کلمه جو
صفحه اصلی

تریاک


مترادف تریاک : افیون، پادزهر، تریاق، نارخوک، نارکوک، نوشدارو

متضاد تریاک : تریاق

برابر پارسی : پاد زهر

فارسی به انگلیسی

opium

مترادف و متضاد

opium (اسم)
افیون، تریاک

افیون، پادزهر، تریاق، نارخوک، نارکوک، نوشدارو ≠ تریاق


فرهنگ فارسی

صورت خشک‌شدۀ شیرابه‌ای حاوی شمار بسیاری آلکالوئید، ازجمله مرفین و کودئین و پاپاورین، که پس از تیغ ‌زدن سطح خارجی گرزهای نارس گیاهِ خشخاش بیرون می‌آید


افیون، اپیون، شیره کوکنار، شیرهای که ازپوست، خشخاش گرفته میشود
( اسم ) ۱- پاد زهر پا زهر ضد سموم . ۲- شیر. میو. گیاه خشخاش که با تیغ میگیرند . این شیره در ابتدای خروج از میو. کپسول شکل خشخاش سفید رنگ است ولی در مجاورت هوا تغییر رنگ داده ابتدا زرد و بعدا قهوه یی رنگ میشود. شیر. حاصل حاوی آلکالوئید بسیار است افیون . یا تریاک فاروق . تریاق فاروق .
ده کوچکی از دهستان همان جان است که در بخش اردکان شهرستان شیراز و ۱۱ هزار گزی خاور اردکان و هزار گزی شوسه اردکان به شیراز واقع است و ۲٠ تن سکنه دارد .

فرهنگ معین

(تَ )(اِ. )۱ - پادزهر. ۲ - شیره ای است که از تیغ زدن غوزة گیاه خشخاش به دست می آید.

لغت نامه دهخدا

تریاک. [ ت َ / ت ِرْ ] ( اِ ) بمعنی پادزهر است. ( فرهنگ جهانگیری ). معجونی است که معربش تریاق است. و مطلق پازهر را گویند. ( فرهنگ رشیدی ). پازهر را گویند و معرب آن تریاق است. ( برهان ). پازهر بتازیش تریاق و دریاق گویند. ( شرفنامه منیری ). معجونی معروف که دفع زهر کند... و مطلق پادزهر را تریاک گویند و تریاق معرب آن است. ( انجمن آرا ). مطلق پادزهر و پازهر بزی که حجرالتیس باشد. ( ناظم الاطباء ) : و اندر بوشنگ [ بخراسان ] گیاهی است که شیر او تریاک است زهر مار و کژدم را. ( حدود العالم ).
که این آشتی جستن از بهر چیست
نگه کن که تریاک این زهر چیست.
فردوسی.
نه از تخم ایرج زمین پاک شد
نه زهر گزاینده تریاک شد.
فردوسی.
سرانجام بستر جز از خاک نیست
از او بهره زهر است و تریاک نیست.
فردوسی.
اگر چند از مار گیرند زهر
هم از وی توان یافت تریاک بهر.
( گرشاسبنامه ).
ز تریاک لختی ز بیم گزند
بخوردو گره کرد بر زین کمند.
( گرشاسبنامه ).
مسخره ای بود که او را متوکل پیوسته عذاب داشتی و مار بیاوردندی تا او را بزدی و تریاک دادی تا بخوردی و شیر را بیاوردندی تا او را عذاب دادی و متوکل از آن خندیدی. ( از مجمل التواریخ ).
یک جهان زیر گنبد افلاک
کام پر زهرو خانه پر تریاک.
سنائی.
اگر چه با همه خارم ، ترا شدم تریاک.
سوزنی.
مهره افعی است آن لب ،زهر افعی باک نیست
ای گوزن آسا، نه من فرزند تریاک توام.
خاقانی.
ندانی که تریاک چشم گوزنان
ز دندان هیچ اژدهائی نیاید.
خاقانی.
هست تریاک رضاش از دم فردوس چنانک
زهر چشمش ز سموم سقر آمیخته اند.
خاقانی.
چو تو در گوهر خود پاک باشی
بجای زهر او تریاک باشی.
نظامی.
نوش گیا پخت و بدو در نشست
رهگذر زهر به تریاک بست.
نظامی.
گوزن از حسرت این چشم چالاک
ز مژگان زهر پالاید ز تریاک.
نظامی.
زهر و تریاک هر دو از یک معدن می آید. ( مرزبان نامه ).
بدو گفتم آخر ترا باک نیست
کشد زهر جایی که تریاک نیست.
( بوستان ).
تریاک در دهان رسول آفرید حق
صدیق را چه غم بود از زهر جانگزا.

تریاک . [ ت َرْ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان همای جان است که دربخش اردکان شهرستان شیراز و 11 هزارگزی خاور اردکان و هزارگزی شوسه ٔ اردکان به شیراز واقع است و 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی تریاق ایران ج 7).


تریاک . [ ت َ / ت ِرْ ] (اِ) بمعنی پادزهر است . (فرهنگ جهانگیری ). معجونی است که معربش تریاق است . و مطلق پازهر را گویند. (فرهنگ رشیدی ). پازهر را گویند و معرب آن تریاق است . (برهان ). پازهر بتازیش تریاق و دریاق گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). معجونی معروف که دفع زهر کند... و مطلق پادزهر را تریاک گویند و تریاق معرب آن است . (انجمن آرا). مطلق پادزهر و پازهر بزی که حجرالتیس باشد. (ناظم الاطباء) : و اندر بوشنگ [ بخراسان ] گیاهی است که شیر او تریاک است زهر مار و کژدم را. (حدود العالم ).
که این آشتی جستن از بهر چیست
نگه کن که تریاک این زهر چیست .

فردوسی .


نه از تخم ایرج زمین پاک شد
نه زهر گزاینده تریاک شد.

فردوسی .


سرانجام بستر جز از خاک نیست
از او بهره زهر است و تریاک نیست .

فردوسی .


اگر چند از مار گیرند زهر
هم از وی توان یافت تریاک بهر.

(گرشاسبنامه ).


ز تریاک لختی ز بیم گزند
بخوردو گره کرد بر زین کمند.

(گرشاسبنامه ).


مسخره ای بود که او را متوکل پیوسته عذاب داشتی و مار بیاوردندی تا او را بزدی و تریاک دادی تا بخوردی و شیر را بیاوردندی تا او را عذاب دادی و متوکل از آن خندیدی . (از مجمل التواریخ ).
یک جهان زیر گنبد افلاک
کام پر زهرو خانه پر تریاک .

سنائی .


اگر چه با همه خارم ، ترا شدم تریاک .

سوزنی .


مهره ٔ افعی است آن لب ،زهر افعی باک نیست
ای گوزن آسا، نه من فرزند تریاک توام .

خاقانی .


ندانی که تریاک چشم گوزنان
ز دندان هیچ اژدهائی نیاید.

خاقانی .


هست تریاک رضاش از دم فردوس چنانک
زهر چشمش ز سموم سقر آمیخته اند.

خاقانی .


چو تو در گوهر خود پاک باشی
بجای زهر او تریاک باشی .

نظامی .


نوش گیا پخت و بدو در نشست
رهگذر زهر به تریاک بست .

نظامی .


گوزن از حسرت این چشم چالاک
ز مژگان زهر پالاید ز تریاک .

نظامی .


زهر و تریاک هر دو از یک معدن می آید. (مرزبان نامه ).
بدو گفتم آخر ترا باک نیست
کشد زهر جایی که تریاک نیست .

(بوستان ).


تریاک در دهان رسول آفرید حق
صدیق را چه غم بود از زهر جانگزا.

سعدی .


اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
وگر تو زهر دهی به که دیگری تریاک .

حافظ.


دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست
از لب خود به شفاخانه ٔ تریاک انداز.

حافظ (دیوان چ قزوینی ص 179).


گرت یکدم نبینم می دهم جان
بلی افیونیم تریاکم اینست .

باقر کاشی (از آنندراج ).


و رجوع به تریاق شود. || و در این روزگار افیون را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). و افیون را نیز تریاک خوانند. (برهان ). بمعنی افیون مستحدث است و در قدیم نبود. (فرهنگ رشیدی ). و معنی افیون لغتی است مستحدث و آن خود زهر و نام پارسی آن «؟» هپیون است ... (انجمن آرا). بمعنی افیون اصطلاح جدید افیونیان است که شهرت گرفته . (غیاث اللغات ). مهابل و اپیون . (ناظم الاطباء).
تریاک یا افیون را از خیلی قدیم می شناخته اند بقراط و معاصرین او ذکر از آن نموده و پزشکان یونانی و رومی آن را بکار می برده اند ابوعلی سینا و رازی اولین پزشکانی هستند که افعال و خواص تریاک را بوجه کاملی تعریف و تفسیر نموده و این دارو را وارد «تراپوتیک » نموده اند و در تمام کتب طب قدیم ایران فصول جامعی از خواص تراپوتیکی و فرمول معجونهای گوناگون این دارو می توان یافت که بعنوان مسکن قوی بکار می رفته است .
معجون برشعسا را قدما بعنوان آرام کننده درد و دافع سرعت انزال بکار می برده اند از این معجون ترکیبی است از فلفل سفید و بزرالبنج هر کدام 20 قسمت ، تریاک 10 قسمت ، زعفران 5 قسمت فرفیون و سنبل الطیب و عاقرقرها از هر کدام یک قسمت ، عسل 150 قسمت . مقدار خوراک این معجون 20 تا 60 سانتی گرم (1- 3 نخود) است . تریاک شیره ای است که در پوست کوکنار وجود دارد. در آخرین روزهایی که هنوز این پوست سبز و تازه است به آن تیغ می زنند، تریاک بصورت شیره ٔ سیال که سفید مایل به زرد است از آن خارج شده وپس از اینکه مدتی در هوا ماند منعقد و تیره رنگ می گردد. ارزش دارویی تریاک بسته به میزان مرفین آن است . تریاک افیسینال تریاک ازمیر است که 10 - 12 درصد مرفین دارد. میزان مرفین تریاک سایر نقاط آسیای صغیر و اسلامبول بین 7 - 12 درصد است . تریاک مصر 6 - 7 درصد مرفین دارد... ترکیب شیمیایی تریاک بسیار غامض و در حدود 18 آلکالوئید از آن بدست آمده و از آنها خواص و آثار الکالوئیدهای زیر کاملا شناخته شده است : مرفین 210 - 1 درصد. نارکوتین 6 - 7 درصد. پاپاورین 1 درصد. تبائین 15 - 0/5 درصد. کدئین 7% - 0/50 درصد. نارسئین /10 - 0/50 درصد. آثار و خواص این آلکالوئیدها با یکدیگر مختلف است ولی چون مقدار مرفین از همه بیشتر است تریاک نیز از حیث خواص با آن مشابه یعنی آرام کننده ٔدرد و خواب آور است . با وجود این همیشه نمی توان مرفین و تریاک را بجای یکدیگر بکار برد مثلاً اثر مرفین در اسهال به هیچوجه قابل مقایسه با آثار جالب توجه تریاک نیست .
جذب و دفع - تریاک بسهولت از راههای معدی و معوی و زیر جلدی جذب می شود ولی از راه جلد جذب آن بمقدار بسیار ناچیز و با نهایت اشکال صورت می گیرد. تریاک در درجه ٔ اول بوسیله ٔ مدفوع و ادرار و تااندازه ای هم از راه تنفس و شیر دفع میشود. و رجوع به درمان شناسی دکتر غربی ج 1 صص 75 - 101 شود.

فرهنگ عمید

۱. شیرۀ تلخ مزه و قهوه ای رنگی که از پوست خشخاش گرفته می شود، شیرۀ کوکنار، دارای الکلوئیدهای متعدد، از جمله مرفین، کودئین، نارکوتین، پاپاوریم، و نارسئین است. در یک گرم آن درحدود پنج سانتی گرم مرفین وجود دارد. در تسکین درد، سرفه، و اسهال مؤثر است. ریه و معده را تخدیر می کند، افیون، اپیون.
۲. [قدیمی] پادزهر، تریاق: اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم / وگر تو زهر دهی به که دیگران تریاک (حافظ: ۶۰۴ ).

دانشنامه عمومی

تریاک از کلمه ی تریاق که از ما قبل تاریخ پهلوی در ایران رایج بوده استنباط شده است و به مرور به تریاک تبدیل شده که ماه عسل گیاه خشخاش است


تریاک (به یونانی: θηριακός) عصاره در هوا خشک شده گل خشخاش است که با تیغ کشیدن به دور کاسبرگ این گل به دست می آید.
AU: Controlled (S8)
CA: Schedule I
UK: Class A
US: Schedule II
UN: Narcotic Schedule I
℞ Prescription only
بیش از یازده درصد تریاک را مرفین تشکیل می دهد که یک آلکالوئید از نوع اپیوئید است. مصرف طولانی مدت و مداوم مرفین باعث مقاوم شدن بدن و به وجود آمدن مقاومت بدنی (تلورانس)، و در نتیجه بروز اعتیاد می شود. همچنین مرفین عامل اصلی اختلالات و عوارض جانبی احتمالی است که مصرف طولانی مدت تریاک در بدن ایجاد می کند. مرفین از طریق فرایندهای شیمیایی به هروئین تبدیل می شود. تریاک بیشتر برای تولید هروئین کشت می شود، به طوری که اکثر تریاک وارد شده به کشور آمریکا به اجزای تشکیل دهنده آن تبدیل می شود. در تریاک آلکالوئیدهای دیگری نیز وجود دارد، از جمله؛ کدئین، نارسئین، پاپاورین و نوسکاپین و تبائین.
از قسمت های دیگر گیاه خشخاش و گیاهان هم خانواده آن مواد دیگری با خصوصیات مشابه و ضعیفتر از تریاک به دست می آیند.کشت خشخاش به منظور استفاده غذایی از دانه های آن، و کاربرد تریاک برای تخفیف درد و بی حسی و همچنین در مراسم مذهبی حداقل از عصر برنز به این سو ادامه داشته است. سومریان، آشوری ها، مصری ها، اهالی جزیره کرت، مینوسیان، یونانیان، رومی ها، ایرانیان و اعراب هر یک در معرفی این گیاه نقشی داشته اند.
تریاک بیش از همه به دلیل خصوصیات ضد درد و بی حس کننده آن که موجب می شد تا اعمال جراحی ممکن شود، مورد توجه پزشکان و جراحان بود. مصرف تریاک به شکل سنتی آن تا هنگام جنگ داخلی آمریکا ادامه یافت. از آن پس با استخراج مرفین و قابلیت تزریق آن این دارو به مهم ترین داروی ضد درد برای مجروحان جنگی تبدیل شد. مرفین هنوز هم پرمصرف ترین دارو برای مجروحان جنگی و مصدومان سوانح است. بر اساس یک تحقیق که در سال ۱۹۹۹ انجام شده ایران بیش از هر کشور دیگری با گرفتاری های ناشی از مصرف تریاک غیرقانونی روبروست. بر اساس این تحقیق ۲٫۸ درصد از جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال ایران با این مشکل دست وپنجه نرم می کنند.

دانشنامه آزاد فارسی

تَریاک
تَریاک
ماده ای قهوه ای رنگ، تلخ، مخدّر و اعتیادآور که عمدتاً از شیرابۀ تراونده از پوست (برون بر) غوزۀ نارس گونه ای از خشخاش (کوکنار)، با نام علمی Papaver Somniferum (خشخاش خواب آور) از تیرۀ کوکناریان (Papaveraceae) به دست می آید. واژۀ افیون که معادل تریاک است از واژۀ opos به معنای «شیرۀ » منشأ گرفته است. ملل باستان، از صدها سال پیش از میلاد مسیح، افیون را به عنوان دارو می شناختند. در کتابخانۀ آشور بانی پال (قرن ۷پ م) از عصارۀ خشخاش، که داروی همۀ دردها بود، نام برده شده است. مصری ها کشت خشخاش را از سومری ها آموختند. خشخاش از مصر به یونان راه یافت و به عنوان داروی مسکّن، خواب آور و ضد افسردگی مشهور شد. سایر اعراب نیز از طریق مصریان با این ماده آشنا شدند و آن را به ایران هم آوردند. این ماده برای نخستین بار در دورۀ سلطنت سلطان مسعود غزنوی (۴۲۱ـ۴۳۲) به عنوان مادۀ مخدر به کار رفت. مصرف تریاک به صورت خوردن حب تریاک و نوشیدن شربت کوکنار در دورۀ صفوی رواج یافت که با گسترش روزافزون مصرف آن در میان درباریان، گاه و بی گاه سلاطین صفوی مصرف آن را ممنوع می کردند. تا دورۀ قاجار، کشت خشخاش در ایران رواج نداشت. با سکنی گزیدن برخی دراویش هندی و رهنوردان راه طریقت در کنار مقبرۀ شاه نعمت الله ولی و اقدام آن ها به کشت خشخاش برای تأمین نیاز خود، کشت این گیاه کم کم متداول شد. گسترش روزافزون کشت تریاک در اثر رکود سایر محصولات کشاورزی و نیز برخی صنایع، باعث رواج بیشتر مصرف آن شد تا آن جا که پس از پیروزی مشروطه، سران مشروطه و حتی برخی علما به مخالفت با تریاک پرداختند. این مخالفت ها و برخی قوانین تحدیدی دولت تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت که باعث کاهش کشت آن شد. با پیروزی انقلاب اسلامی کشت آن کاملاً ممنوع شد.

فرهنگستان زبان و ادب

{opium} [گیاهان دارویی] صورت خشک شدۀ شیرابه ای حاوی شمار بسیاری آلکالوئید، ازجمله مرفین و کودئین و پاپاورین، که پس از تیغ زدن سطح خارجی گرزهای نارس گیاهِ خشخاش بیرون می آید

نقل قول ها

تریاک عصارهٔ در هوا خشک شدهٔ گل خشخاش است که با تیغ کشیدن به دور کاسبرگ این گل به دست می آید.
• «واقعاً این لکه بزرگی هست برای مردم افغانستان که ما بزرگترین تولیدکننده خشخاش هستیم. تروریسم و تریاک به یکدیگر کمک می کنند. جاهایی که تحت کنترل ما نمی باشد در آنجا تریاک زیاد کشت می شود، طبیعی است که فایده آن عاید طالبان می شود و طالب را ثروتمند می کند، تروریسم را ثروتمند می کند. به عقیده ما وقتی به افغانستان صلح بیاید، این مشکل هم همزمان با آمدن صلح سراسری و پایدار انشاالله حل می شود.» -> محمد عمر داودزی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تریاک (اَفْیون)، مادّه ای قهوه ای رنگ، تلخ، مُخدّر و اعتیادآور که عمدتاً از شیرابه تراونده از پوست (برونْبَر) غوزه نارَسِ گونه هایی از خشخاش / کوکنار ، با نام علمیِ پاپاوِرْ سُمْنیفرُم به دست می آید.
تریاک به معنی شیرۀ خشخاش است.
احکام تریاک
برای ریشه یونانی واژه تریاک (به کسر یا به فتح تاء) و تحوّل معنایی آن از «پادزهر» به «افیون»
← افیون
...

واژه نامه بختیاریکا

( ن ) ؛ نماد نایابی و کمیابی

جدول کلمات

افیون

پیشنهاد کاربران

کاف

دوست عزیز جناب فراز واژه آرگ در فارسی میشه آلت و وسیله وربطی به ağri که به معنای درد میشه نداره من تو منابع انگلیسی و ترکی هم سرچ کردم ریشه این کلمه رو ترکی داده این کلمه تو تمام زیر شاخه های ترکی وجود دارد لطفا وقتی ادعایی رو میخواهید مطرح کنید حتما مطالعه مفصلی داشته باشید عاقاااا . و لطفا دشمنیتون را با زبان ترکی تمام کنید شما سعی در مصادره زبان مادری ما به نفع خودتون دارید.

🌵 تَریاک

واژه "تریاک" از دو بخش ترا ( =بردن ) و آک ( درد ) ساخته شده است و در کل به معنی داروی از بین برنده درد است. پیشوند "ترا" به معنی بردن را که در واژه های بسیاری مانند ترابری، ترانزیت، تراکنش، تراوش و . . . می بینیم و واژه "آک" به معنی درد که در زبان پهلوی "آرگ" نیز گفته میشد، امروز در زبان آذری به جا مانده که درد را ağrı می گویند.

واژه دیگری که در زبان پارسی پهلوی برای تریاک به کار می رفت "اپیون" بود که از دو بخش آپ ( آب ) و یون ( گون ) ساخته شده است و به معنی آب گونه یا مانند آب است که اشاره به "شیره" گیاه خشخاش دارد.

از آن جایی که از دیرباز بیش ترین فرآوری تریاک جهان در خاور ایران انجام میشد این بخش از ایران را اپگون ستان ( افغانستان ) نامیده اند به معنی سرزمین اپیون ( =شیره مانند ) و از آن جایی که اپیون از اپگانستان به دیگر جاهای جهان راه یافت، هم اکنون واژه پارسی "اپیون" در همه زبان های جهان به کار می رود:

آذری: tiryək
تورکی: afyon
ازبکی: afyun
یونانی: �pio
انگلیسی: opium
روسی: opium
قزاقی: ap�ın
ژاپنی: ahen
چینی: Yāpi�n
کره ای: apyeon
اربی: الأفیون


کلمات دیگر: