه با مقدمه ای طولانی از مجتبی مینوی، در تهران منتشر شده است. مازیار از کارهای ناسیونالیستی و رمانتیک هدایت دانسته شده است.
احمدزاده, حبیب (2016). کد ۲۴ یا بوف کور چگونه ساخته و پرداخته شد:. ISBN 978-600-03-0305-1. Retrieved 2017-06-09.
نمایشنامهٔ مازیار پس از شکست ایران از سپاه عرب، و در زمان سلطهٔ خلفای عباسی بر ایران رخ می دهد. در این زمان هنوز در طبرستان مقاومت هایی علیهٔ سلطهٔ عرب ها وجود دارد. مازیار پسر ونداد هرمزد در این نمایشنامه سر آن دارد، تا با کمک افشین، معتصم عباسی را در شب آفرینگان به قتل برساند. حسن پسر حسین با شراب نوشاندن به مازیار و مست کردنش، از او دربارهٔ سوءقصد به جان خلیفه اعتراف می گیرد و بعد او را به سمت زندان پایتخت روانه می کند. در زندان، کیانوش یار نزدیک مازیار میله ها را طوری برای او میبرد که او در شب قبل از مجازاتش امکان فرار پیدا کند. اما قبل از آن مازیار با شهرناز دختر نیمه دیوانه ای که او را دوست دارد ملاقات می کند و شهرناز که به خاطر جلوگیری از افتادن به دست عرب ها قبل از ملاقات با مازیار زهر خورده است در آغوش مازیار می میرد و مازیار که پس از شهرناز امیدی به ادامهٔ زندگی ندارد از فرار صرف نظر می کند.
هاشمی می گوید، مازیار نسبت به تجربهٔ پیشین هدایت در نمایشنامه نویسی یعنی پروین دختر ساسان، که اتفاقاً موضوع مشابهی دارد، نمایش نامه ای خوش تکنیک تر و موفق تر است و نشان می دهد هدایت تسلط بیشتری به زبان و نمایش و داستان پردازی یافته است. با این وجود، هاشمی باور دارد که در مجموع این دو نمایش نامه کارهای برجسته ای نیستند و چیزی بر مقام هدایت نمی افزایند.