کلمه جو
صفحه اصلی

سپستان

فارسی به انگلیسی

sebestan or sebesten (Cordya myxa)


sebestan

فرهنگ فارسی

(گیاه‌شناسی) گیاه درختی بومی هند که گل‌های سفید دارد و میوه‌ی آن (sebestan plum) کاربرد دارویی دارد


( اسم ) درختی است از تیره گاو زبانیان که دارای برگهای متناوب و گاهی متقابل است . پهنک برگها قلبی شکل و مضرس میباشد میباشد . گلهایش پیوسته جام و سفید یا زردند . میوه اش بشکل آلبالوست و از آن شیره ای لزج و بیمزه استخراج کنند که در تداوی جهت رفع اسهال و ناراحتیهای دستگاه تنفس و سرفه بکار میرود . ارتفاع آن در گونه ها به ۹ متر میرسد اطبائ الکلبه دبق مخاطه مخیطا .

لغت نامه دهخدا

سپستان. [ س ِ پ ِ ] ( اِ ) «سبست » ( فرانسوی )، «کردیامیکسا» ( لاتینی ). ( ثابتی ص 186 ). پهلوی «اسپَی » ( آرامش گاه ، ملجاء )، ارمنی عاریتی و دخیل «اسپیَکَن » ( مهمان )، باید از شکل «اسپینی » ناشی شده باشد. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). میوه ای است بقدر آلوی کوچکی و در درون آن شیره ای باشد لزج و بیمزه آن را در دواها بکار برند و معنی آن اطباءالکلبه است و به عربی دبق خوانند با دال ابجد و بای ابجد ودرخت آن را شجرة الدبق گویند. گرم و تر است و سرفه را نافع باشد. ( برهان ). درختچه ای است که در عباسی یافت میشود و نام علمی آن «کردیامیکسا» میباشد. و در بندر عباس «اونبو» مینامند. چوبش سخت و سنگین است وخوب رنده میشود و در هنرهای زیبا مصرف میگردد. ( جنگل شناسی ساعی ص 272 ). لغت فارسی است و بعربی دبق نامند، ثمر درختیست زیاده بقدر قامتی. ساق او مایل بسفیدی و برگش مدور بزرگ و بارش در خوشه و در اول زرد و بعد از خشکی سیاه میشود و در حرارت و برودت معتدل و در اول تر و سهل محرورالمزاج و مواد سوداوی و مزلق و ملین سینه و حلق و مسکن حدة صفرا و عطش و قلیل الغذا و مقوی امعا و جهت حرقةالبول و سرفه حاره یابسه و اخراج کرم معده و خشونت صورت و گرفتگی آواز و سجح که از دوای تند بهم رسیده باشد و اصلاح اذیت ادویه مسهله و تبهای حاره و بلغم شور نافع و ضماد مطبوخ او دردوشاب خرما جهت گشودن دمل آزموده است و قدر شربتش از سی عدد تا بیست مثقال و مضعف معده و گویند مضر جگراست و مصلحش در مبرودین گل سرخ و در غیر او عنابست و بدلش خطمی. ( تحفه حکیم مؤمن ). نزول الکلب. ( بحر الجواهر ). مخفف سگ پستان و بذر آن سنجسبویه باشد. ( مفاتیح ). لسان البحر. ( منتهی الارب ). مخاط و مخیطا گویند و معنی سپستان اطباءالکلبه بود و بعربی دبق خوانندو دنبیر گویند بلفظی دیگر. بهترین آن بحری بود که تازه و فربه و صمغی بود طبیعت آن معتدل و گویند سرد بود و گویند گرم و تر بود و نافع بود جهت سرفه که از گرمی و خشکی بود و سفید و حلق را نرم گرداند و شکم براند و تشنگی بنشاند و مسهل بود و منقی بود و مقوی آن بود و امعاء را از اخلاط بد پاک گرداند. در ادویه مسهل نیکو بود و فعل وی و تبهای گرم که سبب آن خود با صفرا بود، آنچه از بلغم شور بود سود دهد و مقدار مستعمل از وی سی دانه بود لیکن غذا اندک دهد و مولد بلغم بود و گویند مضر بود بجگر و مصلح وی آب عناب بود. ( اختیارات بدیعی ). اعین السرطان. سنجسبویة. اطبأالکلبة. سبستان. سگپستان. ( ابن البیطار ) :

سپستان . [ س ِ پ ِ ] (اِ) «سبست » (فرانسوی )، «کردیامیکسا» (لاتینی ). (ثابتی ص 186). پهلوی «اسپَی » (آرامش گاه ، ملجاء)، ارمنی عاریتی و دخیل «اسپیَکَن » (مهمان )، باید از شکل «اسپینی » ناشی شده باشد. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). میوه ای است بقدر آلوی کوچکی و در درون آن شیره ای باشد لزج و بیمزه آن را در دواها بکار برند و معنی آن اطباءالکلبه است و به عربی دبق خوانند با دال ابجد و بای ابجد ودرخت آن را شجرة الدبق گویند. گرم و تر است و سرفه را نافع باشد. (برهان ). درختچه ای است که در عباسی یافت میشود و نام علمی آن «کردیامیکسا» میباشد. و در بندر عباس «اونبو» مینامند. چوبش سخت و سنگین است وخوب رنده میشود و در هنرهای زیبا مصرف میگردد. (جنگل شناسی ساعی ص 272). لغت فارسی است و بعربی دبق نامند، ثمر درختیست زیاده بقدر قامتی . ساق او مایل بسفیدی و برگش مدور بزرگ و بارش در خوشه و در اول زرد و بعد از خشکی سیاه میشود و در حرارت و برودت معتدل و در اول تر و سهل محرورالمزاج و مواد سوداوی و مزلق و ملین سینه و حلق و مسکن حدة صفرا و عطش و قلیل الغذا و مقوی امعا و جهت حرقةالبول و سرفه ٔ حاره ٔ یابسه و اخراج کرم معده و خشونت صورت و گرفتگی آواز و سجح که از دوای تند بهم رسیده باشد و اصلاح اذیت ادویه ٔ مسهله و تبهای حاره و بلغم شور نافع و ضماد مطبوخ او دردوشاب خرما جهت گشودن دمل آزموده است و قدر شربتش از سی عدد تا بیست مثقال و مضعف معده و گویند مضر جگراست و مصلحش در مبرودین گل سرخ و در غیر او عنابست و بدلش خطمی . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نزول الکلب . (بحر الجواهر). مخفف سگ پستان و بذر آن سنجسبویه باشد. (مفاتیح ). لسان البحر. (منتهی الارب ). مخاط و مخیطا گویند و معنی سپستان اطباءالکلبه بود و بعربی دبق خوانندو دنبیر گویند بلفظی دیگر. بهترین آن بحری بود که تازه و فربه و صمغی بود طبیعت آن معتدل و گویند سرد بود و گویند گرم و تر بود و نافع بود جهت سرفه که از گرمی و خشکی بود و سفید و حلق را نرم گرداند و شکم براند و تشنگی بنشاند و مسهل بود و منقی بود و مقوی آن بود و امعاء را از اخلاط بد پاک گرداند. در ادویه ٔ مسهل نیکو بود و فعل وی و تبهای گرم که سبب آن خود با صفرا بود، آنچه از بلغم شور بود سود دهد و مقدار مستعمل از وی سی دانه بود لیکن غذا اندک دهد و مولد بلغم بود و گویند مضر بود بجگر و مصلح وی آب عناب بود. (اختیارات بدیعی ). اعین السرطان . سنجسبویة. اطبأالکلبة. سبستان . سگپستان . (ابن البیطار) :
شیرزدگان امید و سینه رنجوران عشق
در زقومش هم دو پستان هم سپستان دیده اند.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 92).



فرهنگ عمید

۱. درختی گرمسیری با برگ های گرد و نوک تیز و گل های سفید خوشه ای و خوش بو.
۲. میوۀ این گیاه بیضی شکل، زردرنگ، و دارای شیرۀ لزج و بی مزه است که پس از خشک شدن سیاه رنگ می شود و در طب سنتی برای معالجۀ بیماری های ریوی به کار می رود، سگ پستان، سنگ پستان.

دانشنامه عمومی

نام صحیح این میوه در فارسی سرپستان است.
سـرپستان (نام علمی: Cordia myxa) گیاهی است از تیره گاوزبانیان.
درخت سرپستان در نواحی جنوبی ایران، به ویژه کرانه های خلیج فارس در استان هرمزگان پراکندگی دارد. این گیاه نسبت به خاک های مختلف حساسیت خاصی نشان نمی دهد (خاک های با بافت سبک را بیشتر می پسندد)، در رطوبت بالا عملکرد بهتری دارد و در ایران ارتفاع آن از ۳ تا ۸ متر می باشد.
علت نامگذاری هم شباهت این میوه با نوک پستان استگیاهی است درختی که اندام های هوایی آن پوشیده از کرک وپرزهای خشن می باشد. برگ های آن متناوب و بدون گوشوارک بوده بی کرک، بیضوی منتهی به دمبرگ بلند، گل ها دوجنسی پنج پر متشکل از ۲ برچه پیوسته با گلی قیفی مجتمع به صورت گرزن فاصله دار است.میوه آن شفت است و میانبر چسبنده دارد. میوه شفت آن به بزرگی یک گیلاس است.

دانشنامه آزاد فارسی

سِپِسْتان
درختی با نام علمی Cordia myxa از تیرۀ گاوزبانیان. این گیاه برگ هایی بی کرک، بیضوی و منتهی به دمبرگ دراز، گل هایی با جام قیفی شکل و مجتمع در گل آذین گرزن مانند و میوه ای شفت به بزرگی یک گیلاس دارد. میوۀ آن به مصرف خوراکی می رسد و بخش های مختلف آن نیز خاصیت دارویی دارند. این درخت در نواحی جنوب ایران، خصوصاً سواحل خلیج فارس، می روید.

گویش اصفهانی

تکیه ای: sepessun
طاری: sepessun
طامه ای: sepessun
طرقی: sepessun
کشه ای: sepessun
نطنزی: sepessun



کلمات دیگر: