کلمه جو
صفحه اصلی

حرمله


مترادف حرمله : توت فرنگی، قضبان، اسفنددانه

مترادف و متضاد

۱. توت فرنگی
۲. قضبان
۳. اسفنددانه


فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - توت فرنگی درختی . ۲ - قضبان.
یکی از قرای انطاکیه

فرهنگ معین

(حَ مَ لِ یا لَ ) [ ع . حرملة ] (اِ. ) توت - فرنگی درختی . ۲ - قضبان .

لغت نامه دهخدا

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) صاحب الشافعی . رجوع به تاریخ الخلفاء ص 237 و حرملةبن یحیی شود.


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) قریه ای از قرای انطاکیه . (سمعانی ). و در معجم البلدان حرملیه آمده است .


( حرملة ) حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن منذربن معدی کرب کندی ، مکنی به ابوزید شاعر. ترجمه او بتفصیل در اَغانی آمده است. وی مسیحی بود. از طبری نقل است که مسلمان گردیده است. ( الاصابة ج 2 ص 60 ) ( معجم الادباء ).

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن یحیی تجیبی بن عبداﷲ. از صحاب شافعی بود. نووی در شرح مهذب گوید: مذهبی مخصوص داشت. سبکی در طبقات گوید: آبرومند بود. و اسنوی گوید: در حدیث امام بود، «المبسوط» و «المختصر» را تألیف کرد، از مسلم و ابن ماجه روایت دارد. در 166 هَ. ق. متولد شد و در شوال 243 هَ. ق. درگذشت. ( ابن الندیم ) ( حسن المحاضرة ص 135 ) ( غزالی نامه ص 98 و 343 ) ( کشف الظنون ).

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) المدلجی. یکی از صحابه است.

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) صاحب الشافعی. رجوع به تاریخ الخلفاء ص 237 و حرملةبن یحیی شود.

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) قریه ای از قرای انطاکیه. ( سمعانی ). و در معجم البلدان حرملیه آمده است.

حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] ( ع اِ ) یکی اسفند. یکی حرمل. نباتی است از یتوعات ، آتش زنه آن بسیار نیکوست ، و ضماد شیر آن جهت جرب نهایت مؤثر است. صاحب تحفه گوید: نباتی است حجازی و از جمله یتوعات است و بقدر قامتی و پرشیرو برگش دراز و از برگ بید کوچکتر و تیره رنگ و ضماد او را جهت جرب بسیار مؤثر دانسته اند. || کنجده که از عیوب یاقوت است. رجوع به حرملیات شود.

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن ایاس. رجوع به حرملةبن عبداﷲبن ایاس شود.

حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن جنادة. او را دیوانی است.

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن خالدبن هودةبن خالدبن ربیعةبن عمربن عامربن صعصعة العامری. برادر عدأبن خالد است. ابوعمر گفت : عداء و برادرش حرمله که دو بزرگ قوم خود بودند اسلام آوردند. کلبی نیز او را یاد کند. ( الاصابه قسم اول ج 1 ص 335 ).

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن زید الانصاری. یکی از صحابه است. ( قاموس الاعلام ترکی ).

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن سلمی ، از بنی برد . ابن حجر در اصابه گوید ادراک دارد. فتح مصر دریافت ، و کندی او را یاد کرد. ( حسن المحاضرة ص 88 ). ابن حجر گوید ابوعمر در کتاب الخندق او را یاد کند. ( الاصابه قسم سوم ج 2 ص 60 ).

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] ( اِخ ) ابن عبدالعزیزبن الربیعبن سیرة، مکنی به ابی سعید. تابعی است.

حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن ایاس . رجوع به حرملةبن عبداﷲبن ایاس شود.


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) المدلجی . یکی از صحابه است .


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن خالدبن هودةبن خالدبن ربیعةبن عمربن عامربن صعصعة العامری . برادر عدأبن خالد است . ابوعمر گفت : عداء و برادرش حرمله که دو بزرگ قوم خود بودند اسلام آوردند. کلبی نیز او را یاد کند. (الاصابه قسم اول ج 1 ص 335).


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن زید الانصاری . یکی از صحابه است . (قاموس الاعلام ترکی ).


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن سلمی ، از بنی برد . ابن حجر در اصابه گوید ادراک دارد. فتح مصر دریافت ، و کندی او را یاد کرد. (حسن المحاضرة ص 88). ابن حجر گوید ابوعمر در کتاب الخندق او را یاد کند. (الاصابه قسم سوم ج 2 ص 60).


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حرملة. از اصحاب شافعی است . رجوع به حرملةبن یحیی شود.


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن الربیعبن سیرة، مکنی به ابی سعید. تابعی است .


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن عمر الاسلمی . یکی از اصحاب است . (قاموس الاعلام ترکی ).


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن مربط. یکی از اصحاب است .


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن منذربن معدی کرب کندی ، مکنی به ابوزید شاعر. ترجمه ٔ او بتفصیل در اَغانی آمده است . وی مسیحی بود. از طبری نقل است که مسلمان گردیده است . (الاصابة ج 2 ص 60) (معجم الادباء).


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن یحیی تجیبی بن عبداﷲ. از صحاب شافعی بود. نووی در شرح مهذب گوید: مذهبی مخصوص داشت . سبکی در طبقات گوید: آبرومند بود. و اسنوی گوید: در حدیث امام بود، «المبسوط» و «المختصر» را تألیف کرد، از مسلم و ابن ماجه روایت دارد. در 166 هَ . ق . متولد شد و در شوال 243 هَ . ق . درگذشت . (ابن الندیم ) (حسن المحاضرة ص 135) (غزالی نامه ص 98 و 343) (کشف الظنون ).


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ )ابن عبداﷲبن ایاس التمیمی العنبری . یکی از اصحاب است . (الاصابة قسم اول ج 1 ص 335) (قاموس الاعلام ترکی ).


حرملة. [ ح َ م َ ل َ] (اِخ ) ابن عمران تجیبی ، مکنی به ابوحفص مصری . جد حرملةبن یحیی صاحب الشافعی است . از عبدالرحمان بن شماسه روایت دارد و ابن مبارک و ابن وهب از وی . و احمدبن یحیی او را توثیق نموده است . (حسن المحاضرة ص 120).


حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن جنادة. او را دیوانی است .


حرملة.[ ح َ م َ ل َ ] (ع اِ) یکی اسفند. یکی حرمل . نباتی است از یتوعات ، آتش زنه ٔ آن بسیار نیکوست ، و ضماد شیر آن جهت جرب نهایت مؤثر است . صاحب تحفه گوید: نباتی است حجازی و از جمله یتوعات است و بقدر قامتی و پرشیرو برگش دراز و از برگ بید کوچکتر و تیره رنگ و ضماد او را جهت جرب بسیار مؤثر دانسته اند. || کنجده که از عیوب یاقوت است . رجوع به حرملیات شود.


حرملة. [ ح َ م َ ل َ ] (اِخ ) ابن کاهل الاسدی الکوفی . ظاهراً این همان کس است که بروز عاشورا تیر بر گلوگاه طفل شیرخواره ٔ حسین بن علی ، علی اصغر زد و آن کودک را در آغوش پدر بکشت . منهال بن عمرو گوید: وقتی که از کوفه به حج رفته بودم خدمت حضرت علی بن الحسین درآمدم . از من پرسید که حال حرملةبن کاهل الاسدی چیست ؟ گفتم : ویرا زنده در کوفه گذاشتم . دست به دعا برداشته گفت : اللهم اذقه حرالحدید اللهم اذقه حرالنار... و چون به کوفه بازگشتم مختاربن ابی عبیدة خروج کرده بود. بنابر سابقه ٔ معرفتی که با وی داشتم به ملاقاتش شتافتم . چون بدو رسیدم سوار شد و من با او همراهی کردم . در اثناء راه در موضعی بایستاد و انتظار کسی میکشید. ناگاه حرمله را آوردند. مختار گفت : الحمدﷲ که خدای تعالی مرا بر تو دست داد و جلاد را طلبیده فرمود که دستها و پاهای ویرا بریدند. آنگاه به افروختن آتش اشارت کرد و خرواری نی حاضر ساختند و حرمله را در میان آن نهاده بسوختند. (حبیب السیر چ سنگی تهران جزو 1 صص 219-220 و 247 و چ خیام ج 2 ص 55).
- مِثل ِ حرملة ؛ مردی بدهیأت با چشمهائی ریز و درخشنده .


فرهنگ عمید

آمیختگی دو یا چند رنگ در یاقوت که باعث کاهش قیمت آن می شود.

دانشنامه عمومی

حرمله بن کاهل اسدی در واقعه عاشورا جزو لشکر عمر بن سعد بود. قاتل علی اصغر فرزند حسین پسر علی بن ابی طالب و نتیجه محمد در روز عاشورای سال ۶۱ قمری بود. او شخصیتی منفور نزد شیعیان است.
حرمله هنگامی که به کربلا آمد با خود سه تیر سه شعبه مسموم آورد، هنگامی که حسین بن علی فرزند شیر خواره خود علی اصغر را آورده بود تا شاید لشکر عمر بن سعد به او آب بدهند، تیر سه شعبه را به گلوی علی پرتاب کرد و طفل را به قتل رساند.
تیر دیگر را به چشم راست عباس ابن علی زمانی که دستی در بدن نداشت پرتاب کرد؛ و دیگر را زمانی که امام دشداشه عربی خویش را برای پاک کردن خون پیشانی خود به بالا برد، به قلب حسین ابن علی پرتاب کرد.
بعد از قیام مختار در کوفه، حرمله به دست مختار کشته شد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از کتاب فرهنگ عاشورا است
حرملة بن کاهل اسدی کوفی، آن که کودک شیرخوار امام حسین علیه السلام را (به نام علی اصغر، یا عبدالله رضیع) در آغوش امام یا روی دست وی با تیر به شهادت رساند.
سالها پس از حادثه عاشورا، منهال در سفر حج، دیداری با امام سجاد علیه السلام داشت. حضرت پرسید: حال حرمله چگونه است؟ گفت: در کوفه است و زنده است. امام او را نفرین کرد که: «اللهم اذقه حر الحدید، اللهم اذقه حر النار» (خدایا، سوزش و گرمای آهن و آتش را به او بچشان).
چون به کوفه برگشت، در دیدار با «مختار» که خروج کرده بود، ناگهان دید که حرمله را آوردند و به دستور مختار، دست و پایش را بریدند و سپس در آتش افکندند.
منهال، ماجرای دیدار خود با امام سجاد علیه السلام و دعای امام را نسبت به حرمله بیان کرد. مختار، از این که خواسته و دعای حضرت به دست او تحقق یافته، بسیار خوشحال شد.
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.

[ویکی فقه] حرمله (ابهام زدایی). حرمله ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • حرملة بن کاهل اسدی، از دشمنان امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا و دارای جنایت های بزرگ در این روز• حرملة بن یحیی تجیبی، تُجیبی، حَرمَلَة بن یحیی، مکنی به ابوحفص، محدّث و فقیه مصری قرن دوم
...

پیشنهاد کاربران

برملاکننده راضها

هیاهو ، اختشاش

حرمله به زبان کرمانجی به معنایه ( هر موقع هستش )


کلمات دیگر: