مترادف تشک : بستر، خوابگه، رختخواب، زیرانداز، نهالی
تشک
مترادف تشک : بستر، خوابگه، رختخواب، زیرانداز، نهالی
فارسی به انگلیسی
mattress
mattress, seat
فارسی به عربی
لجنة , مفرش
مترادف و متضاد
بستر، خوابگه، رختخواب، زیرانداز، نهالی
فراش، تشک
هیئت، قطعه، تابلو، تشک، قاب عکس، صفحه هیئت، قاب سقف، نقاشی بروی تخته، نقوش حاشیه دار کتاب، اعضای هیئت منصفه، قطعه مستطیلی شکل، عرق گیر
پشتی، چنبره، جاده، چنگ، لایی، لایه، تشک، دفترچه یادداشت، دزد پیاده، اسب راهوار، صدای پا، هر چیز نرم، اب خشک کن، مرکب خشک کن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تشک . [ ت ُ ش َ ] (اِ) دوشک و نهالی وبستر و فراش . (ناظم الاطباء). و رجوع به توشک شود.
تشک . [ ت َ ] (اِ) طسق معرب تشک فارسی است و معنی آن وظیفه ای است که بر اصناف زروع نهند بر هر جریبی و آن را به فارسی تشک گویند،یعنی اجرت . (مفاتیح خوارزمی ). و رجوع به طسق شود.
تشک. [ ت َ ] ( اِ ) طسق معرب تشک فارسی است و معنی آن وظیفه ای است که بر اصناف زروع نهند بر هر جریبی و آن را به فارسی تشک گویند،یعنی اجرت. ( مفاتیح خوارزمی ). و رجوع به طسق شود.
تشک. [ ت ُ ش َ ] ( اِ ) دوشک و نهالی وبستر و فراش. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به توشک شود.
تشک. [ ت ُ ش َ ] ( اِ ) دوشک و نهالی وبستر و فراش. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به توشک شود.
فرهنگ عمید
زیرانداز آکنده از پشم یا پنبه که روی تخت خواب یا زمین می اندازند و بر آن می نشینند یا می خوابند، بستر.
دانشنامه عمومی
تُشَک یک لایهٔ نرم از جنس پشم یا پنبه است که روی زمین یا روی تخت برای آسودگی خواب آدمی جای می گیرد؛ به گونه ای که همگی بدن را دربرمی گیرد. تشک ممکن است از مواد توخالی یا موادی همانند پارچه های سنگین، مو، نی، پنبه، فوم، و غیره تشکیل شده باشد. یا اینکه از یک چارچوب فلزی ساخته شده باشد و بر این مبنا انواع تشک ها بر دو گونه می باشند:
خواب
پَد خواب
همچنین، مواد درون تشک نیز ممکن است توسط هوا یا آب پر شوند.
کلمهٔ تشک مشتق شده از واژهٔ مطرح عربی، که به معنی «چیزی انداخته پایین» یا «مکان که در آن چیزی است انداخته پایین» و از این رو «حصیر، کوسن». در طول جنگ های صلیبی اروپایی به تصویب رسید روش عربی از خواب بر مخده بر روی زمین، و واژهٔ مطرح در نهایت به انگلیسی میانه از طریق زبان های عاشقانه فرود.
تشک معمولاً در بالای پایگاه تخت که ممکن است جامد در مورد یک تخت پلت فرم قرار داده شده، به عنوان، یا الاستیک، به عنوان مثال، با چوب أبهلسترد و جعبه سیم بهار یا یک پایه ساخته شده از تکه های باریک. محبوب در اروپا، دیوان شامل هر دو تشک و پایه و اساس در یک أبهلسترد، واحد پا است. حداقل یک لایه و همچنین مواد زیر سازی. آن ها ممکن است با یک تشک ثانویه و / یا قابل حمل عرضه «دائم الخمر.»
خواب
پَد خواب
همچنین، مواد درون تشک نیز ممکن است توسط هوا یا آب پر شوند.
کلمهٔ تشک مشتق شده از واژهٔ مطرح عربی، که به معنی «چیزی انداخته پایین» یا «مکان که در آن چیزی است انداخته پایین» و از این رو «حصیر، کوسن». در طول جنگ های صلیبی اروپایی به تصویب رسید روش عربی از خواب بر مخده بر روی زمین، و واژهٔ مطرح در نهایت به انگلیسی میانه از طریق زبان های عاشقانه فرود.
تشک معمولاً در بالای پایگاه تخت که ممکن است جامد در مورد یک تخت پلت فرم قرار داده شده، به عنوان، یا الاستیک، به عنوان مثال، با چوب أبهلسترد و جعبه سیم بهار یا یک پایه ساخته شده از تکه های باریک. محبوب در اروپا، دیوان شامل هر دو تشک و پایه و اساس در یک أبهلسترد، واحد پا است. حداقل یک لایه و همچنین مواد زیر سازی. آن ها ممکن است با یک تشک ثانویه و / یا قابل حمل عرضه «دائم الخمر.»
wiki: تشک
گویش اصفهانی
تکیه ای: nahâli
طاری: nahâli
طامه ای: nâhâli
طرقی: noholi
کشه ای: nahâli
نطنزی: nahâlin
گویش مازنی
۱جوانه ۲گره درختان
گاو نر جوان که هنوز برای کار شخم زدن آماده نشده باشد
آدم فرز،پرکار و سحرخیز
/teshk/ جوانه - گره درختان & گاو نر جوان که هنوز برای کار شخم زدن آماده نشده باشد & & آدم فرز، پرکار و سحرخیز
واژه نامه بختیاریکا
( تَشَک * ) دانه های چرکی که براثر سوختگی رعد و برق یا بیماری در بدن پیدا شود؛ برای معالجه خون خروس بر آن مالند
پیشنهاد کاربران
تِشک در گویش اردکان فارس به معنی خورشید است
تشک با کسره ت به معنی خورشید است در زبان ما
تِشک در زبان مازندرانی یعنی گاو نر .
کلمات دیگر: