کلمه جو
صفحه اصلی

اشتداد

فارسی به انگلیسی

aggravation, intensity

aggravation


فرهنگ فارسی

سخت شدن، قوی شدن، استوارشدن ، سختی درهرچیز، استواری
۱ - ( مصدر ) سخت شدن . ۲ - ( اسم ) سختی . ۳ - ( مصدر ) استوار شدن . ۴ - نیرو گرفتن . ۵ - ( اسم ) زورمندی .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) سخت شدن ، محکم شدن . ۲ - نیرو گرفتن . ۳ - (اِمص . ) نیرومندی .

لغت نامه دهخدا

اشتداد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) سخت و قوی و استوار شدن. ( منتهی الارب ). سختی در هر چیز:در عین اشتداد مرض طاعون من در شهر ماندم. ( فرهنگ نظام ). سخت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 13 ). سخت کردن و سخت گرفتن. ( آنندراج ). شدت و سختی. ( غیاث ). || گاهی مراد از کمال چیزی است. ( غیاث ) ( آنندراج ). || دویدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 3 ). || بالا برآمدن روز. ( منتهی الارب ). || بر رقیب خود در جنگ ، حمله سخت بردن. || افزونی و سختی بیماری کسی. ( از اقرب الموارد ).
- اشتداد تب ؛ بالا گرفتن آن. به منتها درجه سختی رسیدن بیماری.
- اشتداد دم ؛ غلبه دم. فشار خون. تبیغ. بیغ.

فرهنگ عمید

۱. سخت شدن.
۲. قوی شدن.
۳. استوار شدن، استواری.

دانشنامه آزاد فارسی

اِشْتِداد
(در لغت به معنی استوارشدن و قوت و شدت یافتن) در اصطلاح فلسفه، حرکت در مقولۀ کیف که گاه از آن به استحاله نیز تعبیر شده است؛ مانند از کالی به در شدنِ سیبی نارس. به نظر ملاصدرا حرکت اشتدادی تنها در حرکت کیفی جاری نیست، بلکه در جوهر نیز جریان دارد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اشتداد واژه ای است که در فقه در باب طهارت کاربرد دارد.
«اشتداد» در لغت به معنای «سرعت گرفتن» آمده است.

معنای اصطلاحی اشتداد
در کتب فقهی اشتداد به معانی ذیل آمده: «غلیظ شدن، زیرو رو شدن، بالا آمدن عصاره، شدت جوش آمدن عصاره، سفت و سخت شدن، کف انداختن، بخودی خود جوش آمدن، شدت و افزایش جوش آمدن، قوت و صلابت، رسیدن به حد کمال»
در هر صورت برای آن معنای اصطلاحی خاصی ذکر نشده است.

احکام اشتداد
«اشتداد» به تنهایی دارای حکمی نمی باشد، بلکه در ضمن موضوعی، مانند «عصیر عنبی» (شرابی که از انگور گرفته می شود) احکام آن بیان می شود.

← حکم اول: حرمت و حلیّت
...


کلمات دیگر: