کلمه جو
صفحه اصلی

جهنم


مترادف جهنم : جحیم، درک، دوزخ، سقر، نار، نیران، هاویه

متضاد جهنم : بهشت

برابر پارسی : دوزخ

فارسی به انگلیسی

damnation, blazes, hell, inferno, perdition, pit, dickens, hades, damnation, heck

hell


blazes, hell, inferno, perdition, pit


فارسی به عربی

جحیم

مترادف و متضاد

tartarus (اسم)
عالم اسفل، دوزخ، جهنم

hades (اسم)
عالم اسفل، جهنم

hell (اسم)
عالم اسفل، دوزخ، جهنم، عالم اموات

inferno (اسم)
دوزخ، جهنم، جای دوزح مانند و وحشتناک

gehenna (اسم)
دوزخ، جهنم، محبس

avernus (اسم)
مناطق جهنمی، جهنم

جحیم، درک، دوزخ، سقر، نار، نیران، هاویه ≠ بهشت


فرهنگ فارسی

دوزخ، جای گناهکاران درقیامت
( اسم ) دوزخ سقر.

فرهنگ معین

(جَ هَ نَّ ) [ معر. ] (اِ. ) دوزخ . ، ~ را جلو چشم کسی آوردن (کن . ) کسی را به شدت زجر دادن . ، سر به ~ زدن (کن . ) بسیار گران شدن .

لغت نامه دهخدا

جهنم. [ ج َ هََ ن ْ ن َ ] ( ع اِ ) نام دوزخ. ( منتهی الارب ). دار مکافات و کیفر پس از مرگ ، و آن ممنوع از صرف است. صاحب کلیات گوید: جهنم را گویند، عجمی و گویند فارسی و گویند عبرانی است و اصل آن کَهَنّام است. ( اقرب الموارد ). جهنم از عبری جهینون . دوزخ. سقر. مرزغان. مرزغن. دمندان. جحیم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
در سینه ما خیال قدت
طوبی است در آتش جهنم.
خاقانی.
با او مگو که تا تو بفردوس رفته ای
از سوز تو میان جهنم محصرم.
خاقانی.
- بجهنم ؛ بدرک : به فی النار. خوب شد که اینچنین بد شد. خوب است که چنین بد است.
- مثل جهنم ؛ سخت گرم.
- امثال :
سر بجهنم میزند ؛ سخت عظیم و فراوان شده است.
گدا در جهنم نشسته است ؛ یعنی در خرج لاابالی است چه اندوخته ندارد که بسیاری آنرا خواهد و هر خرج و زیانی را بسهولت پذیرد،و گوید بجهنم.
|| کنایه از آتش. ( المنجد ). || راهها در زیر زمین که حرارت تون در آنها دویده زمین حمام را گرم کند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || ( ص ) رکیة جهنم ؛ چاه دورتک. ( منتهی الارب ). رجوع به جهنّام شود.

فرهنگ عمید

۱. جایی بسیار گرم و سوزان که گناهکاران در قیامت در آنجا مجازات می شوند، دوزخ.
۲. [مجاز] جای بسیار آزاردهنده.

دانشنامه عمومی

بر اساس باورهای اسلامی، به دوزخ جهنم گفته می شود. جهنم هفت طبقه دارد} و هر چه پایین تر، جای افراد بدتر. عذاب های دوزخ هم روحی هستند هم جسمی. برخی جهنمیان همیشه در آنجا می مانند و برخی دیگر پس از مدتی بخشوده می شوند و به بهشت می روند. تنها راه خلاصی از جهنم یا پایان کیفر مقرر است یا شفاعت شفیعان. گناهان برخی کسان چنان سنگین است که در آن جاودانه می شوند. جهنم جای عمل نیست و بنابراین نمی توان در آنجا با عمل صالح خویش را از عذاب رهانید.
دوزخ
جهنم دره
علی بن ابی طالب در خطبه ای در مورد ضرورت یاد قیامت و عذاب الهی چنین می گوید:
مردم! شما چونان مسافران در راهید، که در این دنیا فرمان کوچ داده شدید، که دنیا خانهٔ اصلی شما نیست و به جمع آوری زاد و توشه فرمان داده شدید.
آگاه باشید این پوست نازک تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد، پس به خود رحم کنید. شما مصیبت های دنیا را آزموده اید، آیا ناراحتی یکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرورفته، یا در زمین خوردن پایش مجروح شده، یا ریگ های داغ بیابان او را رنج داده، دیده اید که تحمل ان مشکل است؟ پس چگونه می شود تحمل کرد که در میان دو طبقه آتش، در کنار سنگ های گداخته، هم نشین شیطان باشید؟ آیا می دانید وقتی مالک دوزخ بر آتش غضب کند، شعله ها بر روی هم می غلتند و یکدیگر را می کوبند؟ و آنگاه که برآتش بانگ زند میان درهای جهنم به هر طرف زبانه می کشد؟ای پیر سالخورده، که پیری وجودت را گرفته است، چگونه خواهی بود آن گاه که طوق های آتش به گردن ها انداخته شود و غل و زنجیرهای آتشین به دست و گردن افتد چنان که گوشت دست ها را بخورد؟

دانشنامه آزاد فارسی

جَهَنَّم
(در فارسی: دوزخ؛ احتمالاً از ریشۀ عبرانی «گهنا») محل مجازات و اقامتگاه اخروی کافران، مشرکان، منافقان، بدکاران و کسانی که اعمال بدشان بر اعمال نیک آن ها فزونی دارد (قارعه، ۸ ـ ۹) و از شفاعت پیامبران و اولیاء خدا نیز محروم مانده اند. در کیش زردشتی، دوزخ جایی در جهان دیگر است که گنهکاران در آن جا کیفر می بینند. بعضی صفت های معروف جهنم که در قرآن آمده عبارت اند از بئس المصیر، بئس المهاد، جحیم، بئس القرار، بئس المثوی، حُطَمَه، حصیر، دارالخُلد، سعیر، دارالبوار، النارالکبری، لظی. معروف ترین صفت جهنم، نار (آتش)، ۱۱۹ بار در قرآن به کار رفته است. جهنم در نص قرآن، مکانی است که هفت طبقه یا هفت در دارد (حجر، ۴۴؛ نحل، ۲۹؛ زمر، ۷۱ ـ ۷۲؛ مؤمن، ۷۶). و نوزده نگهبان آن از فرشتگان اند. رئیس خازنان جهنم «مالک» نام دارد (زخرف، ۷۷) نیز ملائکِ شداد و غِلاظ (خشن) نگهبان آن هستند (تحریم، ۶) و به آنان زبانیه (آتشبانان) گفته می شود (علق، ۱۸). جهنم جایگاه گردنکشان و متکبران است (نحل، ۲۹؛ زمر، ۶۰، ۷۲). در قرآن مجید جهنمیان «اصحاب النار» و «اصحاب الشمال» نامیده شده اند. هیزم جهنم سنگ و آدمی است (بقره، ۲۴؛ آل عمران، ۱۰؛ تحریم، ۶). منافقان در پایین ترین درجات جهنم جای دارند (نساء، ۱۴۵). در آیات قرآن از انواع عذاب های دوزخیان (اصحاب النار، اصحاب المشئمه، اصحاب الشمال) سخن رفته است. این عذاب ها در واقع تجّسم اخروی و صورت باطنی اعمال دوزخیان است. اهل تأویل و باطنی مذهبان و برخی اهل عرفان، جهنم و توصیفاتش را تأویل کرده اند. در مسیحیت نیز دوزخ محل مجازات در جهان پس از مرگ است. دین یهود به چنین مجازاتی معتقد نیست. در الهیات مسیحی قرون وسطا، دوزخ محل عذاب گناهکاران توبه نکرده است، ولی در قرن ۲۰ گرایش آن ها به سمت تلقی دوزخ به عنوان نفرین الهی (یعنی محرومیت از نظر لطف خداوند) بوده است و نه یک محل خاص. در مکاتب هندو، بودا، و جَین، دوزخ مرحله ای موقت از سیر نفس است.

فرهنگ فارسی ساره

دوزخ


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جهنم جایگاه کافران و منافقان در عالم آخرت است و از آن به مناسبت در باب هایی نظیر طهارت و صلاة، سخن گفته اند.
آیا عبادت کردن به انگیزه ی ترس از جهنم و دفع عقاب آخرتی، بدون قصد امتثال امر خداوند، موجب بطلان عمل می شود؟ مسئله اختلافی است.
نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲، ص۸۷.
از اموری که مستحب است به میت، تلقین گردد، اقرار به جهنم است.
خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۹۲.
پناه بردن به خداوند از جهنم در تعقیب نماز
عاملی، محمد بن مکی، الدروس الشرعیه، ج۱، ص۱۸۵-۱۸۴.
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: ǰehennam
طاری: ǰahannam
طامه ای: ǰahandam
طرقی: ǰahannam
کشه ای: ǰahandam
نطنزی: ǰahandam


جدول کلمات

هاویه, سقر

پیشنهاد کاربران

متضاد بهشت


سقر

جاییی سوزانننن

●جهنم.
●محل بد کاران، کافران.


جحیم، درک، دوزخ، سقر، نار، نیران، هاویه

در گفتار لری ( شهیون ) جَندِم می گویند و با واژه های درک، دَره، سیاه و. . . در گفتار می آید.
واژه ی جَندم بسیار بکار می رود ولی واژه جنت بکار نمی رود که شاید نشان می دهد پیش از اسلام این واژه در ایران باستان بکار می رفته و شاید از واژه گَند گرفته شده باشد به معنای بَد و جای بد.

واژه دوزخ ( دوزق ) هم در گفتار لری بسیار بکار می رود.

هاویه . . . . . درک . . . جحیم . . . .


کلمات دیگر: