مترادف لوت : بی گیاه، عور، لخت
لوت
مترادف لوت : بی گیاه، عور، لخت
فارسی به انگلیسی
naked, bare
barren, desert
مترادف و متضاد
بیگیاه، عور، لخت
فرهنگ فارسی
طعام، طعمه، خورش، وردنی، لقمه بزرگ، برهنه، عریان، لخت، روت نیزگفته اند
( اسم ) سازیست که در ایران بنام عود معروف میباشد . پیانو نوازان فرانسوی درقرون ۱۷ و ۱۸ م . برای این سازقطعات سبکی میساختند که بعدها تحت عنوان پرلود کورانت ساراباند کاوت ژیگ و غیره ظاهر شد .
نام کویری واقع در شمال کرمان و جنوب شرقی کویر نمک و سیصد گز پست تر از آن و آن بیابانی است خشک و هیچ اثر آب در آن دیده نشود .
فرهنگ معین
(اِ. ) پسر ساده ، امرد، تاز.
[ فر. ] (اِ. ) سازی است که در ایران به نام عود معروف می باشد. پیانونوازان فرانسوی در قرون ۱۷ و ۱۸ م . برای این ساز قطعات سبکی می ساختند که بعدها تحت عنوان پرلود، کورانت ، ساراباند، کاوت ، ژیگ و غیره ظاهر شد.
(اِ. ) غذا، خوردنی .
(ص .) برهنه ، عریان .
(اِ.) پسر ساده ، امرد، تاز.
[ فر. ] (اِ.) سازی است که در ایران به نام عود معروف می باشد. پیانونوازان فرانسوی در قرون 17 و 18 م . برای این ساز قطعات سبکی می ساختند که بعدها تحت عنوان پرلود، کورانت ، ساراباند، کاوت ، ژیگ و غیره ظاهر شد.
(اِ.) غذا، خوردنی .
لغت نامه دهخدا
چون طفل خرد کو شود از لوتها بزرگ
جسم صغیر من شد از اسرار من کبیر.
ببرد گاو لوت و نقل و شراب.
گفت رو کت امیر ندهد لوت.
گه ز سیم بیوه می خر جامه های نامدار.
کوری آن وهم کو مفلس بدم.
خانقه تا سقف شد پر دود و گرد
دود مطبخ گرد آن پا کوفتن
ز اشتیاق و وجد و جان آشوفتن.
کر کند خود را اگر گوئیش بس.
میکشم از بهر قوت این بدن.
کز امید اندر دلش صد گل شکفت.
یک قناعت به ز صد لوت و طبق.
جان بباید تافت چه جای سر است.
پیش مهمان لوت می باید کشید.
لوت آوردند و شمع افروختند.
ای قناعت کرده از ایمان به قول.
می خوری صد لوت و لقمه خوارنه.
احمد ز ریاضت نشدت کشف بزن لوت
از اهل دل ار نیستی از اهل شکم باش.
چون طفل خرد کو شود از لوتها بزرگ
جسم صغیر من شد از اسرار من کبیر.
سوزنی .
تا چنو خر ز بهر پشماگند
ببرد گاو لوت و نقل و شراب .
سوزنی .
دی مرا حاجب امیر بخشم
گفت رو کت امیر ندهد لوت .
انوری .
گه ز نان طفل می زن لوتهای معتبر
گه ز سیم بیوه می خر جامه های نامدار.
کمال اسماعیل .
رو که بر لوت شکر نی برزدم
کوری آن وهم کو مفلس بدم .
مولوی .
لوت خوردند و سماع آغاز کرد
خانقه تا سقف شد پر دود و گرد
دود مطبخ گرد آن پا کوفتن
ز اشتیاق و وجد و جان آشوفتن .
مولوی .
پیش او هیچ است لوت شصت کس
کر کند خود را اگر گوئیش بس .
مولوی .
گفت نان و زاد و لوت دوش من
میکشم از بهر قوت این بدن .
مولوی .
لوتش آورد و حکایتهاش گفت
کز امید اندر دلش صد گل شکفت .
مولوی .
سایه ٔ رهبر به است از ذکر حق
یک قناعت به ز صد لوت و طبق .
مولوی .
نیست لوت چرب تیغ و خنجر است
جان بباید تافت چه جای سر است .
مولوی .
مرد گفتش گوشت کومهمان رسید
پیش مهمان لوت می باید کشید.
مولوی .
هم در آن دم آن خرک بفروختند
لوت آوردند و شمع افروختند.
مولوی .
ذات ایمان نعمت ولوتی است هول
ای قناعت کرده از ایمان به قول .
مولوی .
چون روان باشی روان و پای نه
می خوری صد لوت و لقمه خوارنه .
مولوی .
شیرخواره کی شناسد ذوق لوت .
مولوی .
و طعامهم [ ای اهل بلاد هرمز ] السمک و التمر المجلوب الیهم من البصرة و عمان و یقولون بلسانهم «خرما و ماهی ، لوت پادشاهی » معناه التمر و السمک طعام الملوک .(ابن بطوطه ).
احمد ز ریاضت نشدت کشف بزن لوت
از اهل دل ار نیستی از اهل شکم باش .
احمد اطعمه .
|| تکه و لقمه ٔ بزرگ . (برهان ).
لوت . (اِ) محل بی آب و علف را گویند.
همه بفرستم و همه لوتم (؟)
خرد برنتابد آن لوتم .
طیان (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ).
از این دو کلمه برمی آید که لوطی را که منسوب به قوم لوط و امثال آن میکنند اساساً با تای منقوطه است و معنی آن اَمردباز است بی هیچ تکلیف دیگر و لواط و لواطة و لاطی و ملوط عرب نیز اصلش همین لوت فارسی خواهد بود.
لوت . [ ل َ ] (ع مص ) خبر دادن از آنچه پرسند کسی را. || نهان داشتن خبر را. (منتهی الارب ). || بازداشتن . || بگردانیدن . (زوزنی ).
لوت . (اِخ ) (کویر...) نام کویری واقع در شمال کرمان و جنوب شرقی کویر نمک و سیصد گز پست تر از آن و آن بیابانی است خشک و هیچ اثر آب در آن دیده نشود و دربدی وضع و هولناکی شهره است ، معذلک ایلات مختلف و ساربانها از آنجا بگذرند و راههای زمستانی قافله در کویر باشد و شب هنگام در آن حرکت کنند و روزها شتران به چرا بازدارند. طول این کویر 1100 هزار گز است ، ولی نباید پنداشت که تمام قسمتهای آن یکسان و موسوم به کویر لوت میباشد، بلکه مرکب است از کویرهایی کوچک شبیه به هم ولی جدا از یکدیگر. ارتفاع متوسط آن 600 گزو پست ترین نقاطش در نزدیکی خبیص سیصد گز است . در ناحیه ٔ کویر آب بسیار کم است . قنوات و چشمه ها به غایت کم آب و اغلب شور میباشد. یکی از مسافرین مشهور موسوم به خانیکف راجع به کویر چنین مینویسد: بسیار مشعوفم که به سلامت از سخت ترین کویرها گذشتم ، زیرا کویرهای گبی و قزل روم در مقابل کویر لوت دشت حاصلخیزی به شمارمی آید... رجوع به جغرافیای طبیعی کیهان ص 119 شود.
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] امرد.
غذا، طعام، طعمه، خورش، خوردنی: لوت خوردند و سماع آغاز کرد / خانقه تا سقف شد پر دود و گرد (مولوی: ۲۱۴ ).
* لوت و پوت: [قدیمی] انواع خوردنی ها و طعام ها.
غذا؛ طعام؛ طعمه؛ خورش؛ خوردنی: ◻︎ لوت خوردند و سماع آغاز کرد / خانقه تا سقف شد پردود و گرد (مولوی: ۲۱۴).
〈 لوتوپوت: [قدیمی] انواع خوردنیها و طعامها.
۱. برهنه؛ عریان؛ لخت؛ روت.
۲. [قدیمی] امرد.
دانشنامه عمومی
لوط: پیامبر
لوت (قوم)
کویر لوت
قلعه لوت
لوت فرس
اندیس لوت
لوت (ساز)
سازهای زهی
سازهای زخمه ای
طرح و نام این ساز از بربط آمده است.نظریه های متعددی از سوی محققان و باستان شناسان برای مبدأ نام عربی اظهار شده است و معتقدند که ممکن است یا از معرب واژه ایرانی «رود» یا «روده» به معنی رشته و عموماً سازهای زهی ست آورده شده یا از سانسکریت "رودری" (रुद्री، به معنی رشتهٔ ساز) و به زبان های عربی و اروپایی راه یافته است.
لوت در سده های میانه و در دورهٔ نوزایی و سپس در موسیقی باروک در اروپا بسیار رایج بود. لوت یکی از سازهای مهم غیر مذهبی در دوره رنسانس بوده است. صدای آرامی دارد و به عنوان همراهی کننده بخش باس (باس کونتینو) از آن استفاده می شده است.
گیتار را نیز تحول یافته از ساز لوت می دانند.
دانشنامه آزاد فارسی
هریک از اعضای خانوادۀ سازهای زهی زخمه ای متعلق به قرن های ۱۴ تا ۱۸، شامل ماندوره، تئوربو، و کیتارونه. لوت ها گلابی شکلند و تا هفت رشته سیم (تکی یا دوتایی) دارند که با انگشت زخمه می خورند. موسیقی مخصوص لوت با نت نویسی خاصی نوشته می شود که تابلاتور نام دارد و سیم های آن هم زمان نواخته می شوند، نه مثل گیتار به صورت آرپژ. از جمله لوت نوازان امروزین عبارت اند از جولیَن بریم و آنتونی رولی. لوت ها از نسل سازهای شرقی اولیه اند. در غرب، از اعضای خانوادۀ لوت به صورت سازهای تک نوازی و نیز همراهی آواز استفاده می شوند، و اغلب آن ها را در کنار سازهای کلاویه دار، یا به جای آن ها، در هم نوازی های بزرگ و اپرا به کار می برند. نت نویسی موسیقی لوت، تابلاتور، حاملی است که به جای پنج خط معمول از شش خط تشکیل شده است و بیشتر حروف الفبایی دارد تا نت. از میان سیزده یا چهارده سیم یک لوت، شش تای آن ها را مثل گیتار با انگشتان می توان نگه داشت، در حالی که بقیۀ نت ها باس اند و با شست نواخته می شوند. شش خط حامل نشان دهندۀ همین شش سیم است. حروف الفبایی نشان می دهند، کدام پرده را باید روی سیم نگه داشت. نت های باس با حروف و اعداد نشان داده می شوند، و خط های منحنی بالای حامل برای نشان دادن ریتم به کار می روند.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه اسلامی
معنی مَا أَلَتْنَاهُم: چیزی از آنان نمی کاهیم کلمه ألتناهم از ماده لوت است که به معنای نقص است ، ماضی ثلاثی مجردش لات و باب افعالش ألات میشود ، پس معنای ما التناهم در عبارت "وَﭐلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَﭐتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ ...
تکرار در قرآن: ۱(بار)
گویش مازنی
۱خوراک گاو و سگ و که از مخلوط سبوس و آب گرم درست شود ۲له شده ...
از توابع لاریجان آمل
پیشنهاد کاربران
اما ما به" لب "میگیم لوت
لوتی:تشنگی شدید ( بلوچی )
به ترکی یعنی لخت و عور.