کلمه جو
صفحه اصلی

ازاله


مترادف ازاله : پاک سازی، تراشیدن، زایل، زدایش، زدودن، محو، نابود، نیست

فارسی به انگلیسی

removal


azalea, removal

فارسی به عربی

ازالة

عربی به فارسی

زدودگي , رفع , ازاله


فرهنگ اسم ها

اسم: آزاله (دختر) (فرانسوی) (گل) (تلفظ: azale) (فارسی: آزاله) (انگلیسی: azaleh)
معنی: گلی خوشبو، گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می شود

مترادف و متضاد

removal (اسم)
عزل، رفع، برداشت، ازاله

پاک‌سازی، تراشیدن، زایل، زدایش، زدودن، محو، نابود، نیست


فرهنگ فارسی

ازالت: زائل کردن، برطرف کردن، ازبین بردن، نابودساختن، دورکردن، نوعی درختچه کوهستانی دارای گلهای زنگی یاقیفی
( مصدر ) یا ازال. بکارت . نزدیکی با دختر باکره و برداشتن پردگی او

فرهنگ معین

(اِ لِ ) [ ع . ازالة ] (مص م . ) نک ازالت .

لغت نامه دهخدا

ازالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اِزاله . اِزالت . دور کردن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ). دور کردن ازجای . (منتهی الارب ). تزویل . اِزال . زَیل . فاتر کردن [ فراتر کردن ]. (تاج المصادر بیهقی ). یعنی دور کردن (چیزی از جائی ). (مجمل اللغة). || برگردانیدن . (منتهی الارب ). از جائی گردانیدن . || بر طرف کردن . از بین بردن : غلام فریاد برداشت و بمراعات دل زن و تسکین جانب و ازالت خوف و استشعار او مشغول شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 346). شطری از ایناس وحشت و ازالت عارضه ٔ ریبت و نبذی از استمالت و استعطاف ایراد کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 341). || هلاک کردن . نیست گردانیدن . || ستردن : ازاله ٔ موی . || نسخ کردن . || بردن . برداشتن . زائل کردن : ازاله ٔ نجاست .
- ازاله ٔ بکارت ؛ بسودن دختر. مُهر برداشتن . طمث . تصرف .
- ازاله شدن ؛ دفع شدن .
- ازاله کردن ؛ دور کردن . زایل کردن . راندن . قلع کردن . دفع کردن . بیرون بردن .


( ازالة ) ازالة. [ اِ ل َ ] ( ع مص ) اِزاله. اِزالت. دور کردن. ( زوزنی ) ( غیاث اللغات ). دور کردن ازجای. ( منتهی الارب ). تزویل. اِزال. زَیل. فاتر کردن [ فراتر کردن ]. ( تاج المصادر بیهقی ). یعنی دور کردن ( چیزی از جائی ). ( مجمل اللغة ). || برگردانیدن. ( منتهی الارب ). از جائی گردانیدن. || بر طرف کردن. از بین بردن : غلام فریاد برداشت و بمراعات دل زن و تسکین جانب و ازالت خوف و استشعار او مشغول شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 346 ). شطری از ایناس وحشت و ازالت عارضه ریبت و نبذی از استمالت و استعطاف ایراد کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 341 ). || هلاک کردن. نیست گردانیدن. || ستردن : ازاله موی. || نسخ کردن. || بردن. برداشتن. زائل کردن : ازاله نجاست.
- ازاله بکارت ؛ بسودن دختر. مُهر برداشتن. طمث. تصرف.
- ازاله شدن ؛ دفع شدن.
- ازاله کردن ؛ دور کردن. زایل کردن. راندن. قلع کردن. دفع کردن. بیرون بردن.

فرهنگ عمید

زایل کردن، از بین بردن، نابود ساختن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زدودن و برطرف کردن را ازاله گویند. مراد از آن بر حسب چیزی که به آن اضافه می شود مانند نجاست، حدث، مو و بردگی، متفاوت است.عمدۀ مباحث مربوط به آن در باب های طهارت و صلات آمده، لیکن در دیگر باب ها مانند حج و قصاص نیز از آن به مناسبت سخن رفته است.
تحقّق ازاله گاهی منوط به نیّت (قصد قربت) است مانند ازالۀ حدث به وضو، غسل یا تیمّم، و گاهی منوط به آن نیست مانند ازالۀ نجاست.
حکم ازاله
ازاله از نظر حکم، چند قسم است:
← ازالۀ واجب
مطهرات مانند آب و آفتاب، اسباب ازالۀ نجاست هستند.

پیشنهاد کاربران

اِزاله . زائل ساختن . از میان برداشتن . نابود ساختن


کلمات دیگر: