کلمه جو
صفحه اصلی

دکمه


مترادف دکمه : تکمه، دگمه، کلید، گره

فارسی به انگلیسی

tuber


gemma


stigma


button, fastener, fastening, key


dial, knob, control, button, fastener, switch, fastening, key, eye, gemma, stigma, tuber

button


فارسی به عربی

زر , مقبض

مترادف و متضاد

تکمه، دگمه


کلید


گره


۱. تکمه، دگمه
۲. کلید
۳. گره


knob (اسم)
دسته، دستگیره، برجستگی، بر امدگی، گره، دکمه، قبه

knop (اسم)
لاوک، غنچه، بر امدگی، دکمه، قبه، قلاب نخ

button (اسم)
غنچه، تکمه، دکمه، هر چیزی شبیه دکمه

gemma (اسم)
جوانه، غنچه، دکمه، جرثومه، الفکه، نرم تن یا صدف گرد کوچک خوراکی

tuber (اسم)
تکمه، دکمه، سیبک، زگیل، برامدگی زگیل مانند، برجستگی قارچ دنبلان

tubercle (اسم)
دکمه، برامدگی گرد، زگیل، ازخ، برامدگی دندان اسیاب، برجستگی روی استخوان

فرهنگ فارسی

قطعۀ کوچکی در انتهای سازهای زهی مانند ویلن که سیم‌ها را به حالت کشیده نگه میدارد


تکمه

لغت نامه دهخدا

دکمه. [ دُ م َ /م ِ ] ( اِ ) تکمه. دگمه. ( فرهنگ فارسی معین ). گوی سینه و گوی گریبان و سردست و امثال آن. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). رجوع به تکمه و دگمه شود :
فنک زگوشه میدان حبر روی نمود
کمند و گرز وی از دکمه های ماده و نر.
نظام قاری ( دیوان ص 18 ).
ز دکمه های گریبان گلوله تشویش
به حرب موبنه انداخت چون تگرگ و مطر.
نظام قاری ( دیوان ص 19 ).
گریبان و اطلس بدرها و دکمه
منور بسان سپهر از کواکب.
نظام قاری ( دیوان ص 27 ).
بود چکمه از دکمه پا درازش
به کف گرز و همچون گرازان مضارب.
نظام قاری ( دیوان ص 28 ).
|| کنایه از هر چیز مدور. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ).

فرهنگ عمید

تُکمه#NAME?


دانشنامه عمومی

چیزی که بر روی لباس دوخته می شود


دُکمه یا تُکمه یا دُگمه از اجزای پوشاک و سایر ملزومات دوختنی و بافتنی ست که برای بستنِ بخشِ بازِ پوشاک و مانند آن به کار می رود.
دکمه واژه ای ترکی است.
دکمه گویچهٔ کلاه و گریبان و پیراهن و امثال آن است که در مادگی داخل می شود و قطعه ای از پوشاک را به قطعهٔ دیگر می پیوندد.در قدیم تکمه هایی از طلا یا برنج برای پیوند پرده های خیمهٔ جماعت به کار می رفت.
دکمه های سرآستین از متنوع ترین نوع دکمه های پوشاک هستند. دکمه های سرآستین در آغاز ویژهٔ طبقهٔ اشراف و ثروتمندان بود.یکی از مدل های اصلی دکمه سرآستین، یک دایرهٔ خیلی کوچک است که به وسیلهٔ یک میلهٔ فلزی به دایرهٔ تزئینیِ بزرگتری متصل می شود. قسمت پشت بعضی از دکمه های سرآستین به شکل لولایی و متحرک است. این مدل از سایر انواع دکمه سرآستین مرسوم تر است.

فرهنگستان زبان و ادب

{button} [موسیقی] قطعۀ کوچکی در انتهای سازهای زهی مانند ویلن که سیم ها را به حالت کشیده نگه میدارد

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دکمه وسیله ای است که در لباس از آن استفاده می شود. از آن به مناسبت در باب طهارت و صلات نام برده اند.
دکمه وسیله ای کوچک از پلاستیک، فلز و مانند آن، که برای به هم بستن قسمتهای مختلف لباس استفاده می کنند.
احکام دکمه
دکمه و آستین دار بودن کفن مکروه است و در صورت استفاده از لباس شخص به عنوان کفن، دکمه های آن کنده می شود. کسی که برای گذاردن میت در قبر وارد قبر می شود مستحب است دکمه های لباسش باز باشد. باز بودن دکمه های لباس در حال نماز مکروه است.

گویش اصفهانی

تکیه ای: sedaf / dogma
طاری: dokma
طامه ای: dokma
طرقی: dogma
کشه ای: dokma
نطنزی: dokma


پیشنهاد کاربران

دکمه، دگمه ، کلید ( ( وسیله کوچکی جهت بستن طرفین یک جامه و سر آستین و یقه_ وسیله جهت قطع و وصل جریان برق ) )


کلمات دیگر: