مترادف کما : اغما، بی حسی، بیهوشی، غش
برابر پارسی : ژرفخواب
(کَ) [ ع . ] (ق .) همچنان ، مانند اینکه .
(کُ) [ فر. ] (اِ.) حالتی از بی هوشی که در آن بیمار برای مدتی شعور و حواس خود را از دست می دهد.
کما. [ ک َ / ک ِ / ک ُ ] (اِ) بزباز را گفته اند که عربان بسباسه خوانند، گویند پوست جوزبو است . (برهان ) (آنندراج ). بزباز و پوست جوزبو که بسباسه نیز گویند. (ناظم الاطباء).
کما. [ ک َ ] (اِ) آستین رفیده را گویند و رفیده لته ٔچندی است که مانند گرد بالشی دوزند و خمیر نان را بر بالای آن پهن سازند و بر تنور چسبانند و آستینی هم بر آن نصب کنند تا به ساعد و بازو از آتش آسیبی نرسد. (برهان ) (آنندراج ). آستین رفیده یعنی آستین گردبالش مانندی که خمیر تنک کرده ٔ نان را به روی آن گذاشته بر دیوار تنور چسبانند. (ناظم الاطباء). فرهنگ نظام کلمه را به ضم اول خوانده و محرف کُم به معنی آستین عربی دانسته و محشی فرهنگ رشیدی نیز همین حدس را زده است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به کُم ّ شود.
مسعودسعد (دیوان چ رشیدیاسمی ص 358).
(منسوب به خیام ).
خاقانی .
نظامی (الحاقی ).
سعدی .
نزاری .
کما. [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سراست که در شهرستان فومن واقع است و 796 تن سکنه دارد. چند ساختمان قدیمی دارد و در انقلابات جنگل یکی از مراکز تمرکز جنگلیها بوده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
سنائی .
پوربها (از فرهنگ رشیدی ).
انغوزه#NAME?
اغما.
وزنه ی سنگین چوبی که به منظور کوبیدن پایه های کلفت و فرو ...
گیاهی است که جهت تغذیه گوسفند مورد استفاده قرار گیرد
۱بزرگ ۲نوعی علف صحرایی که در مناطق ییلاقی روید و خشک شده ...