کلمه جو
صفحه اصلی

جنگل


مترادف جنگل : بیشه، درخت زار

فارسی به انگلیسی

forest, jungle, wild, wood, timber


forest, wood, jungle, boondocks, wild, timber

forest, wood, jungle


فارسی به عربی

خشب , غابة

مترادف و متضاد

forest (اسم)
بیشه، جنگل

wood (اسم)
چوبی، چوب، بیشه، درختستان، هیزم، جنگل

woodland (اسم)
درختستان، جنگل، زمین جنگلی

jungle (اسم)
جنگل

timberland (اسم)
جنگل، جنگل چوب الواری

silviculture (اسم)
جنگل، پرورش جنگل، احداث جنگل

greenwood (اسم)
جنگل، درخت راج کوهستانی

sylviculture (اسم)
جنگل، احداث جنگل

weald (اسم)
دشت، جنگل

بیشه، درخت‌زار


فرهنگ فارسی

توسط میرزا کوچک خان جنگلی در گیلان ایجاد شد و از سال ۱۲۹۳ تا ۱۳٠٠ ه. ش ./ ۱۳۴٠ -۱۳۳۳ ه. ق. طول کشید و با مرگ میرزا کوچک خان بپایان رسید . هدف این نهضت نجات ایران از اجانب و استقرار عدالت اجتماعی بود .
زمین پهناورکه ا درختان انبوه وبی شماراست
( اسم ) زمین وسیعی که از درختهای انبوه و بسیار پوشیده باشد. در جنگل معمولا درختان کوچک و بزرگ و تنومند بطور نامنظم و همچنین علفهای خودرو فراوانند. یا جنگل مصنوعی . جنگلی که درختانش را اشخاص بمنظور خاصی کاشته باشند.
قصبه جزئ دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه دارای ۲۵٠٠ تن سکنه آب آن از قنات و محصول آن غلات پنبه


فرهنگ معین

(جَ گَ ) (اِ. )زمین وسیعی که از درخت های انبوه و بسیار پوشیده باشد.

لغت نامه دهخدا

جنگل . [ ج َ گ َ ](اِخ ) قصبه ای جزء دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه ، دارای 2500 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


جنگل . [ ج َ گ َ ] (اِخ ) از مزارع کوهستان بلوک زرند کرمان . (مرآت البلدان ج 4 ص 272).


جنگل. [ ج َ گ َ ] ( اِ ) زمین وسیعی پر از درختهای انبوه. جای پر درخت و بیشه و وسعت زیادی از زمین مشجر. ( ناظم الاطباء ). اجتماع درختهای زیاد در یک محل بطوری که بپوشانند زمین را و زمینی که پوشیده شده باشد از درخت و نی و علف. ( ناظم الاطباء ). در جنگل معمولاً درختان کوچک و بزرگ و تنومند بطور نامنظم و همچنین علفهای خودرو فراوانند. ( فرهنگ فارسی معین ) :
زاهد چه کنده ای ته دوزخ که مانده خشک
چوبی ز جنگل طبرستان آتش است.
زکی ندیم ( از آنندراج ).
- جنگل مصنوعی ؛ جنگلی که درختانش را اشخاص بمنظور خاصی کاشته باشند. ( فرهنگ فارسی معین ).
جنگلهای ایران را میتوان بدو قسمت تقسیم کرد: 1 - جنگلهای انبوه دست نخورده. 2 - جنگلهایی که در معرض دستبرد اهالی مجاورو ایلات و گله داران قرار دارد و کم کم از بین رفته یادر شرف از بین رفتن است. قسمت اول در سواحل جنوبی بحر خزر قرار دارد و در کوههای لرستان نیز جنگلهای انبوه نیز یافت میشود. قسمت دوم در خراسان و کردستان وکرمانشاهان و لرستان و اردستان و اصفهان و پارس و کوههای بختیاری و کرمان و آذربایجان قرار دارد. انواع درختها از قبیل اِسْبِر، توسه ، امرود، پَلَت ، توکوکو، کوچی ، ارنا، آلو، سیب ، انجیر در جنگلهای ایران یافت میشود. ( جغرافیای اقتصادی کیهان ص 7 ببعد ).
- جنگل مولی ̍ ؛ جایی پرهیاهو وبی نظم و ترتیب : دنیا جنگل مولاست.

جنگل. [ ج َ گ َ ] ( اِخ ) از مزارع کوهستان بلوک زرند کرمان. ( مرآت البلدان ج 4 ص 272 ).

جنگل. [ ج َ گ َ ]( اِخ ) قصبه ای جزء دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه ، دارای 2500 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

جنگل . [ ج َ گ َ ] (اِ) زمین وسیعی پر از درختهای انبوه . جای پر درخت و بیشه و وسعت زیادی از زمین مشجر. (ناظم الاطباء). اجتماع درختهای زیاد در یک محل بطوری که بپوشانند زمین را و زمینی که پوشیده شده باشد از درخت و نی و علف . (ناظم الاطباء). در جنگل معمولاً درختان کوچک و بزرگ و تنومند بطور نامنظم و همچنین علفهای خودرو فراوانند. (فرهنگ فارسی معین ) :
زاهد چه کنده ای ته دوزخ که مانده خشک
چوبی ز جنگل طبرستان آتش است .

زکی ندیم (از آنندراج ).


- جنگل مصنوعی ؛ جنگلی که درختانش را اشخاص بمنظور خاصی کاشته باشند. (فرهنگ فارسی معین ).
جنگلهای ایران را میتوان بدو قسمت تقسیم کرد: 1 - جنگلهای انبوه دست نخورده . 2 - جنگلهایی که در معرض دستبرد اهالی مجاورو ایلات و گله داران قرار دارد و کم کم از بین رفته یادر شرف از بین رفتن است . قسمت اول در سواحل جنوبی بحر خزر قرار دارد و در کوههای لرستان نیز جنگلهای انبوه نیز یافت میشود. قسمت دوم در خراسان و کردستان وکرمانشاهان و لرستان و اردستان و اصفهان و پارس و کوههای بختیاری و کرمان و آذربایجان قرار دارد. انواع درختها از قبیل اِسْبِر، توسه ، امرود، پَلَت ، توکوکو، کوچی ، ارنا، آلو، سیب ، انجیر در جنگلهای ایران یافت میشود. (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 7 ببعد).
- جنگل مولی ̍ ؛ جایی پرهیاهو وبی نظم و ترتیب : دنیا جنگل مولاست .

فرهنگ عمید

۱. زمین پهناور که از درختان انبوه و بی شمار پوشیده شده و دارای نهرها و جویبارها باشد.
۲. [عامیانه، مجاز] آنچه در انبوهی یا بی نظمی همانند جنگل است.

دانشنامه عمومی

ناحیه ای که از درخت های انبوه پوشیده باشد را جنگل می نامند. در جنگل طبیعی معمولاً درختان کوچک و بزرگ و تنومند به طور نامنظم و همچنین علف های خودرو فراوانند. جنگل مجموعه ای از درختان، درختچه ها، پوشش گیاهی، جانوران و میکروارگانیسم ها (قارچها، باکتریها و ویروسها) است که به همراه عوامل طبیعی غیر حیاتی مانند خاک، آب، دما، باد و… محیط و رویشگاه و زیستگاه مشخص و معلومی را به وجود آورده اند.
ماهنامه ترویجی سبزینه شماره هشتم
نشریه بین المللی فنی مهندسی ایران
نادری شهاب، محبت علی. ۱۳۷۷٫ تحقیقات بیوتکنولوژی در راستای افزایش بازده جنگل ها و مراتع. رهیافت، شماره ۱۹٫
Campbell, M. M. , A. M. Brunner, H. M. Jones, and S. H. Strauss. 2003. Plant Biotechnology Journal (1) 141-154
Gartland, K. M. A. , R. C. Kellison, T. M. Fenning. 2002. Forest Biotechnology and Europe’s Forests of the Future. A Challenge Document for Presentation and Discussion at Forest Biotechnology in Europe: Impending Barriers, Policy, and Implications Edinburgh, Scotland
Globerman, S. , I. B. Vertinsky. 1995. Forest Biotechnology in Canada: Analysis of Intellectual Property Rights and Protection of Higher Life forms
k, T.K.1994. Technical overview of forest biotechnology research in the U.S. Proceedings of the 6th international Conference on Biotechnology in the Pulp and Paper Industry: Advances in Applied and Fundamental Research. pp 3–8
جنگل ها زیستگاه های مهم جهان هستند که حدود یک سوم سطح خشکی های زمین را اشغال می کنند.
در حدود ۴۲۰ میلیون سال پیش در طی دوران سیلورین، گیاهان کهن و بندپایان باستانی شروع به انتشار در کره زمین کردند و طی میلیون ها سال با زیستگاه های گوناگون جهان سازگاری یافتند. در اولین جنگل ها، دم اسبیان عظیم الجثه، خزه های غول پیکر و سرخس هایی با ارتفاع بیش از ۱۲ متر غلبه یافته بودند. حیات روی کره زمین به تکامل خود ادامه داد و در اواخر پالئوزوئیک، بازدانگان پدید آمدند. تا دوره تریاسیک (۲۰۸–۲۴۵ میلیون سال پیش) بازدانگان قسمت اعظم جنگل های زمین را اشغال کردند. در دوره کرتاسه (۶۵–۱۴۴ میلیون سال پیش) اولین نهاندانگان (گیاهان گلدار) ظاهر شدند. آن ها با حشرات، پرندگان و پستانداران، تکامل توأم یافتند و به سرعت انتشار یافتند، به طوری که تا پایان دوره کرتاسه بیشتر چشم اندازهای زمین را پوشاندند. چشم انداز زمین طی عصرهای یخبندان پلئیستوسن مجدداً تغییر یافت، سطح کره زمین که طی میلیون ها سال عمدتاً توسط جنگل های گرمسیری پوشیده شده بود، تغییر کرد و جنگل های معتدله در نیمکره شمالی گسترش یافتند.
جنگل ها در آیین ها و رسوم سنتی، تکریم و تقدیس می شدند و در ادیان باستانی مورد پرستش قرار می گرفتند، ولی متأسفانه امروزه عمده ترین قربانیان تمدن بشری و صنعتی شدن، هستند و همان طور که جمعیت انسان طی چند هزار سال گذشته افزایش یافته است جنگل زدایی و آلودگی جنگل ها با روندی سریع پیش رفته است.

دانشنامه آزاد فارسی

جَنْگل (نشریه)
هفته نامۀ سیاسی، اجتماعی، و ارگان مجاهدین جنگل. به مدیریت غلامحسین مؤیدی، میرزا محمد انشائی و حسین کسمائی و سردبیری غلامحسین کسمائی، به فارسی و گیلکی در رشت (فومن) چاپ می شد. ناشر افکار هیئت اتحاد اسلام به ریاست میرزا کوچک خان جنگلی بود. از ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۷ش منتشر می شد.

فرهنگستان زبان و ادب

{forest} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] پهنه ای کم وبیش وسیع متشکل از درخت و درختچه و گیاهان علفی و خَشَبی و جانوران

نقل قول ها

جنگل
• «کسی که از صدای خش خش درختان می ترسد، هرگز واردِ جنگل نمی شود.» -> ایمن نور

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جنگل ، منطقه وسیعی پوشیده از درخت (به مثابه عنصر اصلی آن )، درختچه و گونه های علفی ، با جانوران وحشی کوچک و بزرگ اعم از خشکی زی و آبزی می باشد.
با در نظر گرفتن پوشش گیاهی ، جنگل به جایی اطلاق می شود که حداقل دارای ۲۵۰ اصله درخت و نهال در هر هکتار است که در این صورت ، انبوهی آن ۱۰% است و جاهای با انبوهی کمتر از آن ، منطقه غیر جنگلی نامیده می شوند. همچنین در شرایط معمولی ، حداقل مساحت لازم برای تشکیل جنگل ، از نظر علمی ، ۳ر۰ هکتار (سه هزار متر مربع ) است
انواع جنگل
جنگل ، با توجه به نوع پیدایش و خصوصیات ساختاری ، به جنگل بکر، جنگل طبیعی و جنگل مصنوعی یا به طور صحیح تر جنگل دست کاشت یا انسان ساخت طبقه بندی می شود در این مقاله به پراکندگی جنگل در ایران و دیگر کشورهای اسلامی پرداخته می شود.
جنگل در ایران
جنگلهای ایران در سه منطقه خشک ، نیمه خشک و مرطوب پراکنده اند.
← جنگلهای مناطق خشک
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: ǰangal
طاری: ǰangal
طامه ای: ǰangal
طرقی: ǰangal
کشه ای: ǰangal
نطنزی: ǰangal


گویش مازنی

بز نر یا ماده ی یک ساله


خوشه دوباره سبز شده ی برنج


/jangal/ بیشه – جنگل & بز نر یا ماده ی یک ساله & خوشه دوباره سبز شده ی برنج

بیشه – جنگل


واژه نامه بختیاریکا

دار دُو؛ دارِستُو؛ دارگه؛ لِر؛ لِود ( لبد ) ؛ جَوَل

جدول کلمات

بیشه

پیشنهاد کاربران

نام قریه ای است درسرزمین پشی ولسوالی مالستان ازغزنین افعانستان ( ( نوشته علی مدد"سلطانی" ) )

در پهلوی " ویشگ " که در زبان پارسی بیشه شده است، برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی.
که از واژه می توان واژه های دیگر را ساخت :
ویشگبان = جنگلبان
ویشگداری = جنگلداری

بیشه::کلمه ی لری بختیاری به معنی
بدون شاه. جای بدون قانون.
بی::بدون
شه::شاه


روستای چهاربیشه مسجدسلیمان
روستای چهاربیشه شوشتر
محله بزرگ چهاربیشه مسجدسلیمان

درود بر هم میهنان فرهیخته
زبان و فرهنگ ناب آریایی ریشه در هزاران سال داشته و بدور از قوم ، قبیله ، فرقه ، تیره و تبار ، بنیادی روشن و سرچشمه ای بالنده دارد و نمی توان آنها را به هوای دل و دلبری بنام خود و خانوده نوشت ،
شاخه های نژاد آریایی چون : لر ، کرد ، گیل ، مازنی ، تالش ، بلوچ ، آذری و . . . همگی یک زبان دارند و آنهم زبان پارسی است و گویش های گوناگون در پی گسست ها و نبودآموزش یکپارچه پدید آمده اند ، چنانکه " آپم " اوستایی در پهلوی آپ ، در پارسی آب ، در کردی آو ، لری او گردیده پس نمی توان آنرا کردی یا لری خواند چراکه زبان پارسی چه باستان ، چه پهلوی و چه دری یک ریشه است و گویش های شاخ و برگند ، بیایید از ویسگرایی بپرهیزیم که آفت ایران بزرگ ویسگرایی و هرزاندیشی است.
سپاس

جنگل =jungle
بیشه =wood

درختزار طبیعی، محلی که درختان متراکم یا نیمه متراکم دارد که بطور طبیعی روییده اند و بهئطور طبیعی آبیاری و تغذیه می شوند. اگر این کار به دست انسان انجام گیرد، جنگل مصنوعی گویند و اگر در تملک کسی باشد، باغ نامیده می شود.
جنگل به ترکی: مئشَه

جای انکه ریشه واژه جنگل را بگوید و پارسی بودن و نبودش را بگوید درباره درخت گفته

ریشه ی واژه جنگل از زبان سانسکریت گرفته شده و یک واژه هندو اروپایی است که در انگلیسی هم جانگل می باشد.

جنگل کم درخت=


تنک جنگل. [ ت َ ن ُ/ ت ُ ن ُ ج َ گ َ ] ( اِ مرکب ) سپیدجنگل. مقابل سیاه جنگل. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . جنگلی کم درخت. مقابل جنگلی انبوه. رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.

سپیدجنگل. [ س َ / س ِ ج َ گ َ ] ( اِ مرکب ) سفیدجنگل. جنگل تنک. کوسه جنگل. کله جنگله. جنگلی که فواصل میان درختان آن بسیار است و درختان کوتاه دارد. دامن بر. مقابل سیاه جنگل. ( از یادداشت مؤلف ) .


این واژه هم ریشه با واژگان پارسی است


کلمات دیگر: