کلمه جو
صفحه اصلی

دهدشت

لغت نامه دهخدا

دهدشت. [ دِ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در41هزارگزی شمال خاوری بهبهان دارای 105 تن سکنه است. آب آن از چاه تأمین می شود. ساکنین از طایفه بویراحمدی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ). در قدیم این ناحیه را بلادشاپور می گفتند و چون الوار کوه کهکیلویه توابع بلاد شاپور را باقی گذاشتند اکنون آنجا را ناحیه دهدشت گویند. میانه شمال و مشرق شهر بهبهان است. ( یادداشت مؤلف ).

دهدشت. [ دِ دَ ] ( اِخ ) نام یکی از نواحی سه گانه کهکیلویه. به طور کلی می توان در کهکیلویه سه ناحیه متمایز از هم معین نمود: 1 - ناحیه اطراف بهبهان. 2 - ناحیه زیدون. 3 - ناحیه دهدشت ، مشتمل بر: آزادگان ، پشت پر، بوا، چرمه ، چاه بردی ، چنگلوا، دشت خضر، دزک ، باک ، روشن آباد، سرمور، سرپر، سنقرآباد و غیره. ( از جغرافیای غرب ایران ص 187 ).

دهدشت . [ دِ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در41هزارگزی شمال خاوری بهبهان دارای 105 تن سکنه است . آب آن از چاه تأمین می شود. ساکنین از طایفه ٔ بویراحمدی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). در قدیم این ناحیه را بلادشاپور می گفتند و چون الوار کوه کهکیلویه توابع بلاد شاپور را باقی گذاشتند اکنون آنجا را ناحیه ٔ دهدشت گویند. میانه ٔ شمال و مشرق شهر بهبهان است . (یادداشت مؤلف ).


دهدشت . [ دِ دَ ] (اِخ ) نام یکی از نواحی سه گانه ٔ کهکیلویه . به طور کلی می توان در کهکیلویه سه ناحیه ٔ متمایز از هم معین نمود: 1 - ناحیه ٔ اطراف بهبهان . 2 - ناحیه ٔ زیدون . 3 - ناحیه ٔ دهدشت ، مشتمل بر: آزادگان ، پشت پر، بوا، چرمه ، چاه بردی ، چنگلوا، دشت خضر، دزک ، باک ، روشن آباد، سرمور، سرپر، سنقرآباد و غیره . (از جغرافیای غرب ایران ص 187).


دانشنامه عمومی

دهدشت شهری است در استان کهگیلویه و بویراحمد. این شهر مرکز شهرستان کهگیلویه است. شهر دهدشت در قسمت گرمسیری استان واقع شده است و تابستان هایی گرم و زمستان هایی سرد دارد.
شهر دهدشت همچون تصویری که به دونیمه تقسیم شده است دو بخش بافت قدیمی و جدید دارد. بافت نوین که در دهه ۴۰ شمسی پایه گذاری شده است، ساختمان هایی با مصالحی همچون آجر، بتن و فوم دارد و بافت قدیم که چند صد سال تاریخ را در خود جای داده، بیشتر با مصالح گچی و ساروج ساخته شده است.
دهدشت ازدو جز ده و دشت گرفته شده است که به معنی دهی/روستایی /در دشتی است این معنی به خاطر وسعت زیاد دهدشت است.
این شهر در دوره ساسانیان توسط پسر اردشیر اول ساخته شده و در آن دوران به نام بلاد شاپور شهرت داشت؛ در دوره های پسین نیز رونق داشت اما شروع پی ریزی شهر کنونی دهدشت را پس از دوره مغولان و به عبارتی از اواخر تیموریان و پس از آن جستجو می کنند، ولی بافت قدیم دهدشت را که بخش هایی از آن بر جای مانده است، منسوب به دوره صفوی می دانند. بافت قدیم دهدشت که ۳۵هکتار وسعت دارد در سال ۱۳۶۴در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.

گویش مازنی

/de dasht/ از مراتع نشتای عباس آباد

پیشنهاد کاربران

دهدشت:یکی از اقوام ساکن در دهدشت آغاجاری ها هستند
آغاجاری یا آغاجری:نام مردمی ترک نژاد
این تیره در قدیم ایلی بزرگ و داراى شاخه هاى طایفه ای: قره جری، تیلکوهی، جغتائی، جامه بزرگی، ویسی، شهروئی، شیرالی، بیگدلی، بیجنی، بوالی، باولی، بالیاوی، گشتیل، خلیفه ای، عبداللهی، قراماسوقی ( سوقی ) ، چنگلوائی بوده است. آنها از عم زادگان افشارها و همراهان اتابک سنقر بن مودود سلغرى ( ۵۵۷ ـ ۵۴۰ق ) مىیباشند که پس از حاکمیت آن سنقر در فارس که بعدها به اتابکان فارس مشهور شدند در کهکیلویه اقامت کرده اند.


این طایفه که در منطقهٔ بلاد شاپور ( شهر قدیم دهدشت و توابع ) سکونت داشته اند به مرور زمان در اثر اتفاقات تاریخی ضعیف شده و سازمان قومی آنها از هم گسسته است تا جائیکه از آنان طایفه هاى کوچکی مانده اند که بعضی از آنان مستقل هستند و قسمتی به صورت پراکنده در حومهٔ بهبهان و ایلات دیگر زندگی مینمایند


کلمات دیگر: