کلمه جو
صفحه اصلی

قطور


مترادف قطور : ستبر، ضخیم، کلفت

متضاد قطور : باریک، نازک

فارسی به انگلیسی

thick, voluminous, stout

thick, voluminous


stout


فارسی به عربی

لکمة

مترادف و متضاد

thick-set (صفت)
انبوه، کلفت، پر پشت، تنگ، قطور، تنگ هم

stockish (صفت)
تنومند، کودن، عاری از احساسات، قطور

ستبر، ضخیم، کلفت ≠ باریک، نازک


فرهنگ فارسی

ابر پرباران، به فارسی ضخیم وچیزی که دارای کلفتی وقطربسیارباشد
( صفت ) ضخیم کلفت . توضیح قطور بر وزن صبور که به معنی کلفت استعمال شود مانند : کتاب قطور و امثال آن . در لغت به معنی ابریست که باران زیادی داشته باشد و اشتقاق آن از قطر بفتح قاف است نه از قطر بضم آن .

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (ص . ) هر چیز ضخیم و کلفت .

لغت نامه دهخدا

قطور. [ ] (اِخ ) (کوه ...) در رشته ای قرار دارد که از منتهاالیه شمال غربی آذربایجان یعنی از قله ٔ آرارات صغیر شروع شده و در امتداد حدود غربی ایران از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد می یابد و دارای سلسله ها و قله های ممتنعالصعود است . و یکی از کوههای مرتفع و مهم آن قطور است که 1998 متر ارتفاع دارد. (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 23 و 136).


قطور. [ ق َ ] (ع ص ) ابر بسیارقطره . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گویند: السحاب القطور؛ السحاب الکثیرالقَطر. (اقرب الموارد).


قطور. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان قطور بخش حومه ٔ شهرستان خوی ، مرکز دهستان ، واقع در 51000 گزی جنوب باختری خوی ، دارای راه ارابه رو. موقع جغرافیایی آن دره و هوای آن سردسیری و سالم است . 589 تن سکنه دارد. آب از رودخانه ٔ قطور و چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است . مرکز مرزبانی و محل سکنای ایل شکاک است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


قطور. [ ق ُ ] (اِخ ) شهری است به مصر. (معجم البلدان ).


قطور. [ ق ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای هفتگانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان خوی که در جنوب باختری بخش واقع و ازشمال به دهستان الند و از جنوب به کره سنی و مرز ترکیه محدود است . موقع طبیعی آن کوهستانی سردسیری و از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و در حدود 4420 تن سکنه دارد. رودخانه ٔ مهم این دهستان رودخانه ٔ قطور است که از کوههای ترکیه سرچشمه گرفته از جلو قریه ٔراضی به خاک ایران داخل شده در مسیر قطور جریان می یابد که پس از الحاق به رودخانه های محلی کوچک به طرف شهرستان خوی جاری میشود. زراعت این منطقه به وسیله ٔ همین رودخانه و چشمه سار و آب برف تأمین می شود. شغل عمده ٔ اهالی گله داری است . محصولات عمده ٔ آن روغن ، پشم ، جزئی غلات ، صادراتشان روغن ، پشم ، لبنیات ، گوسفند است .راههای این منطقه تمام مالرو و صعب العبور است ، تنهاراه ارابه رو دره ٔ قطور میباشد، آن هم قابل اتومبیل رانی نیست و فقط وسائل نقلیه ٔ اسبی میتواند عبورومرورنماید. ساکنان این دهستان جهت نگاهداری گله به کوههای اطراف دهات عزیمت می نمایند. نام این دهستان نیز مرکز دهستان (قطور) معروف گردیده ، مرکز مرزبانی درجه ٔ2 و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


قطور. [ ق ُ ] (ع مص ) چکیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَطْر شود. || رفتن و شتافتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || رفتن مایع و جز آن . (منتهی الارب ). رفتن و قطره قطره ریختن و بیرون آمدن . (اقرب الموارد).


قطور. [ ق َ ] ( ع ص ) ابر بسیارقطره. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). گویند: السحاب القطور؛ السحاب الکثیرالقَطر. ( اقرب الموارد ).

قطور. [ ق ُ ] ( ع مص ) چکیدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قَطْر شود. || رفتن و شتافتن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || رفتن مایع و جز آن. ( منتهی الارب ). رفتن و قطره قطره ریختن و بیرون آمدن. ( اقرب الموارد ).

قطور. [ ] ( اِخ ) ( کوه... ) در رشته ای قرار دارد که از منتهاالیه شمال غربی آذربایجان یعنی از قله آرارات صغیر شروع شده و در امتداد حدود غربی ایران از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد می یابد و دارای سلسله ها و قله های ممتنعالصعود است. و یکی از کوههای مرتفع و مهم آن قطور است که 1998 متر ارتفاع دارد. ( جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 23 و 136 ).

قطور. [ ] ( اِخ ) یکی از بلوکات شاپور است. شاپور دارای هفت بلوک ، 132 قریه ، 165 فرسنگ مربع مساحت ، 3000 خانوار به طور تقریب و 17000 تن جمعیت است. ( جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 65 ).

قطور. [ ق ُ ] ( اِخ ) شهری است به مصر. ( معجم البلدان ).

قطور. [ ق ُ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای هفتگانه بخش حومه شهرستان خوی که در جنوب باختری بخش واقع و ازشمال به دهستان الند و از جنوب به کره سنی و مرز ترکیه محدود است. موقع طبیعی آن کوهستانی سردسیری و از 27 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و در حدود 4420 تن سکنه دارد. رودخانه مهم این دهستان رودخانه قطور است که از کوههای ترکیه سرچشمه گرفته از جلو قریه ٔراضی به خاک ایران داخل شده در مسیر قطور جریان می یابد که پس از الحاق به رودخانه های محلی کوچک به طرف شهرستان خوی جاری میشود. زراعت این منطقه به وسیله همین رودخانه و چشمه سار و آب برف تأمین می شود. شغل عمده اهالی گله داری است. محصولات عمده آن روغن ، پشم ، جزئی غلات ، صادراتشان روغن ، پشم ، لبنیات ، گوسفند است.راههای این منطقه تمام مالرو و صعب العبور است ، تنهاراه ارابه رو دره قطور میباشد، آن هم قابل اتومبیل رانی نیست و فقط وسائل نقلیه اسبی میتواند عبورومرورنماید. ساکنان این دهستان جهت نگاهداری گله به کوههای اطراف دهات عزیمت می نمایند. نام این دهستان نیز مرکز دهستان ( قطور ) معروف گردیده ، مرکز مرزبانی درجه ٔ2 و دبستان دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

قطور. [ ق ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان قطور بخش حومه شهرستان خوی ، مرکز دهستان ، واقع در 51000 گزی جنوب باختری خوی ، دارای راه ارابه رو. موقع جغرافیایی آن دره و هوای آن سردسیری و سالم است. 589 تن سکنه دارد. آب از رودخانه قطور و چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. مرکز مرزبانی و محل سکنای ایل شکاک است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

قطور. [ ] (اِخ ) یکی از بلوکات شاپور است . شاپور دارای هفت بلوک ، 132 قریه ، 165 فرسنگ مربع مساحت ، 3000 خانوار به طور تقریب و 17000 تن جمعیت است . (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 65).


فرهنگ عمید

۱. ضخیم، چیزی که دارای کلفتی و قطر بسیار باشد.
۲. [قدیمی] ابر پرباران.

دانشنامه عمومی

قطور به یکی از موارد زیر اشاره دارد:
بخش قطور یکی از بخش های تابعه شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی در شمال غربی
دهستان قطور دهستانی در بخش قطور شهرستان خوی، استان آذربایجان غربی
قطور (شهر) شهری در بخش قطور شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی
قطور (شاهین دژ) روستایی از دهستان چهاردولی، بخش کشاورز، شهرستان شاهین دژ، استان آذربایجان غربی
قطور (مصر) نام شهر و شهرستانی در استان غربیه مصر

قطور (خوی). قطور شهری در بخش قطور شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی ایران است. شهر قطور مرکز بخش قطور یکی از بخش های کردنشین شهرستان خوی- است. قطور مرکز اسکان ایل شکاک است و دروازه مرزی رازی در مرز ترکیه در بخش قطور و نزدیکی شهر قطور واقع شده است.
زبان مردم کردی و لهجه آن ها کرمانجی شمالی است اکثر مردم آن را سنی مذهبان شافعی تشکیل می دهند

قطور (شاهین دژ). روستایی از دهستان چهاردولی، بخش کشاورز، شهرستان شاهین دژ، استان آذربایجان غربی در ۲۴ کیلومتری شمال شرق شهر کشاورز قرار دارد.جمعیت این روستا در سال ۱۳۹۵، برابر با ۶۴۲ نفر و169+9خانوار بوده است که به زبان ترکی آذربایجانی صحبت می کنند.
از مشاهیر به نام این روستا میتوان به مهندس جعفری اشاره نمود.
از سال 1385 دارای دهیاری بوده زبان اهالی آن ترکی آذربایجانی بوده و شیعه مذهب هستند. واز سال ۱۳۸۶ آقای عین اله شریفی دهیار روستا هستند و طرح هادی تا حدودی اجراشده است.

قطور (شهر). قطور شهری در بخش قطور شهرستان خوی در استان آذربایجان غربی ایران است. شهر قطور مرکز بخش قطور یکی از بخش های کردنشین شهرستان خوی- است. قطور مرکز اسکان ایل شکاک است و دروازه مرزی رازی در مرز ترکیه در بخش قطور و نزدیکی شهر قطور واقع شده است.

قطور (مصر). قطور نام شهر و شهرستانی در استان غربیه مصر است.
فهرست شهرهای مصر
ویکی پدیای عربی، ۲۱ مارس ۲۰۰۷.

جدول کلمات

ضخیم

پیشنهاد کاربران

قطور در زبان ترکی به معنای کچل بدون پوشش ( مو ) وهمچنین به ابر سیاه که موجبه باران زیاد شود

در زبان لری بختیاری به معنی
سنگ

کتابی که ارتفاع زیادی دارد

قطور یا قوتور؟؟اگر کلمه ایی عربی نیست ولی با حروف مخصوص عربی ( ح. ع. ث. ص. ض. ذ. ط. ظ ) نوشته شده است. یعنی کاسه ایی زیر نیم کاسه است. و آن کلمه تورکی است. مثلا اسم روستای قوتورخوی ( قوتور نام بیماری پوستی است که آبی که در رودخانه ی قوتور وجود دارد. این بیماری پوستی را از بین می برد. . . و ضرب الامثل معروف گچی نین قوتوری سرچشمه ده ن سو ایچر معرف این بیماری است ) . قطور در عربی با قطر. و اقطار هم خانواده است. و با قوتور تورکی زمین تا آسمان فرق دارد. . . . . . . . فاضلاب ( فازلاب بر وزن تالاب ) است. و منظور آب با فضیلت نیست. و آب اضافی و گندآب است. . . عنکبوت ( انکه بوت ) حیوانی که رانهای درازی دارد. . . . . عقاب ( او قاپ ) حیوانی که شکارش را می قاپد. نام دیگر قارتال


کلمات دیگر: