کلمه جو
صفحه اصلی

باشت

فرهنگ فارسی

چیزی را گویند که جزوی نمایان شود

لغت نامه دهخدا

باشت . (اِ) چوب بزرگی را گویند که سقف خانه را بدان پوشند. (برهان قاطع) (هفت قلزم )(ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ). و آن را شاه تیر و شه تیر و فرسب نیز خوانند. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 152) (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به فرسپ شود :
بی پایه ترا و سقف بی باشت
با عقل نمیتوان نگه داشت .

نظامی (از شعوری و جهانگیری ).



باشت . (اِخ ) نام محل و منزلی در کوهگیلویه ٔ فارس که الوار در آن ساکنند و آنرا باشت باوی گویند و باوی نام آن طایفه میباشد. (انجمن آرای ناصری ). موضعی از کوهگیلویه که الوار باوی منزل دارند و بدین جهت آنرا باشت باوی گویند. (ناظم الاطباء). منزل پنجم [ راه شیراز به اصفهان ] دیه باشت از دشت اورد است شش فرسنگ ،منزل ششم کوشک زر... (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 160). درجانب مشرقی بلده ٔ بهبهان است که در قدیم شهر ارجان بود. درازی این ناحیه از قریه ٔ انا تا الیشتر چهارده فرسخ ، پهنای آن از پیچاب تاخان حماد شش فرسخ ، محدوداست از جانب مشرق به نواحی ممسنی و از طرف شمال به ناحیه ٔ رون و بلاد شابور و کوه مره و از مغرب به حومه ٔ بهبهان و از جنوب بماهور میلاتی و جانب جنوبی و مغربی این ناحیه گرمسیر است که نارنج و لیمو و نخل را بخوبی پروراند و جانب شمالش سردسیری است که برف را ازسالی بسالی بی محافظت نگاهدارد و قصبه ٔ این ناحیه ازقدیم تاکنون قریه ٔ باشت است و یک فرسخ از بلده ٔ بهبهان دور افتاده است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 265). طایفه ٔ باوی که اصلا عربند ناحیه ٔ باشت و کوه مره را مالک شده و قطعه ٔ مزبور را باسم خود باوی خوانده اند. (جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران ص 183). ناحیه ٔ باشت قوطا در مجاورت شهر انبوران بود که شهر باشت مرکز آن هنوز موجود است . (سرزمین های خلافت شرقی لسترانج ترجمه ٔ محمود عرفان ص 286). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است : دهی است از دهستان پشت کوه باشت و بابویی بخش گچساران شهرستان بهبهان که در 5 هزارگزی شمال راه اتومبیل رو بهبهان به کازرون واقع است . ناحیه ای است معتدل با 600 تن سکنه که آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و شلتوک و کنجد و حبوب و لبنیات و شغل مردمش زراعت و حشم داری و صنایع دستی آنان عبا و گلیم بافی و راه آن مالرو و دارای یک دبستان است . ساکنان آن از طایفه باشت و بابویی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به باشت قوطا و باوی شود.


باشت .(اِ) چیزی را گویند که جزوی اندک نمایان شود یا نشود و بگذرد مثل اینکه باشت فلانی را دیدم و باشت شمشیراو را گرفت بمعنی قدری سیاهی او را دیدم و هوای شمشیر او را گرفت . (لغت محلی شوشتر خطی ). || حلقه ای که بگردن مجرمان بندند. (دزی ج 1 ص 49). غل .


باشت. ( اِ ) چوب بزرگی را گویند که سقف خانه را بدان پوشند. ( برهان قاطع ) ( هفت قلزم )( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ). و آن را شاه تیر و شه تیر و فرسب نیز خوانند. ( فرهنگ شعوری ج 1 ورق 152 ) ( فرهنگ جهانگیری ). رجوع به فرسپ شود :
بی پایه ترا و سقف بی باشت
با عقل نمیتوان نگه داشت.
نظامی ( از شعوری و جهانگیری ).

باشت. ( اِخ ) نام محل و منزلی در کوهگیلویه فارس که الوار در آن ساکنند و آنرا باشت باوی گویند و باوی نام آن طایفه میباشد. ( انجمن آرای ناصری ). موضعی از کوهگیلویه که الوار باوی منزل دارند و بدین جهت آنرا باشت باوی گویند. ( ناظم الاطباء ). منزل پنجم [ راه شیراز به اصفهان ] دیه باشت از دشت اورد است شش فرسنگ ،منزل ششم کوشک زر... ( فارسنامه ابن بلخی ص 160 ). درجانب مشرقی بلده بهبهان است که در قدیم شهر ارجان بود. درازی این ناحیه از قریه انا تا الیشتر چهارده فرسخ ، پهنای آن از پیچاب تاخان حماد شش فرسخ ، محدوداست از جانب مشرق به نواحی ممسنی و از طرف شمال به ناحیه رون و بلاد شابور و کوه مره و از مغرب به حومه بهبهان و از جنوب بماهور میلاتی و جانب جنوبی و مغربی این ناحیه گرمسیر است که نارنج و لیمو و نخل را بخوبی پروراند و جانب شمالش سردسیری است که برف را ازسالی بسالی بی محافظت نگاهدارد و قصبه این ناحیه ازقدیم تاکنون قریه باشت است و یک فرسخ از بلده بهبهان دور افتاده است. ( فارسنامه ناصری ص 265 ). طایفه باوی که اصلا عربند ناحیه باشت و کوه مره را مالک شده و قطعه مزبور را باسم خود باوی خوانده اند. ( جغرافیای مفصل تاریخی غرب ایران ص 183 ). ناحیه باشت قوطا در مجاورت شهر انبوران بود که شهر باشت مرکز آن هنوز موجود است. ( سرزمین های خلافت شرقی لسترانج ترجمه محمود عرفان ص 286 ). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است : دهی است از دهستان پشت کوه باشت و بابویی بخش گچساران شهرستان بهبهان که در 5 هزارگزی شمال راه اتومبیل رو بهبهان به کازرون واقع است. ناحیه ای است معتدل با 600 تن سکنه که آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شلتوک و کنجد و حبوب و لبنیات و شغل مردمش زراعت و حشم داری و صنایع دستی آنان عبا و گلیم بافی و راه آن مالرو و دارای یک دبستان است. ساکنان آن از طایفه باشت و بابویی میباشند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ). و رجوع به باشت قوطا و باوی شود.

دانشنامه عمومی

باشت شهری در استان کهگیلویه و بویراحمد در ایران است. این شهر در بخش باشت از توابع شهرستان باشت قرار گرفته است.
تنها سایت شهرستان باشت
باشت از شهرهای تاریخی و باستانی ایران بوده که پیشینه آن به دوره هخامنشی می رسد. قلعه تاریخی بانو گشنسب از شاهزادگان یکی از پادشاهان هخامنش که وصف آن در شاهنامه آمده است روی کوهی کم ارتفاع به نام دو گوشی مشرف بر این شهر واقع است. در سفرنامه ناصر خسرو از این شهر به اسم بست یا بشت یاد شده است. البته در مورد اینکه ساکنان اولیه باشت چه کسانی بودند تردیدهایی وجود دارد. در دوره اخیر باشت دارای اولین مرکز اداری در آن ناحیه بوده است. قبل از تشکیل استان کهگلویه و بویر احمد باشت دارای مرکزیت اداری و انتظامی بوده است. بخشداری باشت در سال ۱۳۰۴ یعنی قبل از انعقاد نطفه شهرستانهای استان: یاسوج مرکز استان، گچساران و دهدشت تشکیل شده است.این شهر برخلاف دیگر مناطق استان از آب و هوای معتدل و کشاورزی و باغداری و دامداری برخوردار است. به نحوی که در دشت های آن برنج نیز به وفور کشت می شد ولی در طول یک دهه گذشته با خشکسالی شدید مواجه شد و در حال حاضر ذرت کشت می شود.
یکی از آثار بی نظیر تاریخی شهرستان باشت دو ستون سنگی معروف به دو گور دوپا واقع در روستای شوش سفلی ست که تاکنون ناشناخته مانده است. این اثر تاریخی در سال ۱۳۷۹ به شماره ۲۹۸۵ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. بنا به روایتی این دو ستون باقی ماندهٔ آتشکده ای است که به قبل از اسلام تعلق دارد.
از مناطق گردشگری باشت می توان روستای زیبای گورو(شادگان)،کوهسرک، آبشار گورو(شادگان)، شلالدون، سرابیز، کلگه امیشخی، رودخانه شاه بهرام، شوش، بایه خون، آبدهگاه، پشت کوه، ماهور باشت و… را نام برد.

دانشنامه آزاد فارسی

باشْت
شهری در استان کهگیلویه و بویراحمد، شهرستان گچساران، و مرکز اداری بخش باشت. در منطقه ای کوهستانی در ۳۲کیلومتری شرق شمالی دوگنبدان، کنار رودخانۀ باشت، سر راه نورآباد به چرام و دهدشت قرار دارد و ارتفاع آن حدود ۷۷۰ متر است. اقلیم این شهر معتدل مایل به گرم و نیمه خشک و جمعیت آن ۷,۸۲۰ نفر است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باشت (ابهام زدایی). باشت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • بخش باشت، بخشی در استان کهگیلویه و بویراحمد • شهر باشت، شهری در استان کهگیلویه و بویراحمد
...


کلمات دیگر: