مترادف ساری : شایع، واگیر، سرایت کننده، جاری، روان ، نافذ، سار، سارنگ، فوطه، چادر، پوشش، جامه زنان هندی
متضاد ساری : راکد
flowing, circulating
contagious, infectious
شایع، واگیر، سرایتکننده ≠ راکد
جاری، روان
۱. شایع، واگیر، سرایتکننده
۲. جاری، روان ≠ راکد
۳. نافذ
۴. سار، سارنگ
۵. فوطه، چادر، پوشش، جامه (زنانهندی)
[ هن . ] (اِ.) نوعی لباس لطیف و بلند که زنان هندوستان و پاکستان پوشند.
(اِ.) پرنده ای است کوچک و خوش - آواز، دارای پرهای سیاه و خال های سفید.
[ ع . ] (اِفا.) 1 - سرایت کننده . 2 - رونده در شب .
زینبی .
فرخی .
منوچهری .
اسدی (گرشاسبنامه ).
خاقانی .
خاقانی .
نجیب الدین جرفادقانی (از جهانگیری و شعوری ).
مجد همگر (از جهانگیری ).
ساری . (ترکی ، پیشوند) مزید مقدم (پیشوند) امکنه . در اسامی مواضع و قری آمده است : ساری آغاج . ساری آغل . ساری اوجاق . ساری اقل . ساری باغ . ساری بلاغ . ساری بیگلو. ساری جا. ساریجالو. ساری چمن . ساری خانلو. ساری خانی . ساری داغ . ساری درق . ساری رودپی . ساری سو. ساری سو با سار. ساری قاش . ساری قشلاق . ساری قمش . ساری قبه . ساری قورخان . ساری کند. ساری گونی . ساری یاناق . رجوع به هریک از کلمات فوق و رجوع به سارو شود. || مزید مقدم (پیشوند) اعلام و اسامی : ساری پیره . ساری تقی . رجوع به سارو شود.
ساری . (ع ص ) اثرکننده و دررونده بهمه ٔ اجزای چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نفوذکننده و درآینده و جریان نماینده . (ناظم الاطباء). سرایت کننده . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (اصطلاح پزشکی ) به اصطلاح طب مرض مسری . (ناظم الاطباء). واگیردار. (فرهنگستان ). || رونده همه شب . (شرح قاموس ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || ابری که در شب پدید آید. (ناظم الاطباء). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || شریف و رئیس و نجیب . (ناظم الاطباء) . سری .
ساری . (هندی ، اِ) به زبان هندی فوطه و میزری را گویند که زنان آن ملک بپوشند. یک سر آن را ته بند سازند و سر دیگر را مقنعه . (جهانگیری ). لباس اهل دکن است . و زنان آنجا یک سر آن را بطریق فوطه و لنگی برکمر بندند و سر دیگر آنرا مانند مقنعه و روپاک بر سر اندازند. (برهان ). لباس اهل دکن . (آنندراج ). ساری جامه ٔ عمومی زنان هند، عبارت است از یک پارچه به طول پنج یا شش گز و به عرض 120 صدم گز که نصف آنرا در اطراف بدن پوشند و نصف دیگر برکتف اندازند و آن را یا از ابریشم و یا تارهای سیم و زر می بافند و به نقش و نگارها می آرایند. (سرزمین هند علی اصغر حکمت ص 538). و رجوع به همان کتاب ص 274 و 275 و سار، ساره ، شار، شاره در این لغت نامه شود.
ساری . [ ری ی ] (اِخ ) ابوالحسین از مشایخ تصوف ،و از کسانی است که زمان وفات و لطائف سخنانش بدست نیامده است . (از تاریخ گزیده چ ادوارد براون ص 795).
ساری . [ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب است به ساری که از شهرهای مازندران است . (انساب سمعانی ) (معجم البلدان یاقوت ). سروی . ساروی . رجوع به ساروی و سروی شود.
ساری . (اِخ ) (شهرستان ...) در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده : یکی از شهرستانهای مازندران (استان دوم کشور) و خلاصه ٔ مشخصات آن بشرح زیر است : حدود - از طرف شمال به دریای مازندران ، از جنوب به سلسله ٔ جبال البرز (مقسم المیاه بین این شهرستان و شهرستانهای سمنان و دامغان ) از خاور به شهرستان گرگان ، از باختر به شهرستان شاهی محدود است .
آب و هوا - هوای قسمت دشت و میان بند مرطوب معتدل و هوای قسمت کوهستانی مانند سایر نواحی مازندران سردسیر است .
ارتفاعات - از سلسله ٔ جبال البرز که در منتهی الیه جنوبی شهرستان واقع و ارتفاع متوسط آن در حدود 3 هزار گزاست ، 7 رشته ٔ فرعی در جهت تقریباً از جنوب به شمال و مایل به باختر منشعب و در 5 تا 30 هزارگزی دریای خزر با زمین یکسان میگردد. این ارتفاعات پوشیده از جنگلهای انبوه و راههای آن محدود و صعب العبور مخصوصاً در موقع بارندگی عبور از آنها بسیار دشوار است . مرتفعترین قلل جنوبی شهرستان بنام قله ٔ دیزآباد، چهار نوشاه دژ در جنوب دهستان پشتکوه دو دانگه ، و قلل کوه ، سفید، داراب کوه ، بادله کوه ، و کوه چنگی در جنوب دهستان پشتکوه چهار دانگه است . از قلل مذکور قسمت اعظم نواحی مازندران همچنین نواحی سمنان و دامغان دیده میشود. از قلل مرتفع شعبات هفتگانه چلم کوه بین دره ٔ زارمرود و گرم آب رود و قله ٔ کوه جنوبی دشت فریم از سایر قلل شعبات مرتفعتر است . رودخانه هابین هفت رشته کوههای منشعب از سلسله ٔ جبال البرز شش رودخانه ٔ مهم به طرف شمال و دشت ساری جاری است . مشخصات مختصر هر یک از رودهای بالا از باختر به خاور به شهر زیر است :
1 - رودخانه ٔ لاجیم ، سرچشمه ٔ آن از ارتفاعات شمالی سکت است ، پس از طی 30 هزار گز به رودخانه ٔ تجن می پیوندد. 2 - رودخانه ٔ فریم ، سرچشمه ٔ آن رودهای شیرین اشک رود، عروس و داماداست . طول آن 40 هزارگز و در اراضی افراچال به رودخانه ٔ تجن ملحق میشود. 3 - رودخانه ٔ تجن ، سرچشمه ٔ آن کوه نیزآباد است ، و شعب مشهور آن شلی ، پرور، رودبارک ،گل خواران ، کارد کلا است ، که بترتیب به آن پیوسته درجهت شمال جریان دارند و در 8 هزارگزی جنوب ساری از کوهستان خارج شده و از خاور شهر گذشته در فرح آباد به دریای خزر می ریزد. طول آن در حدود 12 هزارگز است . رودخانه ٔ زارمرود، در 16 هزارگزی و رودخانه ٔ گرم آب رود در 30 هزارگزی جنوب ساری به این رود متصل میگردد. 4 - رودخانه ٔ گرم آب رود، سرچشمه ٔ اصلی آن از بادله کوه و چشمه های شور کو نزدیک آبادی کوات و چشمه ٔ معدنی سورت و دره برد و اراء می باشد. که پس از عبور از دهستان پشتکوه و زیرکوه چهاردانگه از حدود باباکلا به بعد بطرف باختر منحرف و در اراضی بین گردشی و تا کام دورند به رودخانه ٔ تجن متصل میشود رودهای کوچک بالارود. لاجیم رود، پلا رود، زلیم رود از شعبات آن است طول رود از سرچشمه تا تجن 75 هزارگز است . 5 - رودخانه ٔ زار مرود، سرچشمه ٔ آن کوه چنگی و حدود پابند از دهستان هزار جریب است . در حدود آبادی درم با رودخانه ٔ ارم متصل و در حدود سن کور به باختر منحرف میشود، و موازی با رود گرم آب رود جریان می یابد، و در 16 هزارگزی جنوب ساری به رودخانه ٔ تجن می پیوندد. طول رود از سرچشمه تا تجن 80 هزار گز است . 6 - رودخانه ٔ نکا، سرچشمه ٔ اصلی آن شاه کوه در جنوب گرگان و تنگه ٔ شمشیر بری است . در جهت باختر جریان دارد و رودهای متعدد کوچک از طرف جنوب بآن ملحق میشود و پس از گذشتن از وسط دهستانهای شهریاری و یخکش بطرف شمال منحرف میشود، و از باختر قصبه ٔ نکا میگذرد در حدود نوذرآباد به دریا منتهی میشود. و طول آن در حدود 100 هزار گز است . در طول دو طرف رودهای مذکور تا حدود 60 هزارگز برنج کشت میشود و پس از خروج از کوهستان دهستانهای متعدد دشت را مشروب میکند.
جنگل - در قسمتهای مرکزی شهرستان جنگلهای انبوهی وجود دارد که در هر بخش شرح آن داده میشود. رجوع به بهشهر چهاردانگه ، دودانگه شود. نوع درختان در مازندران شرح داده میشود.
سازمان اداری - شهرستان ساری از چهاربخش زیر تشکیل شده است : بخش مرکزی شامل 9 دهستان و 230 آبادی با 13000 تن جمعیت . بخش چهاردانگه شامل 3 دهستان و 195 آبادی با 50200 تن جمعیت ، بخش دودانگه شامل 5 دهستان و 106 آبادی با 25200 تن جمعیت دارد. بنابر آمار فوق شهرستان ساری از 20 دهستان و 577 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن 246400 تن است .
راهها - راه آهن شمال از انتهای دشت و ابتدای ارتفاعات شهرستان ساری میگذرد و در طول شهرستان ایستگاههای زیر وجود دارد: ساری 20 هزارگزی شاهی ، نکا 26 هزارگزی ساری . رستمکلا 37 هزارگزی ، بهشهر 49 هزارگزی ، تیرتاش 67 هزارگزی ، گلوگاه 75 هزارگزی ، بندرگز 88 هزارگزی ساری . راه شوسه ٔ ساری به شاهی ، و ساری به گرگان در موازات راه آهن واقع است . به اکثر قراء مهم دشت اتومبیل میتوان برد. ولی قسمت اعظم منطقه ٔ شهرستان بخصوص بخشهای چهاردانگه و دودانگه راه شوسه ندارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
دیباجی (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ).
فردوسی .
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 255).
فرخی (دیوان ص 291).
فرخی (دیوان ص 391).
(ویس و رامین ).
امیر معزی (دیوان ص 122).
امیرمعزی (دیوان ص 591).
ظهیر فاریابی (از انجمن آرا).
هاتفی (از شعوری ).
تکۀ پارچۀ لطیف به عرض یک متر یا بیشتر و به طول شش یا هفت متر که زنان هندی یک سر آن را به کمر میبندند. قسمت پایین آن به شکل دامن از کمر به پایین را میپوشاند. قسمت دیگرش را دور سینه میپیچند و دنبالۀ آن را روی شانه یا روی سر خود میاندازند.
نوعی سار کوچک و خوشآواز با پرهای سیاه و خالهای سفید که کمی بزرگتر از سارهای ملخخوار است: ◻︎ ز بلبل سرود خوش، ز صلصل نوای نغز / ز ساری حدیث خوب، ز قمری خروش زار (فرخی: ۱۴۵).
۱. روان؛ جاری؛ سرایتکننده؛ نفوذکننده.
۲. (پزشکی) مرضی که از کسی به کس دیگر برسد؛ واگیردار.
این کلمه به معنی زرد است و در ترکیب اسامی بعضی اشخاص و امکنه یا شئ هم به صورت صفت به کار رفته است؛ مانند:ساری آغل، ساری اجاق، ساری اقل، ساری اصلان و ساری گلین