مترادف جناح : بال، سمت، سو، طرف، شاخه، فراکسیون، گروه
برابر پارسی : بال، پژیر، سو، کنار، گُناه، ور
whale
wing
[mil.] flank
faction, wing
پهلو , تهيگاه , طرف , جناح , از جناح حمله کردن , درکنار واقع شدن , حاشيه , سجاف , کناره , حاشيه دار کردن , ريشه گذاشتن به , چتر زلف , چين , لبه , دنباله , رشته , همراهان , ملتزمين , رشته مسلسل , اپارتمان , اتاق مجلل هتل , قطعه موسيقي , بال , پره , قسمتي از يک بخش يا ناحيه , گروه هوايي , هر چيزي که هوا را برهم ميزند(مثل بال) , بال مانند , زاءده حبابي , زاءده پره دار , شاخه , شعبه , دسته حزبي , پرواز , پرش , بالدار کردن , پردارکردن , پيمودن
۱. بال
۲. سمت، سو، طرف
۳. شاخه، فراکسیون، گروه
سمت، سو، طرف
شاخه، فراکسیون، گروه
دستهای از اعضای یک حزب یا گروه سیاسی همفکر که برای دستیابی به هدفهای معیّن سیاسی، در مجالس قانونگذاری یا در درون یک حزب فعالیت میکنند
(جُ) [ معر. ] (اِ.) گناه ، بزه .
(جَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بال . 2 - هر یک از دو طرف لشکر.
جناح . [ ج ُ ] (اِ) بلغت اندلس ، گلی است که آنرا بفارسی فیلگوش خوانند. (برهان ). فیلکوس . راسن . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویة). الانیون . || حرشف را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویة).
جناح . [ ج ُ ] (ع اِ) گروهی از هر چیز. (منتهی الارب ). رجوع به جَناح شود. || گناه . (منتهی الارب ). گویند معرب گناه است . (اقرب الموارد). بزه . (ترجمان علامه ترتیب عادل ). ذَنْب . اثم : لا جناح علیکم ؛ باکی بر شما نیست . گناهی بر شما نیست . || میل . (منتهی الارب ).
نظامی .
جناح . [ ج ُ ] (اِخ ) قصبه ایست از دهستان حومه ٔ بخش بستک شهرستان لار واقع در 30هزارگزی جنوب بستک و جنوب رود آسو و دامنه ٔ کوه تنگ خور. هوای آن گرمسیری ومالاریایی است . سکنه ٔ آن 3649 تن . آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات ، خرما، دیمی و جزوی سبزیجات و شغل اهالی زراعت و کسب است . دبستان و پاسگاه ژاندارمری و راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
۱. (ورزش) هریک از دو سمت راست یا چپ در زمین بازی.
۲. (نظامی) [قدیمی] هریک از دو طرف لشکر که در میدان جنگ در سمت راست و چپ قلب قرار میگرفت.
۳. [قدیمی] بال.
〈 جناح ایمن: جناح راست؛ میمنه.
〈 جناح ایسر: جناح چپ؛ میسره.
بال، پژیر، گُناه