کلمه جو
صفحه اصلی

عراقیه

لغت نامه دهخدا

عراقیة. [ ع َ قی ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین اراک ، واقع در دامنه . سردسیر 183 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات وبنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت است . از فرمهین بدانجا اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


عراقیة. [ ع ِ قی ی َ ] (ع ص نسبی ) شتران که گیاه باقی مانده را خورند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).


( عراقیة ) عراقیة. [ ع ِ قی ی َ ] ( ع ص نسبی ) شتران که گیاه باقی مانده را خورند. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

عراقیة. [ ع َ قی ی َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین اراک ، واقع در دامنه. سردسیر 183 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولاتش غلات وبنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت است. از فرمهین بدانجا اتومبیل میرود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: