مترادف سردی : برودت، سرما، بی علاقگی، دلسردی، سردمزاجی، بی روحی، خشکی، بی اعتنایی، بی توجهی ، بی میلی
متضاد سردی : گرما، گرمی
coldness, refrigerant(food or drink), disaffection
chilliness, cold, coldness, frigidity, frostiness, iciness, impassivity, impersonality, rawness, snub, unfriendliness
بیعلاقگی، دلسردی، سردمزاجی
بیروحی، خشکی
بیاعتنایی، بیتوجهی
برودت، سرما، ≠ گرما، گرمی
۱. برودت، سرما،
۲. بیعلاقگی، دلسردی، سردمزاجی
۳. بیروحی، خشکی
۴. بیاعتنایی، بیتوجهی ≠ گرما، گرمی
۵. بیمیلی
نردبان
سرما