کلمه جو
صفحه اصلی

پهله

فارسی به انگلیسی

falconer's glove


فرهنگ فارسی

۱ - طایفه ای از قبیل پرنی از قوم دهه از اقوام سکایی . این طایفه در شمال شرقی ایران در حدود خراسان اقامت گزیدند و پس از ضعف سلوکیان دولت اشکانیان را تشکیل دادند و همه ایران را به تصرف در آوردند . ۲ - نام قدیم خراسان که محل سکونت طایفه پارت بود
دهی مرکز زرین آباد شهرستان ایم

لغت نامه دهخدا

پهله . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) دهی مرکز بخش زرین آباد از شهرستان ایلام ، واقع در 144 هزارگزی جنوب خاوری شهر ایلام . کوهستانی ، گرمسیر، آب آن از رودخانه ٔ میمه و چشمه سار، محصول آنجا غلات و حبوبات و تریاک و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری ، راه مالرو و صعب العبور است . اداره ٔ بخشداری ، پاسگاه ژاندارمری و زیارتگاهی بنام سید نصرالدین در 21 هزارگزی شمال باختر ده دارد، و محل زیارتگاه اهالی پشتکوه است . جمعیت آن در حدود 400 تن و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


پهله . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) نامی است که اطلاق میشده است بر اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربادگان . (مفاتیح ). ولایت اصفهان و ری و دینور. (برهان ). نام مجموع پنج ناحیت اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان . (ابن المقفعاز ابن الندیم ). نام قسمت شمال غربی ایران یعنی قطعه ای که یونانیان قدیم آن را میدیا مینامیدند و عبارت بود از ناحیه ٔ ری و اصفهان ... (قاموس الاعلام ترکی ).


پهله. [ پ َ ل َ ] ( اِخ ) نامی است که اطلاق میشده است بر اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربادگان. ( مفاتیح ). ولایت اصفهان و ری و دینور. ( برهان ). نام مجموع پنج ناحیت اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان. ( ابن المقفعاز ابن الندیم ). نام قسمت شمال غربی ایران یعنی قطعه ای که یونانیان قدیم آن را میدیا مینامیدند و عبارت بود از ناحیه ری و اصفهان... ( قاموس الاعلام ترکی ).

پهله. [ پ َ ل َ ] ( اِخ ) دهی مرکز بخش زرین آباد از شهرستان ایلام ، واقع در 144 هزارگزی جنوب خاوری شهر ایلام. کوهستانی ، گرمسیر، آب آن از رودخانه میمه و چشمه سار، محصول آنجا غلات و حبوبات و تریاک و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری ، راه مالرو و صعب العبور است. اداره بخشداری ، پاسگاه ژاندارمری و زیارتگاهی بنام سید نصرالدین در 21 هزارگزی شمال باختر ده دارد، و محل زیارتگاه اهالی پشتکوه است. جمعیت آن در حدود 400 تن و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

دانشنامه عمومی

پهله یا پهلو نام سرزمینی وسیع در باختر ایران بوده است که بیشتر شهرها و نواحی زاگرس فعلی را فرا می گرفته است. ایالت پهله در زمان ساسانیان به این نام نهاده شده و پهلوی، به مردم، زبان و خط مربوط به پهله اشاره می کند. نام پهله بعد از ورود عرب ها به ایران به «جبال» و بعدها «کوهستان» تغییر یافته است. پهله خود از مناطق کوچک تری به نام «مهر» یا «مهرگان» تشکیل می شده است؛ مانند «مهرگان کدک» که منظور ایلام بوده است. هم اکنون نام یکی از شهرهای تابع شهرستان دهلران پهله می باشد که مرکز بخش زرین آباد است.
پیشینه تقسیمات کشوری ایران
جغرافیای تاریخی ایران
ماه نهاوند بخشی از سرزمین بزرگ پهله در باختر و مرکز ایران بوده است که بعدها به ماه بصره نیز شهرت یافته است. ابن الندیم از قول عبداﷲ بن المقفع آورده است که ماه نهاوند یکی از پنج ناحیه پهله (فهله) است (یادداشت های دهخدا ).
په له (ایزدبانو). په له در دین هاوایی ها ایزدبانوی آتش، آذرخش، باد و آتشفشان و همچنین آفرینندهٔ جزایر هاوایی است. گاهی به نشانهٔ احترام به این ایزدبانو، مادام په له یا توتو په له هم می گویند. این ایزدبانو در دین هاوایی ها با نام خوش شهره است و به دلیل حضور در عصر معاصر و به جای ماندن از هاوایی باستان، مورد توجه است. نام های دیگر آن عبارتند از: «په لهٔ سرزمین مقدس» و «بانوی خورندهٔ خاک».
پارک ملی آتش فشان های هاوایی

پیشنهاد کاربران

دستکش ستبر و پهن که برای ایمنی از چنگال شاهین و عقاب و باز بدست کنند

بنده اهل و ساکن پهله هستم ، منطقه ای خوش اب و هوا با زبان اصیل پهله ای ، قلعه های تاریخی دوره ساسانیان سندی است معتبر بر این ادعا که پهله منطقه ای تاریخی و با تمدن میباشد

زبان پهله = زبان فاخر لکی
لک و لکستان خورشیدی تابناک است که بر پهنای ایران زمین میدرخشد . من لکم من لُرکوچک نیستم من لکم من لر بزرگ هم نیستم من لکم من ریشه در عمق تاریخ دارم مرا با نام نامی لک و لکستان بخوانید .
ئاواخته م سَربَرزی ئیرونَ
آرزویم سربلندی ایران است

دسکش هم معنی می دهد نام یکی از قورچیان دربار صفوی
پهله قورچیسی


کلمات دیگر: