کلمه جو
صفحه اصلی

پوچ


مترادف پوچ : بی اساس، بی بنیاد، بی فایده، بی معنی، بیهوده، پوک، تهی، چرند، خالی، صفر، کشکی، مزخرف، میان تهی، واهی، هجو، هیچ، یاوه

فارسی به انگلیسی

vain, futile, empty, hollow, frivolous, blank, null, void, nonsense, idle talk, twaddle, absurd, airy, frothy, hokum, inane, meaningless, phantom, rubbish, tinsel, trumpery, vacuous, windy, tosh

vain, futile, empty, hollow, blank, null, void


absurd, airy, blank, empty, frothy, hokum, hollow, inane, meaningless, null, phantom, rubbish, tinsel, trumpery, vacuous, vain, windy


فارسی به عربی

جوف , سخیف , عاجز , عاری , عقیم , فارغ , متکبر , متهوی , ملغی , نشارة الخشب ، أمر لا أساس له

مترادف و متضاد

absurd (صفت)
ناپسند، پوچ، مضحک، نامعقول، بی معنی، یاوه، چرند، نامربوط

futile (صفت)
خنثی، پوچ، بیهوده، عاری از فایده، عاطل، بی اثر، بی فایده، باطل، عبی

void (صفت)
پوچ، بی اعتبار، عاری، تهی، خالی، باطل، بلاتصدی، عاری از

inoperative (صفت)
غیر عملی، پوچ، باطل، غیر موثر، نامعتبر

null (صفت)
پوچ، تهی، بی ارزش، باطل، بلااثر

empty (صفت)
پوچ، تهی، مجوف، خالی، چیز تهی

hollow (صفت)
خشک، پوچ، تهی، مجوف، مقعر، خالی، پوک، غیر صمیمی، توخالی، میان تهی، گودافتاده، بی حقیقت

vain (صفت)
عقیم، پوچ، خود بین، تهی، بیهوده، عاطل، ناچیز، بی فایده، باطل، جزیی، عبث

trifling (صفت)
پوچ، بیهوده، بی ارزش، بی اهمیت، نا قابل

vacuous (صفت)
پوچ، بی معنی، تهی، خالی، کم عقل، بی مفهوم

airy (صفت)
پوچ، هوایی، هوا مانند، با روح، خود نما، واهی

aeriform (صفت)
پوچ، هوا مانند

invalid (صفت)
پوچ، ناتوان، بی اعتبار، علیل، باطل، نامعتبر

vaporous (صفت)
پوچ، بی اساس، بخاردار، مانند بخار

frivolous (صفت)
پوچ، احمق، سبکسر، سبک، بیهوده و بیمعنی، سبک رفتار

blank (صفت)
پوچ، سفید، نانوشته

inane (صفت)
پوچ، چرند، تهی، احمق، بی مغز

chaffy (صفت)
پوچ، پوشالی

unmeaning (صفت)
پوچ، بی معنی، چرند، احمق، بی هوش، نامفهوم، بی عقل، بی اهمیت، کم عمق

nugatory (صفت)
پوچ، بی اثر، ناچیز، منفی

فرهنگ فارسی

میان تهی، بی مغز، میوه یادانه توخالی، کاواک
۱-میان تهی جوف.۲- میوه یا دانه ای که میان. آن خالی باشدبی مغز.۳- بیفایده بیهوده.۴-بی معنیمزخرفحرف پوچ .۵- بلیط یا قرعه ای که برنده نباشد.۷- بدون اخلاق حسنه بی مردانگی . یا هیچ و پوچ . هیچ .

فرهنگ معین

(ص . ) ۱ - بیهوده ، بی فایده . ۲ - فاقد معنی و ارزش . ۳ - پوک .

لغت نامه دهخدا

پوچ.( ص ) کاواک. پوک. بی مغز. میان تهی : پسته پوچ. گردکان پوچ. بادام ، تخمه ، فندق پوچ. || هیچ. مهمل. ناچیز. سخت کم. بسیار قلیل. و رجوع به پُچ شود.
- پوچ شدن مغز ؛بشدن خرد و مختل گشتن فکر :
صائب از گفت و شنود خلق مغزم پوچ شد
گوش سنگین و به لب خاموش می سازد مرا.
صائب.
- حرف پوچ ؛ سخنی بی معنی. کلامی بیهوده. جفنگ. لاطائل. باطل. دعوی بی دلیل.
- خوابهای پوچ ؛ اضغاث احلام :
خواب پوچ این عزیزان قابل تعبیر نیست.
- هیچ و پوچ ؛ از اتباع است :
شبم بوعده و روزم به انتظار گذشت
به هیچ و پوچ مرا روز و روزگار گذشت.
شاپور
دریغ از یک هل [ هیل ] پوچ ؛ یعنی هیچ بمن نداد.
- امثال :
یار مرا یاد کند، یک هل پوچ ؛ یعنی هدیه دوست هر چند ناچیز باشد، نماینده محبّت اوست.
|| آنچه سبک و متخلخل شده باشد از سوختن یا پوسیدن ، چنانکه ذغالی بسیار بحال آتش مانده یا چوبی پوسیده یا دندان یا استخوانی تباه شده. پوک. کرو. || بلیط و قرعه که در آن چیزی نباشد. || بی اخلاق حسنه. شخصی بی اراده. بی مردانگی :
گفت ای کدخدای خام طمع
پیر پوچ بغل زن چمچاچ.
سوزنی.

فرهنگ عمید

۱. میان تهی، بی مغز: حدیث پوچ گویان بی تٲمل بر زبان آید / کف بی مغز هرگز در دل دریا نمی ماند (صائب: ۹۳۱ ).
۲. ویژگی میوه یا دانه ای که میانش خالی باشد و مغز نداشته باشد، کاواک، کاوک.

دانشنامه عمومی

پوچ ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
پوچ (ترانه)
پوچ (سبزوار)
پوچ (شرکت)

گویش مازنی

پهن حیوان – پهن اسب و خر – سرگین حیوانات


/pooch/ پهن حیوان – پهن اسب و خر – سرگین حیوانات

جدول کلمات

کاواک, اجوف, میان تهی, بی مغز, کاوک, خالی

پیشنهاد کاربران

پوچی حقیقتی است که در مغز انسان نمی گنجددرحقیقت تصور جایی بدون اتم وذرات سازنده برای مغز حقیرما فرای تصورغیرممکن است

بی ارزش

تهی

پوچ : تحریف کلمه پاک باستانی به معنای خالی می باشد کلمه هیچ نیز از تحریف همین کلمه بوجود آمده در انگلیسی کلمه پاکت به معنای ظرف خالی نیز با کلمه پاک فارسی از یک ریشه است .
واژه ی پوچ در فارسی همان بوش boş ترکی است
این واژه از بن بوشماق - boşmaq به معنی زیان رسیدن ( فرهنگ ترکی شاهمرسی ) است.
بوش اسم این فعل است و به معنی خالی و شل است.

میخی


بی اساس، بی بنیاد، بی فایده، بی معنی، بیهوده، پوک، تهی، چرند، خالی، صفر، کشکی، مزخرف، میان تهی، واهی، هجو، هیچ، یاوه



کلمات دیگر: