کلمه جو
صفحه اصلی

تخلیل

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱- خلال کردن دندان را.۲- انگشتان در میان یکدیگر بر آوردن بوقت وضو تا آب در آن رسد.یا تخلیل لحیه.از مستحبات وضو و آن انگشتان در میان محاسن کردن است برای رسانیدن آب : (( ناخنان پر ز چربی بن مو بسکه تخلیل لحیه گاه وضو. ) ) (( دهخدا ) ) جمع : تخلیلات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - خلال کردن دندان . ۲ - داخل هم کردن انگشتان دست هنگام وضو گرفتن برای رسیدن آب لای انگشتان .

لغت نامه دهخدا

تخلیل. [ ت َ ] ( ع مص ) خلال کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). خلال کردن دندان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || سرکه شدن. ( زوزنی ). سرکه گردیدن عصیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || ترش و تباه شدن می و جز آن از اشربه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). ترش و تباه شدن عصیر. ( المنجد ). || سرکه گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). سرکه ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از المنجد ). || سرکه گردانیدن می را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || غوره خرما را در آفتاب نهادن و سرکه در آن پاشیده در خم کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || انگشتان در میان یکدیگر برآوردن بوقت وضو تا آب در آن رسد. || انگشتان در میان محاسن کردن برای رسانیدن آب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || دوکناره گلیم را به میل چوبین یا آهنین بهم دوختن بربدن تا از باد نپرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تخصیص کردن کسی در دعای خود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

فرهنگ عمید

۱. (فقه ) فروکردن انگشتان در میان موهای ریش، برای رسیدن آب به موها.
۲. [قدیمی] داخل کردن انگشتان دو دست در میان هم هنگام وضو گرفتن.
۳. [قدیمی] خلال کردن دندان، چیزی از لای دندان درآوردن.
۴. [قدیمی] ترش شدن و فاسد شدن آب انگور، یا سرکه شدن آن.
۵. [قدیمی] سرکه ساختن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تخلیل به دو معنامی باشد یکی داخل کردن انگشتان درون موها و یکی نگه داشتن شراب برای درست کردن سرکه است .
تخلیل یعنی داخل کردن چیزی درون چیزی دیگر و سرکه درست کردن است.

تخلیل به معنی اول
از مصادیق تخلیل به معنای اوّل تخلیل مو-به داخل کردن انگشتان در میان موها-، تخلیل انگشتان -فرو بردن انگشت ان دو دست درون یکدیگر- و تخلیل دندان -خلال کردن دندانها- می‏باشد که در باب طهارت و اطعمه و اشربه از آن سخن رفته است.

احکام تخلیل
...


کلمات دیگر: