برابر پارسی : راهبر، سرور
مولانا
برابر پارسی : راهبر، سرور
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
جلال الدین محمد مولوی ٠
لغت نامه دهخدا
مولانا. [ م َ / مُو ] ( اِخ ) لقب بهاءالدین محمدبن حسن خطیبی ملقب به سلطان العلماء و معروف به بهاء ولدو بهاءالدین ولد، عارف و فاضل نامی و از خلفای شیخ نجم الدین کبری و پدر مولانا جلال الدین مولوی بلخی بود.رجوع به بهاءالدین محمد و فیه مافیه ص 12 و 19 شود.
مولانا. [ م َ / مُو ] ( اِخ ) جلال الدین محمد مولوی. لقب جلال الدین محمد بلخی رومی است.چون مطلق گویند مراد جلال الدین مولوی مؤلف مثنوی است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به مولوی شود :
دویی بگذار و در یک جلد کن جمع
همه اقوال مولانا و عطار.
این ساغر روحانی صهبای دگر دارد.
دویی بگذار و در یک جلد کن جمع
همه اقوال مولانا و عطار.
قاسم انوار.
از گفته ٔ مولانا مدهوش شدم صائب
این ساغر روحانی صهبای دگر دارد.
صائب تبریزی .
مولانا. [ م َ / مُو ] (اِخ ) لقب بهاءالدین محمدبن حسن خطیبی ملقب به سلطان العلماء و معروف به بهاء ولدو بهاءالدین ولد، عارف و فاضل نامی و از خلفای شیخ نجم الدین کبری و پدر مولانا جلال الدین مولوی بلخی بود.رجوع به بهاءالدین محمد و فیه مافیه ص 12 و 19 شود.
مولانا. [ م َ ] (ع اِمرکب ) خواجه ٔ ما. آقای ما. (یادداشت مؤلف ). صاحب وآقای ما، و این کلمه را بیشتر در القاب مردم فاضل وبزرگ به کار می برده اند چنانکه در لقب خلفای فاطمیین مصر. رجوع به ابن خلکان (ج 1 ص 82) و خطط مقریزی (ج 3 ص 84) و اسامة (ص 15) شود. (از یادداشتهای مرحوم قزوینی ج 7 ص 163) : حق سبحانه و تعالی ایام عمر مولانا صاحب الجلیل ... کشیده گرداناد... فضائل و کمالات مولانا صاحب الجلیل کافی الکفاة... نه چندان ... که حصر وعد آن توان کرد، چه مولانا مشارالیه ... در فنون آداب و... عدیم النظیر و... است . (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 4).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
مولوی
ملا
شیخ
دانشنامه اسلامی
این اصطلاح را بیشتر برای افراد فاضل و بزرگ مرتبه به کار می برند. رتبه مولانا، از مولوی بالاتر است.لغت نامه دهخدا ، واژه «مولانا». ابن بطوطه می گوید: در کاروان ما یک حاجی هندی بود. به این دلیل که او قرآن را حفظ بود و نوشتن را به خوبی می دانست، به او مولانا می گفتند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این اصطلاح ، بیشتر در مورد اندیشمندان دینی اهل سنت کاربرد دارد.
معنی أَحَدٍ: یکی- یکتا (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واحد که ی...
معنی وَاحِدُ: یگانه -یکی - یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واح...
معنی وَاحِدَةٍ: یگانه -یکی - یک (کلمه احد صفتی است که از ماده وحدت گرفته شده ، همچنان که کلمه واحد نیز وصفی از این ماده است ،ولی بین احد و واحد فرق است ، "احد" آن یکی است که دومی ندارد چه در ذهن و چه در خارج از ذهن یعنی عقلاً دومی برای آن متصور نیست به خلاف کلمه واح...
ریشه کلمه:
نا (۱۱۸۲ بار)
ولی (۲۳۱ بار)
...
این اصطلاح را بیشتر برای افراد فاضل و بزرگ مرتبه به کار می برند. رتبه مولانا، از مولوی بالاتر است.لغت نامه دهخدا ، واژه «مولانا». ابن بطوطه می گوید: در کاروان ما یک حاجی هندی بود. به این دلیل که او قرآن را حفظ بود و نوشتن را به خوبی می دانست، به او مولانا می گفتند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این اصطلاح ، بیشتر در مورد اندیشمندان دینی اهل سنت کاربرد دارد.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
مَو به معنای تاک یا درخت انگور و لانه به معنای آشیانه.
لذا لقب مولانا میتواند اشاره به آشیانه پرندگان روی شاخه ها و در بین برگ های درخت های تاک یا انگور باشد. از دیدگاه دین مسیحیت، عیسی مسیح گاهی به زبان تمثیل در حین واحد به باغبان و تاکستان و درخت تاک و خوشه انگور تشبیه میگردد که مولانا هم به زبان تمثیل میتواند تحت عنوان مرغ ملکوتی در آن تاکستان و تحت مراقبت باغبان ملکوتی روی شاخه های تاک های ملکوتی آشیانه ای را برای خود خود ساخته باشد و در حال حاظر در آن باغ ملکوتی مشغول پرواز و رقص و آواز باشد.